مقاله 95 – دگراندیشان دینی / روشنفکران دینی / اصلاح طلبان دینی یا قرانیان ! کدام؟ بخش سوم
اصلاح گری دینی با اصل دین چه ارتباطی دارد؟ -- برای اینکه بدانیم اصلاح گری دینی با مفهوم دین موضوعیت دارد بهتر است بصورت مختصر و مفید حوزه تخصصی دین را مورد بررسی قرار دهیم . این حوزه را می توان به دو بخش اصلی و یک فرعی تقسیم نمود: مباحث مربوط به خلقت مانند اینکه انسان و موجودات ( طبیعت ) از کجا بوجود آ مده اند؟ و برای چه ؟ و چه هستند؟ دوم سرنوشت انسان ها چیست ؟ یابه عبارت دیگر آینده او چه می باشد؟ و فرع آن اینکه انسانها از نظر کلی چه وظایفی دارند؟
در این تقسیم بندی دو اصل نخست را می توان مبداء و معاد دانست و فرع را همان احکام و مقرراتی که باید توسط بشرها در زندگی دنیایی بکار بسته شود . باید دانست در گذشته متفکران بشری روی دو اصل نخست نظرات مختلفی را ارایه نموده اند که براساس روش و عقیده به دو گروه بزرگ فلاسفه مادی یا مادیون و غیر مادی یا مذهبیون تقسیم می شوند که نقطه مشترک آن دوموضوع لزوم رستگاری انسان است که در عمل به دو نتیجه مختلف می رسند. – نگاه کنید به مقالات آینده سیر حکمت و فلسفه در جهان – و اما مباحث فرعی یعنی همان احکام در میان ادیان مختلف وحیانی که دارای مشابهات و متمایزات می باشند. زیرا هر جامعه و انسانی متاثر از عوامل محیطی و زیستی دارای خصوصیاتی متفاوت بوده و یکسان نیستند لذا برخی تفاوتهای ملل در زمینه احکام نشاء ت گرفته از همین است . و ما در قران از این فرع با عنوان نیکوکاری های توصیه شده اسلام یاد می کنیم.
اما چگونگی پرداختن به مباحث اصل اول یعنی مبداء و طبیعت در همه کتب ادیان الهی ادبیات آنها براصل کلی گویی است زیرا در بخش طبیعت خالق جهانیان بشر را هوشمند و با عقل و خرد آفریده و این موجود خلقت شناس به مرور با برقرار کردن ارتباط با محیطبه کشف حقایق آن موفق خواهد شد و علوم و دانشهای مختلف گام به گام اطلاعات صحیح و ارزشمندی را از خلقتهای اطراف دور و نزدیکش را فراهم می سازد لذا دانشمندان علوم پیامبرانی هستند که از طریق ابزار و خرد پیام نهفته در طبیعت را بصورت اطلاعات قابل فهم برای نوع بشر امکان پذیر می سازند. و در بخش معاد نیز که دسترسی به همه اطلاعات آن با ذکر جزئیات برای دانشمندان میسر نیست نقش رسولان وحی و انبیای الهی بصورت مجمل گویی و در حد اختصار و اطلاع می باشد تا انسان خود در آن قرار گرفته بدرستی با آن آشنا شده حقایق آن را درک نماید.
حوزه فعالیت اصلاح طلبان دینی کجاست؟ با توضیحات داده شده می توان فهمید اصلاح طلبان دینی در دو حوزه مباحث دینی وارد می شوند : اصلی معاد و فرعی نیکوکاریهای توصیه شده در دین .
براساس آموزه های دینی زندگانی بعدی ما پس از رستاخیز مردگان در منظومه و سیاره ای خواهد بود که حتی حدود تقریبی آن و مشخصاتش گفته شده هر چند مجمل و کلی لکن می توان آن را در محدوده راه شیری دانست اما آیا اینکه دانشمندان با فرض اطلاع از آیاتی که در این باره در قران است به کشف آن نائل خواهند شد یا نه به ضرس قاطع نمی توان پاسخ داد.
اما ویژگی فرع گفته شده با توجه به صراحت تذکر داده شده در قران که معتقدان به اصل رستاخیز مردگان یا همان معاد اگر به کارهای توصیه شده در گتب دینی شان عمل نمایند با هر روش اعتقادی و اجتماعی اگر هم بر دین و آئین خویش که سالیان سال عمل کرده اند بمیرند در آخرت برایشان هیچ ترسی نخواهد بود. ( سوره مائده آیه 69 نیز سوره بقره آیه 62)
یک نکته مهم ! براساس اصل موکد ادیان الهی و قرانی اعمال و افکار مذهبیون که از آن با عنوان احکام یاد می شود باید برقاعده عدم شرک بر الله باشد تا مقبول حق قرار گیرد وگرنه حتی بهترین اعمال انجام شده نزد الله تعالی بی ارزش است و باعث نجات فرد نخواهد بود واین قاعده مهم و اساسی در تمام ادیان الهی و در قران به شرح ذیل تذکر داده شده است:
لقد کفر الذین قالوا ان الله هو المسیح ابن مریم و قال المسیح یا بنی اسرائیل اعبدوا الله ربی و ربکم انه من یشرک بالله فقد حرم الله علیه الجنه و ما وئه النار و ما للظالمین من انصار سوره مائده آیه 72
ترجمه کسانی که گفتند الله همان مسیح پسر مریم است سخت راه کفران پیش گرفته اند و حال اینکه آن مسیح گفته بود ای بنی اسرائیل فقط از الله اطاعت بنده وار کنید که او هم صاحب اختیار من و شماست و هر کس غیرالله رابه مانند الله صاحب اختیار خود بداند الله بهشت را بر وی حرام نموده و جایگاه دائمی اش آن آتش دوزخ خواهد بود و برای چنین ستمکارانی در آن زمان هیچ یاری کننده ای نیست.
بایددانست کم دقتی نویسندگان مذهبی و بی توجهی آنان به مجموع مطالب قران باعث شده در همه کتب اعتقادی نوشته شود اصول دین پنج گانه است و برآیه 285 از سوره بقره استناد کرده اند و حال اینکه چون این مورد باعمل به کارهای خوب مشروط نشده نمی تواند اصول دین باشد و در آیه 177 همان سوره نیکوکاری های مورد نظر الله راپس از ایمان به الله و الیوم الاخر( یعنی آخرت گفته شده درمتن پیغام الله ) و ملائکه و کتب ادیان الهی و پیغمبران حقیقی ذکر نموده است زیرا لازمه ایمان به الله و آخرت ایمان به وسایل رسیدن خیرالله در آخرت به انسان هاست که در متن آیه بصورت یازدهگانه اعمال فوق یاد شده است و اینکه برخی هم اصول دین را توحید و معاد و نبوت می دانند و دو اصل دیگر هم بر آن افزوده اند عیب سخن اینان این است که اولا توحید یعنی یکی دانستن و معلوم نیست توحید در چه موضوعی مقصود گوینده است و حال اینکه در هیچ جایی از قران ایمان به الله توحید نامیده نشده است و برفرض هم ایمان به الله و توحید یکی باشد و معاد که به معنای بازگشت است جای ایمان به آـخرت رابگیرد موضوع نبوت راباید پیام هایی از الله دانست که توسط پیغمبران او که حاوی نکات سه گانه گفته شده است به بشرها رسانده شده است و اما اینکه عدل و امامت را جزء اصول مذهب آورده اند درس نیست و از راهنمایی های قران و پیغمبراسلام و امامان حقیقی نمی باشد زیرا عدل یکی از ده ها صقات الله است و نمی تواند اصل مشخصی برای مذهب و یا دین باشد و تمام دین داران نیز بدان معتقد هستند و فقط در چگونگی عدالت الله ممکن است میان مذاهب و فرقه های مختلف اختلاف باشد. و امامت نیز مانند عدل مورد قبول همه دینداران است و فقط در اینکه چه کسی باچه شرایطی چه نوع امامی است میان مذهبیون خاصه مسلمانان اختلاف بیهوده ای وجود دارد که قران رافع آن است مشروط براینکه روی ترس از الله بخواهند از قران اطاعت نموده و بخواهند روایات موهوم و خلاف قران را از کتب خود دور بریزند .
حال می توان به سئوال قبل پاسخ روشن داد : حوزه فعالیت اصلاح طلبان دینی بیان صحیح اصل معاد و اعمال و رفتار مورد تاکید ادیان الهی است که از آن با عنوان نیکوکاری یاد شده و به احکام مشهور است. از مجموع آن چه گفته شد سه مفهوم اساسی به شرح ذیل مشخص می گردد: اینکه مفهوم و معنای دین را دریافته ایم یعنی تعریف حقیقی دین بدست آمده است . دوم مفهوم اصلاح طلبی دینی معلوم گردیده است و آخر اینکه اصلاح طلبان دینی بامتن دین الهی ارتباط موضوعی دارند و نه هرآنچه در بین مردم دین الهی تلقی میگردد.یا مشهور است.حال ببینیم در تاریخ ملل اسلامی و منجمله کشورمان چه کسانی یا گروه هایی را باید مصادیق اصلاح طلبی دینی و یا اصلاح طلبان دینی دانست؟
پیش از پاسخ به سئوال فوق ببینیم کدام عوامل و از چه مقطع زمانی حرکت فعالان دینی را با مضمون اصلاح طلبی دینی ثبت نموده اند و آیا اینان حقیقتا براساس آنچه گفته شد با چنین افکاری به اعمال اصلاح گرانه دست زده اند؟ در ابتدای مقدمه گفتیم که از او اخر قرن اول هجری در زمانی که شورش های وسیع و گوناگون بلاد مختلف حکومت اسلام رادر خود فروبرده بود و بنی امیه رو به ضعف نهاد و مقدمات روی کار آمدن بنی عباس ایجاد می شد دشمنان ریز و درشت سیاسی اسلام با دامن زدن به نا آرامی ها و تشتت و اختلافات موجود شورش های دامنه داری ایجاد کرده و کسانی را مامور نموده تا درلباس رجل دینی و محدث و مفسر و سیره نویس و عالم قرانی روایات دروغین بنام اصحاب پیامبر مانند ابو هریره و ابن عباس و علی و عمر و عایشه و ابوبکر و دیگران از زبان محمد(ص) ساخته و به قران و سنت پیغمبراسلام بچسبانند و با مخلوط نمودن راست و دروغ روایات فوق آنان را در کتابهای ضخیم جای داده و کتاب هایی با نام های بی مسما چون صحیح یا مسند یا کتب فقه و اخبار و سیره و مغازی در بین مسلمانان پیدا شده منتشر گردد و در دنبال آن لزوم اجتهاد از روی این منابع نفرات مشکوک فرقه های مختلفی از سنی و شیعه را با نام اشخاص پاک و یا دانشمندان خوشنام پس از ده ها سال که از فوت ایشان می گذشت بوجود آورند حال اینکه نفرات فوق خود سواد داشته واگر می خواستند بنام خودشان این کتاب ها را می نوشتند تا ما بتوانیم آنان را مسئول بدانیم وچون هریک ازنفرات گفته شده به دیگران گفته بودند هرآنچه از قول ایشان بصورت روایت نقل می شود اگربا دومیزان قران و سنت پیامبراسلام موافق نباشند نپذیرید و در قران نیز الله تعالی فرموده راه رفع نزاع مسلمانان تنها قران و سنت پیامبرش است ( آیه59 سوره نساء ) ولی متاسفانه اززمان پیدایش این تفرقه ها و مذاهب تاکنون هیچیک از علمای بزرگ مذاهب اسلامی عزمی برای بکاربستن این راهنماییها ی مهم و عملی از خودنشان نداده و پیروان خودرا به آن فرا نخوانده اند و بطور قطع نزد الله مسئولند و در آخرت مورد مواخذه الله خواهتد بود و امیدواریم در قرنی که بارسانه های بابرد زیاد می توان با کمترین زمان چنین راهنمای هایی را میان طرفداران حقایق دینی منتشر نمود علاقمندان بین همه مذاهب اسلامی پیشوایان مذهبی شان را به چنین روشی ترغیب نمایند...... ادامه دارد.