مقاله 100 – آیا قرآن رویاهای محمد(ص) است ؟ نقد نظریات سروش در برنامه پرگار بی بی سی بخش پنجم
دربررسی آیات مربوط به قیامت وحوادث منجر به پایان زندگی بشرها همانطور که در مقالات گذشته گفتیم اول سوره ای که بر رسول گرانقدر اسلام نازل شد سوره تکویر است که آیات اول آن حوادث آسمانی و رویدادهای زمینی را گزارش می کند که براساس آیه نخست آن در منظومه شمسی وباتکویر خورشید آغاز می شود وبه یک سلسله وقایع و رویدادهای عظیم در سیارات و زمین و درهم کوبیده شدن کوههای زمین و نیز طغیان آبهای آن و سرانجام مرگ حیوانات وحشی و انسان منتهی شده خاتمه می یابد. یکی از اشتباهات بزرگ اغلب مفسرین و مترجمان قرآن ترجمه و تفسیر آیه 6 این سوره است:
و اذا البحار سجرت که آن را چنین آورده اند: هنگامیکه همه دریاها شعله ور !! گردند. این ترجمان نادرست که روی سطحی نگری و عدم دقت مفسرین بوده باعث شده برخی مخالفین نبوت محمد – مثل سروش که ادعای اسلام شناسی دارد و درزمره روشنفکران دینی خودرامی پندارد—بااستناد به چنین ترجمه بدیهی البطلان و نادرست بدون مراجعه به فرهنگ لغات عربی بزرگ ترین ادعای نبوت محمد را ( نباء العظیم) رویدادهای مربوط به قیامت و رستاخیز مردگان را خلاف مسلمیات علوم دانسته درنتیجه رای بر دروغ بودن آن داده است .( بعنوان رویا و خواب) وحال آنکه با مراجعه به کتبی چون المنجد ویا فرهنگهای عربی نظیر فرهنگ معاصر عبدالنبی قیم معلوم می شود واژه سجرت به تشدید جیم فعل مجهول به معنای متلاطم شدن / خروشان شدن و طغیان و طوفانی شدن می باشد چنانکه عرب دراین باره می گوید : سجرت البحر ( بروزن فعلت) یعنی دریا طغیان نمود و لبریز شد . که اشاره آیه به یک پدیده سونامی جهانی است که خشکی هارا مورد هجوم خود قرارمی دهد واین پدیده براساس آیات دیگر رابطه مستقیم با وضع قمر زمین و خورشید در وضعیت کورت – فعلت – آن دارد.
موضوع دیگر مورد مناقشه سروش در افعال بکاررفته این آیات است دربررسی سوره هایی نظیر قارعه و قیامت و مرسلات و طارق که بترتیب نزول 31 و 32 و 34 و 38 می باشد ( به تاریخ بیست و سه سال نبوت محمد(ص) مراجعه شود) آنچه ازمجموع این آیات که تقریبا تاسال سوم بعثت برمحمد(ص) بافاصله های زمانی چندهفته و ماه نازل شده اند این است که پیش از رستاخیز مردگان و درپایان هزاره ی آخرالزمان که اینک درحدود یکصد سال است وارد آن هزاره شده ایم حوادثی مقدماتی درمنظومه شمسی ما روی خواهد داد تاباپایان آن حوادث ونابودی زندگی و شرایط زندگان درزمین و دیگرسیارات منظومه شمسی ما که توسط انسانها زمین سازی شده یودند انسانها در سیاره و زمین جدیدی که طبق اطلاعات موجوددرقرآن مجید منظومه بسیار بزرگی است در پیشگاه داوری الله تعالی زنده و حاضر گردند.
سروش بدون توجه به « اصل جایگزینی» افعال دربافت آیات قرآنی که یکی از بدیهیات ادبی قرآن می باشد به بازی با لغات و کلمات پرداخته تا بتواند یاوه گویی خود را تکمیل نماید و خوب بود لااقل ایشان این اصل را که طلاب دینی در همان سالهای اول تحصیلشان در اصول نحو می خوانند یا کتاب عربی مقطع دبیرستان را نگاهی می انداخت تا قدری از اراجیف گویی خودداری می نمود .
دراینجا بصورت بسیار فشرده و مختصر توضیحات استادیار دانشگاه علوم و معارف قران کریم آقای رضا شادمان یسرا را که مفید فایده می باشد برای خوانندگان محترم می آوریم :
« بابررسی برخی از آیات قرآن کریم می توان جایگزینی هریک از فعل های ماضی " مضارع" امر رابجای یکدیگر دید دربرخورد بااین پدیده صرفی / بلاغی صاحب نظران وجود و درواقع عطف فعل مغایر به دیگرافعال موجوددرکلام را جایزمی دانند و نیز به تاویل فعل جایگزین شده پرداخته تابادیگر افعال موجود درکلام همسو و مطابق گردد بکارگیری فعلی که با زمان دیگر افعال مورد استفاده در آیات یا آیه یامجموع سخن مطابقت ندارد دارای نکته و دلالت بلاغی نیز هست و از آن جمله جمع میان دو معنا و دلالت صرفی و دلالت سیاقی فعل تاکید بر وقوع فعل جایگزین شده و یاتصویرسازی فعل درزمان حال و دیگراغراض بلاغی که سعی شده درحدمختصر بدان پرداخته شود»
«منظور از « اصل جانشینی» افعال در سیاق قرآنی استفاده از یک صیغه ( ماضی " مضارع یا امر) بجای صیغه دیگراست. این پدیده یکی ازبرجسته ترین پدیده ها و ویژگی های ساختاری و تعبیری قرآن کریم بشمار می رود بطوری که درموارد بسیاری استعمال افعال مغایربا سیاق مذکور – درماقبل یامابعد فعل – می باشد مانندبکارگیری فعل ماضی بجای مضارع و یابالعکس همین طور بکارگیری فعل ماضی یامضارع بجای امر و دیگر حالات .... نکته قابل توجه دراین فرایند جانشینی وجودنکات بیانی و اهداف بلاغی است که درنهایت جنبه ی بیانی اعجازی قران مجیداست وازاین ره آورد معانی دلالات بسیاردقیق و لطیفی به مخاطب منتقل می شود»
« .... امروزه درنقدادبی جدید و مطالعات زبانشناسی درمتون بل تعابیری چون هنجارشکنی و هنجارگریزی و نرم گریزی و آشنازدایی یاد می گردد. براساس این پدیده زیباشناختی ادبیات صاحب اثرادبی بازدودن زنگارعادت ادراک حسی مخاطب را سامان داده و دراین مسیر قاعده های آشنا و ساختارهای بظاهر مانگارواقعیات را موجب نگاه افراد بپدیده های خارج از زمینه معمولی طبیعی شان شده تادرنهایت نگاهی نو و تازه درمخاطب ایجادکند»
« فرایند جایگزینی که درسطوح مختلف اسم و فعل و حرف و درساختارهای گوناگون معجمی / صرفی/ نحوی/ آوایی/ وبلاغی مطرح است بعنوان یکی از اصول ثابت و شیوه های بیانی شناخته شده در یک متن ادبی به ایفای نقش می پردازد البته در بکارگیری این فن و شگرد ادبی ادیب باید دو اصل رسانگی ( بلاغت و رسایی معنا) و جمال شناسی را رعایت کند.»
« درمیان دانشمندان قدیم بویژه اهل بلاغت و برخی مفسرین این موضوع بطورمختصر و پراکنده پرداخته شده است که می توان آن رادر موضوع التفات دید اما اصل جایگزینی را می توان اصطلاحی عام تلقی نمود که دربردارنده تمام وجوه جانشینی درافعال " حروف" ترکیبات وتصاویر است ...... ..از جمله مهمترین نکات و تاثیرات افعال می توان به جمع میان دو معنا و دلالت صرفی فعل ( زمان فعل مذکور ) و معنا و دلالت سیاقی فعل ( زمان مورد نظر فعل) و نیز تاکید بر وقوع آن فعل درزمان مورد اشاره نمود به ویژه در هنگام سخن از قیامت و احوال آن »
« زمانبندی افعال در زبان عربی – علمای صرف و نحو زمان فعل درزبان عربی را به گذشته و حاضر و آینده تقسیم می کنند. سیبویه دراین باره می نویسد: فعل همچون اسم برعمل و رخدادی دلالت می کند و برزمان انجام کاری درزمان گذشته ویادر زمان حاضر و یاآنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد بناشده است گروهی نیز زمان فعل را بدو دسته تقسیم کرده اند : زمان صرفی ( که همان زمانی است که فعل بتنهایی و خارج از سیاق بدان دلالت دارد) و زمان نحوی ( یا زمان سیاقی و ترکیبی که قرینه های لفظی و حالی تعیین کننده آن است زمان نحوی درواقع همان معنای فعل در سیاق کلام می باشد)امروزه زبان شناسان معاصر نیز چنین دیدگاهی را نسبت به مقوله زمانبندی افعال دارند و افعال را به دو زمان دستوری و واقعی تقسیم می کنند و برای توصیف زمان دستوری بنمونه خاصی از قیاس مکان/ زمان بنام خط زمان استناد می کنند خط زمان خط یا مجموعه ای منظم از نقاط است که هردو سر آن نامحدود است . این خط به سه بخش گذشته و حال و آینده تقسیم می شود . در کاربرد متعارف اصطلاح زمان در زبانشناسی متعلق به حوزه دستور است.از سوی دیگر امروزه براین نکته مقبولیت عام یافته که زمان فقط به یک لحظه اشاره ندارد بلکه براشاره گری زمانی نیز دلالت می کند بدیگر سخن زمان به لحظه ای از زمان اشاره می کند که بادرنظرگرفتن لحظه سخن گفتن تعیین میشود و این همان معنای واقعی زمان افعال است از سوی دیگر زمان صرفی و زمان نحوی ( زبان دستوری) و زمان واقعی فعل دائما با یکدیگر ارتباطی ناگسستنی دلرند همچنان که صیغه صرفی فعل خالی از زمان نیست سیاق و ترکیب کلام نیز زمانی را بر زمان صرفی فعل می افزاید ازاین رو در این حالت فعل هم زمان دارای دلالت زمان صرفی و نحوی (دستوری) و واقعی است و موجب ابطال دلالت دیگری نمی گردد بلکه معنای سومی راکه برگرفته از دو معنای پیشین است تداعی می کند.»
در نگاه به آیات مربوط به قیامت این گونه ترفند زبانی وکلامی را می توان بوفور در سیاق و بافت آیات قرآنی مشاهده نمود بطوری که زمان فعل ازروند و سیر طبیعی و معمول موچود درکلام خارج وبه صیغه و زمان دیگری بیان می شود مانند تعبیر از اتفاقی که در گذشته صورت پذیرفته و پایان یافته بوسیله فعل مضارع ویابکارگیری فعل ماضی جهت تعبیر از عملی که در آینده اتفاق خواهد افتادچنین تغییر و تحولات و جانشینی ها وخروج ازروند معمول کلام بوده که مخاطب عرب ادیب و سخنور مخالف نبوت محمد را به عجز در نحوه استدلال وامیدارد و زبان در دهانش عاتل و گنگ می گردد ابن اثیر درخصوص اصل جایگزینی افعال می گوید:
« درتغییر و دگدگونی واژگان ازصیغه ای به صیغه دیگر غرضی خاص نهفته که موجب این جایگزینی و جابجایی شده که جز عالم به فصاحت و بلاغت و اسرار ورموز آن کسی بدان راه نبرد و چنین شیوه سخن رادرهرکلامی نتوان یافت چراکه یکی از دشوارترین و دقیق ترین و پیچیده ترین فنون علم بیان است .... و فایده خبر از آینده با فعل ماضی این است که هرگاه حادثه ای که هنوز اتفاق نیفتاده و در آینده رخ خواهدداد بوسیله فعل ماضی بیان شود درواقع وقوع آن فعل بسی موکدتر و چنین بیانی بسیار بلیغ است چراکه فعل ماضی برامری دلالت داردکه اتفاق افتاده و حاصل شده است این نوع ساختاره زمانی بکاربرده می شود که وجودآن فعل درآینده بسیار پرابهت و عظیم باشد»
براساس آن چه گفته شد بطور قطع و یقین در ادبیات شاخص و خاص قرآن مجید ازجایگزینی هریک از زمانهای فعل به جای دیگری نکات و معنای خاص را قصد نموده که آن دریک ترجمه و تفسیر قانونمند برای مخاطب حتی غیرعرب قابل دریافت است و ما دراین جا برای جلوگیری از اطاله کلام با دو مثال از آیات مختلف به آن پایان داده و انشالله در تاریخ بیست و سه ساله نبوت پیامبر بزرگ اسلام محمد(ص) بخش قرآن شناسی به آن خواهیم پرداخت اینک به نمونه اول در این مورد توجه نمایید:
آیه 87 سوره نمل و یوم ینفخ فِی الصور ففزع من السماوات و من فی الارض الا شاء الله وکل اتوه داخرین یعنی درآن زمانی که درآن شیپور پرصدای گوش خراش جهانی دمیده شود آن صدای مهیب باعث می گردد تمام انسانها و شبه انسانها ( منظور جن ها است) که در هفت سیاره از منظومه شمسی بودند و با متلاشی شدن آن سیاراتشان بیهوش شدند بیدار شده مگر عده ای که الله برای ایشان غیرازاین را خواسته باشد – به مقالات هفت آسمان و زمین در آرشیو بلاگفا مراجه شود—
در آیه بالا از فعل مضارع به فعل ماضی عدول شده است بطوری که فعل ماضی { فزع } جایگزین فعل مضارع {یفزع} شده درحالی که بنابرمقتضای ظاهرآیه می بایست از فعل { فیفزع} استفاده می شده چراکه این فعل دلالت بر امری دارد که هنوزاتفاق نیفتاده است بلکه متعلق به زمانی در آینده یعنی رستاخیز مردگان در قیامت دوم است تغییر زمان فعل و جایگزینی ماضی بجای مضارع درآیه همچون وقوع ماضی برسرعت تحقق فعل در آینده دلالت دارد گویی حادثه درزمان گذشته بوقوع پیوسته است جایگزینی بر حشر و رخداد قیامت نیز تاکید دارد.
فعل مضارع {ینفخ} برتصویر قیامت درزمان حال دلالت دارد که درآینده اتفاق خواهد افتاد بطوری که گویی این تصویر هم اکنون در دیدگان نظاره کنندگان است ازاین روگاه فعل مضارع جایگزین فعل ماضی می گردد تافعلی راکه در گذشته اتفاق افتاده برای مخاطب در زمان حال بتصویرکشد دراین آیه نیزفعل مضارع چیزی را که در آینده روی خواهد داددرزمان حال تصویر کرده است بنابراین در آیه فوق بادو فعل مضارع {ینفخ} و ماضی {فزع} روبرو هستیم که هردو جهت اخبار از آینده بکاررفته اند اما دلالت و بلاغت آن دو بایکدیگر متفاوت است فعل مضارع { ینفخ} جهت تصویرسازی کار و حادثه ای است که در آینده محقق میشود و درزمان حال استفاده شده وفعل ماضی {فزعج برتحقق وقوع آن درآینده دلالت و تاکیددارد. مثال ونمونه دوم آیه 96 تا 98 از سوره هود است به شرح ذیل:
ولقد ارسلنا موسی بایاتنا و سلطان مبین * الی فرعون و ملائه فاتبعوا امر فرعون و ماامر فرعون برشید* یقدم قومه یوم القیامه فاوردهم النار و بئس الورد المورود* یعنی وموسی رانیز بانشانه های روشن ازخود و قدرتی آشکار بسوی فرعون و بانفوذان اطرافش فرستادیم طرفداران فرعون بجای پذیرفتن پیغام ما از فرعون تبعیت کردند و فرماک فرعون بیراهه بود ودرروز قیامت فرعون پیشاپیش قومش خواهدبود وایشات را به آن آتش واردخواهد نمود و چه بسیاربد وروذی است و چه بد واردشده ای
دراین آیات نیز شاهد تحول ازفعل مضارع { یقدم} به فعل ماضی {اوردهم} می باشیم که اگر مطابق با مقتضای ظاهر آیه بیان می شد عبارت به شکل { سیقدم قومه یوم القیامه و سیوردهم النار} درمی آمد چرا که درای« آیه سخن از امری است که در زمان آینده یعنی قیامت اتفاق خواهد افتاد ازاین روی جایگزینی فعل ماضی { اورد} بجای فعل مضارع {یورد} بیانگر قطعیت و تاکید بر وقوع در آینده است بخاطر همین باحرف عطف {فاء} برسرعت فعل یعنی واردشدن آنهادر آتش جهنم نیز دلالت می کند که درآن نوعی تهدید و ایجاد وحشت نیز نهفته است و به این مطلب نیز اشارت دارد که فرعون نه تنها درآینده فوق بلکه پیش از این و درهمین دنیا قومش را وارد آتش دوزخ نمودازاین روی دلالت صرفی فعل {اورد} که بیانگر زمان گذشته است دلالت سیاقی برآینده دارد. بنابر این چنین مواردی نشان دهنده قطعیت و حتمیت و ختمی الوقوع بودن است که درمیان صاحب نظران امری شناخته شده می باشد... ادامه دارد