منشور نور

بنیاد پژوهشهای دینی دکتر صادق تقوی

بنیاد پژوهشهای دینی دکتر صادق تقوی

بنام ان یگانه خدای که طبیعت و قوانین ان را در حد قابل استفاده بودن برای انسان به بشرها بخشید و ان بخشش های خصوصی را برای مطیعانش خواسته ( الف و لام در الله و  الرحمان و الرحیم الف و لام عهد است واله (الاه) که ترجمان خدا است به معنای صاحب اختیاردین است و نه خالق و افریننده) واین جمله ( بسمله ) اولین تعلیم برای حقجویان است که بمانند مشرکین قدیم و جدید شرک در بسمله نداشته باشیم و غیراز الله درکارهای خود متکی به خدایان خیالی که نه رحمان هستنذ و نه رحیم نباشیم.(ایه 1)

ان حمد وثناها که منظور صفات عالی باشند مخصوص الله و متعلق به اوست وبراساس قران همان اسماء الحسنی میباشد و نباید برای غیرالله گفته شود واین درس بزرگی است برای مسلمانان تا به مانند مسیحیان کنونی وبرخلاف تعالیم حضرت عیسی پس از مرگ او درباره او غلوها کرده به صفاتی خواندند که جایز او و هیچ بشری نیست و به مقام الوهیت رسانده اند مانند همه جا ناظر و حاضر بودن و گناه بخشی و رزق و روزی رسان و حاحت رسان که متاسفانه امروزه بسیاری از مسلمین نیز چنین شده اند.( ایه 2)

ایه 3 معنایش را در ایه اول گفتیم . چهارمین صفت الله یعنی ان صاحب اختیار زمان پاداش و چزای اعمال مردمان در رستاخیز مردگان و فقط او صاحب اختیار ذر دادن مکافات یا بخشش گناه است ( ایه 4 ) در اخرت مالک و صاحب تام و تمام چنین حقی  اوست و این تذکری جدی است تا مبادا مانند منحرفین ادیان الهی چون مسیحیان  مقدسان خود را برای شفاعت به نفع گناهکاران میخوانند  بلکه انحصارا پاداش و جزای احرت متعلق به الله  است و لاغیر

درهدایتهای دینی فقط اطاعت بنده وار از تو میکنیم و مطیع بی چون و جرا ی کلام وحی (قران) هستیم ونه فتاوی  و نظریات خلاف قران کسانی که قران را گمانی میدانند و فقط ازتو و قوانین تو کمک میخواهیم ( اشاره به کمک خواستن بت پرستان از بت ها یا ارواح مقدسین خود چون لات و منات وعزی وغیره ) کمک خواستن از افراد زنده همان قوانین الله است درخلقت و کاملا قانونی است و شرک محسوب نمیشود.( ایه 5 )

مارابه ان یگانه راه مستقیم خودت که راهنماییهای کتابهای اسمانی و مخصوصا قران مجید باشد راهنمایی فرما ازنظر ادیان الهی راه هدایت حقیقی برخلاف انچه تبلیغ میکنند یک راه بیش نیست در مقابل راه های مختلف ضلالت و ان هم فقط از طریق متن کتابهای ادیان الهی است به شرطی که تحریف نشده باشد  و در مقابل این یگانه راه هدایت راه های گمراهی و انحراف ازحقیقت و هدایت بیشتر است به تعداد پیشوایان سوء و شیطنت کاران جوامع ( ایه 6 )

 راه ان کسانی  باشدکه روی لیاقت و کوششهایشان بر انان تعمت کرده ای نه انانی که ( روی اعمال و اندیشه بد) مورد غضب تو قرار گرفته اند و نه راه انان که بی خبر از از کفر و ایمان اند این دسته سوم روی بی علاقگی و یا تنبلی حاضر نیستند به خود زحمت تحقیق و حقجویی بدهند لذا تحت تاثیر فریبکاران دینی و اجتماعی قراردارند .( ایه 7 )

این مفهومی است که در این سوره کوچک که الحمد نامیده شده و به فاتحه الکتاب نیز معروف است نهفته است که در ان انواع شرک ها وراه  سه دسته انسانها بخوبی و روشن معرفی و معلوم شده اند ایا حقیقتا چنین جملاتی میتواند سخن بشری بیسواد باشد؟

بر اساس انچه در این سوره محمد(ص) به مردم مکه اعلام نموده است :

1_ شرک سه مرحله و سطح دارد نخست شرک در بسمله بمانند اینکه مسیحیان در ردیف نام الله نامهای روح القدس و عیسی را می اورند و این سه را برای خود صاحب اختیار می دانند و دوم شرک در حمد که صفات مختص به الله را به غیر الله نسبت دادن باشد و باید دانست حمد به معنی مدح و ثنا ی الله است و در زبان فارسی به ان ستایش یعنی ستودن میگویند و یک نمونه از این مدح و ثنا ان  

است که مثلا بگوییم روح پیغمبران و امامان درهمه جا حاضر و ناظر اعمال ماست با انکه در قران تذکر داده شده انان در بهشت به زندگی خاصی که ما از چگونگی ان خبر نداریم زنده اند و نه صدای ما را میشنوند و نه از اعمال و رفتار ما اطلاع دارند یا مثلا                              

از این مقدسین به مانند الله یا قوانین او بخواهیم به ما رزق و روزی داده یا کار گشای ما باشند و یا گناهان مارا بیامرزند وبرای انکه مسلمانان

بدانند کدام صفات فقط برای الله است و نباید ان را یرای غیراو بکار بریم درقران همه این صفات ذکرشده اند و از انان با نام اسماء الحسنی                      

گوشزد شده اندسوم  شرک در عبادت است وباید دانست که عبادت برخلاف مشهور ان نماز خواندن نیست و این واژه از ریشه عبد میاید

که منحصرا به معنای بندگی است که تعظیم و سجده و طواف و مودب ایستادن همه علایم ظاهری اطاعت بنده وار است.

2باید دانست اطاعت چهارنوع میباشد یکی اطاعت شاگرد از استاد که براساس چون وچرا است و شاگرد براساس انچه میاموزد از استاد

خود با دلیل و برهان اطاعت میکند.دو م اطاعت بنده از مولای خویش یا غلام از اربابش که چنین اطاعتی بصورت نسبس اطاعتی کورانه

است تاجایی که اطاعت برای غلام ضرر جانی نداشته باشد و در ادیان الهی این نوع اطاعت بنده وار از الله منظور است که فقط مخصوص الله می باشد یعنی انسانهای مطیع ادیان الهی باید رز پروردگار خود به چنین شکلی عبودیت نشان دهند لذا میبینیم در قران خالق عالم بااینکه همه چیز به ماداده در قران صراحتا فرموده دراطاعت بنده وار از من اگر به زحمت شدیدی می افتید دستورات مرا موقتا انجام ندهید.

اما سوم اطاعتی که از اطاعت بنده وار بدتر است اطاعت بر اساس تقلید است جایی که نص صریح قران اطاعت بنده وار غیراز الله شرک است معلوم است اطاعت تقلیدی چه وضعی دارد خوانندگان محترم میدانند اطاعت تقلیدی چون براساس پذیرش بی چون وچرا ازفردی است  که ما خود را ملزم به تقلید ازاو میدانیم دراین نوع اطاعت مقلد به اختیار خود افسار اطاعت دیگری را به گردن می اندازد و بمانند حیوان قلاده دار از صاحبش به اندازه ای اطاعت میکند که صاحب افسار بتواند اورا به جاهای خطرناک بکشاند و متاسفانه این نوع اطاعت   مورد انتظار و علاقه برخی پیشوایان مذهبی ا دیان مختلف دنیاست  است که از مریدان خود انتظار دارند سخیف ترین و شرک امیز ترین نوع اطاعت است که در ادبیات ادیان الهی حرام اعلام شده و همه مبارزات دینی انبیای الهی بااین زیاده خواهی چنین پیشوایان سوء مذاهب بوده است و اگر اصطلاح تقلید در میان مسلمانان رایج شده است تحمیلی بوده از علمای یهود و نصارا به مسلمانان که امید است باچنین تذکراتی این اصطلاح زننده از بین مسلمانان برود.( علمای اسلام بر حرام بودن تقلید در اصول دین اجماع دارند)

نوع چهارم اطاعت اجباری است که از بحث ماخارج بوده وشرک نیست.

سوم مطلب که در سوره الحمد توضیح داده شده شرک در کمک خواستن است و ان جمله ایاک نستعین میباشد یعنی یک انسان خردمند که به الله ایمان دارد همکاره بودن الله رادرنظر میگیرد و مستقیم یا غیر مستقیم از الله و قوانین طبیعی او کمک میخواهد نه مانند مشرکان مکه از توانایی های خیالی که برای این مقدسان در عالم غیب تصور میکنند درحالی که در قران در ایات 116 و 117 سوره مائده به مسلمانان گوشزد شده که در قیامت از عیسی(  ع ) سوال خواهد شد که او به پیروانش گفته بوده از مادرش و خود او بمانند قادر متعال استعانت جویند و  عیسی نیز انان را تکذیب خواهد نمودو طبق ایه 18 سوره یونس مشرکان مکه غیرالله را بندگی کرده وانان را شفیع و پارتی و واسطه بین خود و پروردگارشان برای رفع حاجات و گناه قرار میدانند و هرگز ان بتها را خالق خود نمی دانستند واز این نظر موحدتر از برخی فرقه های اسلامی بودند.و مطابق ایات 4 و 5 سوره احقاف هر کسی پیامبران و امامان خود راکه اینک پس از مرگ روح شان دربهشت است بخوانند از هر گمراهی گمراه تر است و حتی در ایه 6 همان سوره دررستاخیز مردگان خواننده خود را تکذیب می کنند.

 

نکته چهارم تقسیم بندی مردم به سه گروه بزرگ در دنیاست که دراین سوره به انها اشاره شده اول یک اقلیت راست روندگان که از مطالب وحی و تربیت های دینی پیغمبران پیروی میکنند که براساس ایات 6 و 7 مورد نعمت هدایت و درنتیجه نجات و بهروزی الله تعالی هستندو گروه دوم نیز که از گروه اول بیشترند و طبق ایه 7 دربرابراکثریتی که از انان با ضالین یاد شده کمتر میباسند فریبکاران مذهبی می باشند که با نام مغضوبین یاد شده و از الف و لام اول ان معلوم است غیراز رهبران سوء استفاده چی درهمه ادیان و مذاهب کسی دیگر نیستند که مورد خشم و نفرت الله اند و دراخرت بد ترین و شدیدترین عذاب ها شامل حال انان است.

حال به سوال پیشین پاسخ دهیم چرا سوره الحمد ( فاتحه الکتاب) قران کوچک است از قران بزرگ؟

در سوره حجر ایه 87 گفته شده به یقین ماکه خالق اسمانها و زمین و پرورنده تو به پیغمبری هستیم به تو یک سوره ی هفت ایه ای که جزئی ازان مجموعه پیچ و خم دار داده ایم و ان قران عظیم را ( مثانی که صفتی از قران است به معنای پیچ و خم های جاده یا دره ویا دست و پا که انرا ارنج و زانو گویند میباشد و این صفت ازانرو ست که در ادبیات قران برای تفسیر ایات ان باید به نکات و دقایق موجود در ایات دیگر در سایر سوره ها توجه داشت و بدون توجه به پیچ و خم های موجود ان و بدون رجوع دادن هر ایه به ایات مرتبط دیگر تفسیر نکرد) و چون در سوره اسراء ایه 78 گفته شده در نماز مغرب قران فجر رابخوان وبدان قران فجر مورد شهادت برای نمازهای دیگر است مشخص شده قران کوچک که سوره الحمد است رکن اصلی هر رکعت از نمازهاست که خلاصه ای بس فشرده از تمام قران است که پایه اصلی هدایت های مسلمانان است که طبق ایه 45 سوره عنکبوت با تذکر همیشگی این هدایت الله بصورت نمازهای پنجگانه از هر کار زشتی دور میمانیم.

ادامه تاریخ بیست و سه سال پیغمبری محمد( ص) ابلاغیه رسالت : هنگام سپیده دم فردای شبی که ستاره وحی بر محمد نازل شده بود دوباره ان ستاره وحی باصدایی او را بیدار میکندکه : ای کسی که خود را به پوشش خواب پوشانده ای برخیز و به اعلام خطر کردن مردم پرداز و باید ابتیدا از خودت شروع کنی و همیشه بزرگی های پروردگارت را یاد کن و لباس خودت را پاکیزه دار و از هر گونه کارپلید خصوصا بندگی غیر الله دوری کن و برمردم منت مگذار که کاری را که کرده ای بزرگ است و برای پروردگارت در کارهای خوب صبور باش زیرا هنگامی که ان چیز پرصدا راباان ضربه سهمگین بصدا دراورند ان زمانی بس سخت برکفران کنندگان است .

در مطالب بالا که ده ایه اول سوره مدثر است هفت دستور عالی است که جمعا ابلاغیه رسالت پیامبری محمد(ص) است که با دوازده ایه نازل شده قبل اصول مکتب عالی اسلام گنجانده شده است و بانزول این ایات برمحمد حتم گردید که پیغمبرالله شده و باید این مطالب را برمردم مکه بگوید تا بدانند وی پیغمبری ازجانب الله بسوی ایشان است.

اولین عکس العمل ابلاغ رسالت و نخستین مومن بسیار ارزشمندقطعی است که محمد (ص) تمام جریانات راازهمان شب گذشته به همسر باوفایش میکوید و بانو خدیجه که راستگویی شوهرش را می شناخت و خود زنی بس فهمیده بود اورا تصدیق میکندو بی هیچ مانعی اقدامات محمد را تایید میکند . بسیار کم اتفاق می افتد که زنی ثروتمند و سرشناس چون خدیجه که با مردی ازدواج کرده تا ان مرد امین ثروت و مال او باشد و در زیادکردن مال او از طریق تجارت به وی کمک کند و همچنین باعث گرمی زندگی زناشویی او شود ببیند شوهرش به راهی افتاده که جز بدنامی دربین مردم و قدرتمندان ثروتمند قریش وناراحتی خیال و از دست رفتن موقعیت اجتماعی اش نتیجه ای همراه ندارد دست روی دست بگذارد این گونه زنان به هر وسیله شده یا شوهر خود را ازاین راه منصرف کرده و یااگر نتوانند از چنین شوهری جدا میشوند و خود را از اینده نامطمئنی که چنین شوهری برسر راهشان قرار داده اسوده می کنند اما چون بانوخدیجه زنی خداترس و فهمیده بود یقین می کند شوهرش راست میگوید و او از جانب الله براین کار مامورشده لذا دربرابر خواست شوهرش در پذیرش دین جدید سر فرو اورده اعلام میکند نبوت او را می پذیردو اولین مومن به اوست که حاضراست هرگونه فداکاری را تحمل کند. ایمان خدیجه بزرگترین موفقیت برای محمد(ص) بود واین بالاترین نعمتی بود که الله به پیغمبرش ارزانی داشت و محمد نیز تا زنده بود بزرگیها و محبت و ایمان این بانوی کم نظیر را فراموش ننمود زیرا میدید که چگونه علاوه بر ایمان تمام و کمال تمام ثروتش رادر این راه گذاشته و هر ناراحتی که در خارج خانه برای محمد (ص) پیش می اید درخانه با محبت هایش برطرف میکند.

رفتن خدیجه نزد ورقه بن نوفل دروغی بزرگ است !

متاسفانه مورخین بظاهر مسلمان درقرن دوم هجری روی روایات دروغی که میان مسلمانان انتشارداده بودند اورده اند که خدیجه ناباور از سخنان محمد برای راستی ازمایی محمد(ص) درادعای نبوتش نزد مردی بنام ورقه بن نوفل رفته و از او کسب اطلاع میکند که نه باشخصیت خدیجه جور در میاید و نه با داستانی که در باره گروهی بنام حنفا بدروغ منتشر نموده اند سازگار است زیرا در اسامی و نام قبایل و تعداد و سرانجام این گروه مجعول روایات متناقض با اختلافات فراوان مطلب اورده اند که ما در تاریخ تحلیلی اسلام به تفصیل به ان پرداخته ایم و امید است در اینده انرا در اختیار خوانندگان محترم قرار دهیم. و هدف از چنین داستانهایی این است که بگویند محمد از محیط خویش برای نبوتش استفاده ها کرده و پیغمبری خود ساخته است نه ماموری از جانب الله.

رفتن محمد (ص) بسوی مسجدالحرام برای اعلام رسالتش

محمد(ص) سپس بسوی مسجدالحرام میرود که محل اجتماع مردم مکه محسوب میشد و باصدای بلند میگوید مردم بدانید از جانب الله مامور شده ام پیغام هایی را که به من وحی میشود به شما ابلاغ کنم مردمی که سخنان محمد(ص) را شنیدند ابتدا او را جدی نگرفته و از او خواستند داستان خود را شرح دهد و بگوید خدای او چه پیغامی برای مردم فرستاده است  محمد  در پاسخ ایشان که عده ای بسیار بودند و بنا به گزارش سوره جن ایه 19 حلقه وار بدور او جمع شده بودند و از سر و کول هم بالا میرفتند محمد(ص) به مردم هردو حادثه شب  قبل و صبح همان روز را میگوید و سپس ایات نازل شده را برایشان میخواند و می فرماید پیغمبرالله است و مردم اگر می خواهند دجار عذاب های پس از مرگ نشوند پیغام های الله را که توسط فرشته وحی به او میرسد را بکاربندند و از عقاید و موهومات شرک امیز خود دست بردارند . مردم از شنیدن این کلمات ناراحت شدند زیرا دیدند اینها برضد تمام عقایدشان است انان مانند برخی مسلمانان امروزی که نام الله را در ردیف مقدسین مرده خود قرار می دهند و یابه مانند مسیحیان منحرف که بسمله خود را الله و روح القدس و عیسی یا مریم قرارداده اند .تثلیث در بسمله میگفتند بنام لات و منات و الله و اینک میشنوند که محمد میگوید الله فرموده در ردیف نام الله هرنام دیگری بگذارند مشرک در بسمله هستند که درجه اول شرک میباشدو عقیده دیگر شان که شرکی بالاتر از شرک در بسمله بود این بود که مدح های الله را برای مقدسین مرده خود می اوردند مثلا درباره لات که مردی نیکوکار بود که نان می پخت و به مستمندان می داد پس از مرگش اورا مقرب الله و در دستگاه خلقت روزی رسان معرفی میکردند و برای او یقعه و بارگاه و مجسمه و متولی ساخته و پرداخته بودن و دکان مذهبی از سوی سوء استفاده چیان دینی باز کرده بودند و یا دیگر مقدسان انسانی و حیوانی و جمادی را باب الحوایج و شفیع گناهان و وزیر الله معرفی می نمودند و حالا می بینند محمد ضمن بدگویی انان کنندگان این کارها را مشرک و مبلغانش را مغضوب و مورد لعن نفرت الله معرفی میکند . و انان را به غلو در توصیف بزرگانشان متهم میکند- درجه دوم شرک سومین عقیده باطل انان این بود که شرک درتعبد داشتند یعنی میگفتند باید غیر از الله از وزرا  و نمایندگان ملکوتی الله که لات و منات و عزی و هبل و غیره باشند مانند عبد و  غلام و نوکر بدون چون و چرا اطاعت نمایند و چون انان خود در دنیا به ظاهر در میان مردم نیستند که با ایشان سخن گویند باید از روایات گفته شده توسط متولیانشان بیرون میاید تقلید کنند و در انچه پیشوایان مذهبی شان میگویند دلیل نخواهند وگرنه مورد غضب خدایان قرار میگیرند و حال می بینند محمد با جسارت ان را بالاترین مرحله شرک و بت پرستی معرفی میکند و میگوید جز خالق عالم کس دیگر سزاوار نیست که از او چنین کنند و پس از خالق عالم انسان باید غیر از انچه حقیقت قابل اثباتی دارد زیر بار هیچکسی نرود که تمام بدبختی های اجتماعی از همین تبعیت بی چون و چرا است.

مخالفت تنی چند از بانفوذان مکه و ممانعت ابوالحکم ابوجهل و اسائه ادب وی به پیامبر (ص)

مردم حاضر که این سخنان را شنیدند هر یک مطابق وضع خود در افکاری شدند گروهی سئوالهایی کرده جوابهای مناسبی شنیدند برخی به او نسبت های ناروایی زدند بعضی بی تفاوت و استهزاکنان نظاره گر مردم بودند گروهی هم سخت بازبان مخالفت ها نشان داده برای محمد(ص) خط و نشان کشیدند و چون پیغمبراسلام در حالت مودب و باکمال خضوع و خشوع و توجه به خالق عالم سوره الحمد رابر زبان می اورد هنوز ایات ان به اتمام نرسیده بود که تنی چند از متنفذان مکه که در میان جمع حضور داشتند و نفع و صلاحشان بود که مردم مکه را به ان سه مرحله شرک بکشانند وقتی دیدند محمد ایشان را  مورد غضب الله معرفی می کند و گویی می خواهد با سخنانش ریشه های نفوذ دینی و اجتماعی انان را بکند جلو رفته و یکی از ایشان که در مکه سمت قاضی القضاتی داشته ( ابوالحکم) و مورد احترام قبایل و طوایف مکه بود با عصبانیت و پرخاش محمد را از میان مردم خارج کرده خشمگینانه تهدیدش میکند که اگر به این سخنان که همگی بر خلاف اعمال و عقاید ایشان بود ادامه دهد بدون انکه از قبیله محمد که در میان قریش و مکه نیز ضعیف بشمار می ایند ملاحظه ای داشته باشد تمام سران هم عقیده و همفکرش را علیه وی همدست خواهد نمود و محمد را نابود خواهد کرد( از ایه 6 سوره علق تا پایان گزارش این داستان است) این شخص که از رهبران قدرتمند مخالفین و مکه محسوب می شد و به دلیل دشمنی ها و ازار محمد(ص) و دیگر مسلمانان به ابوجهل مشهور شد با دستانش نسبت به پیغمبر اسلام(ص) گستاخی و جسارت را از حد بدر کرد ( سوره ابولهب اثبات این مطلب است) و شدت عمل نشان داد و محمد(ص) که از تهدیدات و توهین و پرخاش های او سخت ناراحت شده بود به توصیه دیگران بسوی خانه اش رهسپار میگردد در حالی که با معبود خود درد دل نموده و توقع واکنشی از الله داشت .

پایان بخش دوم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۱۳
دکتر صادق تقوی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی