مقاله 104 - تاریخ بیست و سه سال نبوت محمد (ص) براساس ترتیب نزول قرآن- بخش هشتم
دربررسی سوره اعلی نکته اولی که دیده می شود آیات 6و 7 و 8 است که درآن خالق محمد به او گفته (آیات قرآن را ماخود بر تو خواهیم خواند پس فراموش نمی کنی) و این می رساندچون آیات قبل فشرده ایی از مطالب خلقت بوده پیغمبراسلام می ترسیده مبادا فراموشش گردد لذا مامورین وحی که کلام الهی را به او می رساندند در وسط جملات (آیات نازله) چنین به او گفته اند ودر ادامه نیز به محمد تاکید کرده اند: (مگر آنچه که الله خواسته باشد) و از این عبارات نیز پیداست بسا مطالبی درطول بیست و سه سال نبوت آن حضرت برایشان از جانب الله وحی گردیده که چون لازم نبوده به مردم برساند متن وحی شده از ذهن محمد فراموش گردیده اما مفاهیم آن ها تا آنجاکه برای اطلاعات شخص محمد ضروری بوده در حافظه او باقی مانده است وتمام اطلاعات رسیده از پیغمبراسلام که در قرآن نیست ازاین قبیل اند.
دوم نکته مهم در سوره بالا مربوط به آیات اول تا پنجم است که محمد موظف شدتا آنها را در سجده های نمازهایش بگوید و بدین ترتیب از این زمان یعنی حدود هفت هشت ماهی که از مبعث ایشان می گذرد در سجده ها زین پس مقرر میگردد این آیات خوانده شود و در سجود جملات فوق برزبان آورده شود و خوانندگان محترم ملاحظه می کنند چگونه در یک زمانبندی معلوم مطالب خوانده شده در نماز های یومیه اسلام روی ترتیب نزول سوره ها تکمیل می گردد و محمد ومسلمانان روی تذکر فوق چنین می کردند و سجده هر رکعت بااین جملات کامل شده انجام می گردید ومتاسفانه از قرن دوم روی تلقینات خرابکاران مذهبی گروههایی از مسلمانان بجای اینکه این پنج آیه را بصورت کاملش بخوانند با تغییراتی فقط مفهوم آیه اول را در سجده خود خوانده و نماز ضایع برپا می کنند.
باری کوشش و جدیتی که قریش برای مبارزه با محمد بگار بردند از حدود تصور خارج است محمد و کسانش راتهدید کردند بتحقیرش برخاستند پیروان او رامسخره کردند شعرای مزدور به هجو وی پرداختند و ازآزار او و پیروانش دقیقه ای فرو گذار نشدند برلجاجت خود باقی بودند و بیم آن داشتند که دعوت محمد (ص) حال که اینک درمیان گروهی از مردم مکه نفوذ یافته بود در میان قبایل عرب که به مکه میامدند انتشار یابد و کار ایشان مشکل گردد زیرا محمد همه روز از اوایل روز تا غروب مانند مغازه داران اطراف مسجدالحرام بساط خویش را پهن کرده متاع خودرا عرضه می داشت ودر برابر واکنش های خصمانه مخالفین حاضر به عقب نشینی نبود برای مبارزه با چنین سماجتی لاجرم مشرکان و بزرگان معاند نبوت محمد حربه ای بکار برده می شد که از همان روزهای نخست مورد استفاده بود و قریش هنوز هم به تاثیر آن امیدوار بودند و آن حربه تبلیغ بود تبلیغ بوسیله جدال و استدلال و انتشار اخبار توهین آمیز و حمله برخصم بواسطه رد عقیده او که در آن روزگار یکی از وسایل غلبه برحریف بشمار می رفت قریشیان برای مقابله با محمد و جلوگیری از نفوذ و ارتباط او دربین قبایل به تبلیغ احتیاج داشتند زیرا تهدید و شکنجه و آزار فقط در میان مردم مکه ممکن و موثر بود اما برای صدها نفر اشخاصی که درهر ماه و سال برای تجارت و زیارت بمکه می آمدند و در بازارهای اطراف حضور داشتند و یا در برابر بتان به قربانی کردن و نذورات مشغول بودند شدنی نبود بدین جهت بزرگان قزیش نزد ولیدبن مغیره گرد آمده و مشورت نمودند تابااین دردسر نوظهور چه کنند و به هنگام حج درباره محمد و سخنانی که برزبان میاورد به اعراب قبایل که بمکه آمده اند چه بگویندو به این نتیجه رسیدندکه باید سخنانشان با یکدیگر اختلافی نداشته باشد تا بواسطه آن یکدیگر را تکذیب نکنند برخی پیشنهاد دادند که بگویند محمد کاهن است ولید این رای را نپذیرفت و گفت آنچه محمد می گوید مانند سخنان کاهنان نیست. گروهی گفتند او را دیوانه بنامند ولید آنرا نیز رد کرد و گفت نشان دیوانگی در مطالب محمد دیده نمی شود دیگرا ن پیشنهاددادندکه
محمد رابجادوگری متهم سازند ولید فکری کرد و چنین گفت : اگرچه محمد کارهای جادوگران را انجام نمی دهد لکن به حاجیان عرب بگویید این مرد سحربیان دارد و آن چه میگوید جادویی است که بواسطه آن توانسته میان افراد پدر و پسر برادرو زن و خویشان جدایی اندازد این سخن مورد پسند حاضران افتاد زیرا می توانست تفرقه و اختلاف و کشمکش مردم مکه را که پیش از این در تعصب و اتحاد ضرب المثل بودند بر گفته خویش شاهد آورند .بدین ترتیب وقتی هنگام حج فرارسید قریشیان در پذیرایی از حاجیان قبایل ایشان را از استماع سخنان محمد برحذر داشته که مبادا شمانیز فریفته جادوی اوشوید و آتش فتنه او برخویشان و خانواده هایتان به مانند مردم مکه باعث جدایی ها و دشمنی ها گردد..
نضربن حارث و ماموریت او ازسوی بزرگان قریش -- لکن این ترفند برای برخی از قدرتمندان قریش کافی به نظر نمی رسید لذا لازم بود وسیله تبلیغ دیگری نیز کنار این ترفند بکاررود و به نزد نضربن حارث رفتند تا از قدرت بیان و سخنوریش در داستان سرایی سود برند . نضربن حارث از اشخاص زیرک قریش بود که سالهادرمیان سرزمینهای مجاور به سیر و سفر پرداخته و از این سفرها خاطرات فراوان و شنیدنی های زیادی در توشه داشت نفس گرمی هم داشت و حاضران در مجالست او به یاد داشتند چگونه اختیار از کف داده و برشهبال خیال به همراه او به بارگاه شهنشاهان ایران و ملوک حیره و آداب قیصر پرکشیده ساعاتی از اطراف و زمان و مکان خویش غافل گشته روز به شام گذشته بیخبر از کاری که برای آن آمده بودند در جادوی محفل گرم نضر اوقات می گذراندند.. نضر وظیفه می یابد که با زبان شیرین خود بساط محمد را کساد کند و چنین نیز شد و هر وقت که محمد در جایی می نشست و مردم را بسوی قرآن و هرآنچه به اووحی شده بود می خواند نضر بن حارث نزدیک او می نشست و راجع به ایرانیان و هر آنچه در سفرهایش دیده یا شنیده بود سخن میراند و بدین ترتیب به مقابله با محمد برمیخواست و این چنین کوششهای وی را بزعم خویش بلااثر می نمود.
چرا خدای محمد اجازه داده تا مردمان سخن حق را نشنیده و یا نپذیرند ؟ سوالی که باید پاسخ داده می شد و نزول سوره لیل !
مردم مکه که میدیدند در سوره های تکویر و اعلی سخن از مخالفتهای اکثریت نزدیک به تمام اقوام و مردمان گذشته با کوششهای پیامبرانی چون موسی و ابراهیم است و حال محمد نیز بااین مخالفتها روبروست از طرفداران معدود او می پرسیدند اگر خدای محمد به هدایت بندگانش و انسانها علاقمند است چرا همه رابه راههای غیر هدایتی واگذاشته و مردم را به یک راه و روش نیافریده و این همه اختلافات که روی اختیار مخالفت و بی اعتنایی بشر به پیغمبران است ازچه روست؟ وچرا تفاوتهایی درروشهای زندگی بوجود آمده ؟ واینکه قدرتمندان جامعه و ثروتمندان بیشترین مخالفین راه های پیامبران اند و اکثریت نیز به تبعیت از آنان مخالف راه پیامبرانی همچون محمدند و پیغمبراسلام چنین دست بسته وناتوان درمقابل ایشان نتواند حتی صدایش را به دیگران برساند و خلاصه اینکه چرا محمد با قدرت و زور قادر به انجام وظیفه اش نیست ؟ و چون لازم بود فلسفه چنین علت هایی برای مخالفین و حتی طرفداران محمد و خود محمد بصورت مستدل گفته شود در یکی از همین روزها سوره لیل به شرح ذیل برمحمد نازل شد :
قسم به شب چون همه جیز را می پوشاند1 و به روز که همه جا پس از آن روشن می گردد2 و قسم به آن چه از نر و ماده آفریده شده3 ( این ها بهترین گواه هستند) که کوشش های شما نیز باید گوناگون باشد 4 ( بایددانست همه قسم های قرآن برای استشهاد و گواهی است و برای اطلاع بیشتر به آرشیو مقالات ما در بلاگفا مراجعه کنید) نتیجه این اختلافات این است که هرکس به محتاجان برای بهبود جامعه ببخشد5 وازنتایج اعمال بد بترسدو آن زندگانی نیکوتر را تصدیق کند6 کم کم سختی اورابرای رسیدن به آن آسانی ازبین می بریم7 ( زندگی آسوده پس از مرگ و نیز آسایش خیالی که در اواخر زندگی دنیایی برای اینگونه افراد پیش میاید) ولی کسی که بدیگران بخل کرد و به محتاج کمک نکرد و خود را اازالله بینیاز دانست 8 و آن زندگی نیکوتر را انکار نمود9 باتمام آسانی هایی که در ابتدادارد کم کم دچار زندگی دشوار می کنیم 10 ( دشواری بعد از مرگ که مقدمه آن را دراواخر زندگی دنیایی خود خواهددید) و هنگامیکه دچارسقوط شد مال او از وی رفع احتباج نخواهد کرد11 برما واجب بوده و هست که جنان آینده ای را گوشزد کنیم12 ( چون این مطالب مربوط به پس از مرگ است جز از طریق الله تعالی هیچ کس نمی تواند ازآن باخبر شود.) و بدانید هم آینده و هم گذشته برای خود ما است 13(خلقت روی هدف هایی است که الله در نظر گرفته است که همیشه مانند زنجیر لازم و ملزوم هم می باشند و خوشبخت کسی است که در این زنجیره جایی برای خوشبختی آینده اش طبق پیغام های الله باز کند) پس وظیفه من این بود شمارااز آتشی پرشعله بترسانم14 ( چون خالق عالم در همه جا هست و همه چیز راشامل می شود و بظاهر دست های زیادی از او در کارخلقت اندر کار است از این لحاظ الله تعالی در آیات قبل خود را به ما که جمع متکلم است معرفی می کند و از لحاظ اینکه تمام این دست های قدرت بهم متصلند و یک قدرت واحد جهانی را ایجاد می کند دراین آیه خودش را من معرفی کرده و چنانکه در سه آیه آخراین سوره خواهید دید خود را بصورت او که غایب و دور است معرفی نموده و ارتباط تمام اجزاء خلقت باقدرت هایی که دارد همه یک واحد متصل که {وحدت وجود}واقعی را تشکیل می دهد می باشد واین چیزی است در ده ها آیه قرآن که امثال سروش از درک آن عاجزند و به چنین گفتاری ایراد می گیرند و آن را خواب و رویای محمد می پندارندو نه خالق محمد و جهان) در چنان آتشی نسوزد غیر از آن بدبختی 15 که این اعلام خطر را تکذیب کرد و به آن پشت نمود 16 و نجات خواهد یافت آن کسی که ترسد 17 با پاک کردن خود و بابخشش مالهایش که درراه بهبود جامعه کرده و از چنان عذابی دور است 18 و هیچ کس که نعمتهایی نزد اوست 19 پاداشی خوب نخواهد گرفت مگر اینکه جویای بدست آوردن توجه پروردگار بس بلند پایه خود باشد 20 و بزودی چنین کسی در آینده خوشنود خواهد شد 21 پایان سوره . . . . ادامه دارد.