منشور نور

بنیاد پژوهشهای دینی دکتر صادق تقوی

بنیاد پژوهشهای دینی دکتر صادق تقوی

۴ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

چگونگی نابودی دو شهر سدوم و عموره به گفته تورات --  بنا به گزارش تورات و تصریح قران زمانی بود که سه فرشته الهی بعد از حضور در خیمه ی حضرت ابراهیم درناحیه بلوطستان ممری نزدیک حبرون و بشارت تولد اسحق با هدف تخریب و نابودی آن شهرها به نزد لوط رفتند و دوشهر رادچار زمین لرزه و آتشفشان نمودند که درنتیجه آن بخشی از شهر دچار رانش زمین شده بسوی اعماق دریای مرده بحرالمیت --  فرو می افتد و به گفته تورات فردای روز ملاقات آن سه فرشته باابراهیم (ع) دود ناشی از آتشفشان را که به تعبیر تورات مانند دود کوره بالا می رفت از مکان های شان دیده می شد . موضوع مهم دیگر که می توان بصورت تقریبی تاریخ آن رابدست آورد موضوع جنگی است که در ناحیه  دره سدیم که دو شهر سدوم و عموره از پنج شهر واقع در آن دره بودند و طی این جنگ که به گزارش تورات میان دو گروه از متحدین شاهان شرق بین النهرین و غرب آن روی داد لوط به اسارت فاتحین درآمده و ابراهیم بااطلاع از آن به اتفاق برخی متحدین محلی اش طی حمله ایی به فاتحان فوق لوط و اموالش و افراد همراهش رانحات میدهد و از آنجایی که میان متخاصمین شاهان سدوم و عموره نیز وجودداشتند میتوان فهمید این جنگ که میان عیلام و هم پیمانان او ازسویی و شاهان منطقه شرقی اردن و جنوب فلسطین بوده بایستی مدتی قبل تر از نابودی دو شهر سدوم و عموره و روی غضبی ازالله بوده باشد و باتوجه به اسامی دو طرف جنگ درسفر پیدایش و وجود قرائن و شواهد تاریخی دربین النهرین و نظریات اعلام شده دراین مورد توسط مورخین نظر ما این است که اصولا اشخاص نام برده درتورات می بایست افراد و شخصیت های زیر بوده باشند :

مطابق گزارش سفر پیدایش باب 14 : " در آن زمان امرافل پادشاه بابل و اریوک پادشاه الاسار و کدرولاعمر شاه عیلام و تدعال پادشاه " "امت ها { درروایات یهود و برخی تفاسیر عهدعتیق تدعال شاه قوئیم ذکر شده است } با شاهان زیر وارد جنگ شدند.: ( بارع پادشاه "سدوم / برشاع پادشاه عموره/ شنعاب شاه ادمه / شم ئیبر پادشاه صبوئیم/ و پادشاه بالع که همان صوغر باشد. پس پادشاهان فوق باهم "متحد شده لشکرهایشان را در دره ی سدیم بسیج نمودند دره ی سدیم  بعدها به دریای مرده تبدیل شد به علت ریزش بخش هایی از "دامنه کوه بر اثر زلزله ایشان دوازده سال زیرسلطه کدرلاعمر بودند امادرسال سیزدهم شورش نمودند و از فرمان وی سرپیچی "کردند درسال چهاردهم کدرلاعمر با پادشاهان هم پیمان خود به قبایل زیر حمله برده و ایشان راشکست داد: رفائی ها در زمین عشتروت قرنین / زوزی ها در هام / ایمی ها در دشت قریتین / حوری ها در کوه سعیر تاایل قاران واقع در حاشیه صحرا/ سپس به "عین مشفاط --  که بعدها قادش نامیدند رفتند و عمالیقی ها و نیز آموری هاراکه در حصون تامار ساکن بودند شکست دادند آنگاه "لشکریان پادشاهان سدوم / عموره / ادمه / صبوئیم و بالع که صوغر باشد بجنگ با کدرلاعمر و شاهان همپیمان او تدعال و "امرافل و اریوک که دردره سدیم مستقر شده بودند برخاستند چهار پادشاه علیه پنج پادشاه و دره سدیم پرازچاه های قیر طبیعی بود" "وقتی شاهان سدوم و عموره می گریختند به داخل چاه های قیر افتادند و اما سه شاه دیگر به کوهستان فرار کردند  پس شاهان فاتح "شهرهای سدوم و عموره را غارت کردند و همه اموال مردم و مواد غذایی ایشان را بردند ایشان لوط برادرزاده ابراهیم رانیز که "درسدوم ساکن بود باتمام اموالش باخود بردند و یکی از مردانی که از چنگ دشمن گریخته بود این خبررا به ابراهیم رساند دراین "موقع ابراهیم در بلوطستان ممری اموری زندگی می کرد { ممری اموری برادر و یا هم ولایتی و قوم و خویش اشکول و عانر بود که "با ابراهیم همپیمان بودند }باری چون ابراهیم ازاسیری برادرزاده مطلع می شود 318 نفر از افراد کارآزموده جنگی خود را آماده کرد "و سپاه دشمن را تا دان تعقیب نموده و شبانگاه ابراهیم همراهان خود را بچند گروه تقسیم کرده و بردشمن حمله می برد و ایشان را تار "و مار کرد وتا حوبه که در شمال دمشق واقع شده است تعقیب نمود و ابراهیم برادرزاده اش لوط و زنان و مردانی که اسیر شده بودند "راباهمه اموال غارت شده پس گرفت هنگامی که ابراهیم کدرلاعمر و همپیمانانش را شکست داد و مراجعت می نمود پادشاه سدوم تا "دره ی شاو که بعدها دره پادشاهان نامیده شد به استقبال او آمد هم چنین ملک صادق پادشاه سالیم ( اورشلیم) که کاهن خدای متعال بود "برای ابراهیم نان و شراب آورد آنگاه ملک صادق ابراهیم رابرکت داده چنین گفت : سپاس خدای متعال خالق عالم که تورا بردشمن "پیروز گردانید اوترا برکت دهد سپس ابراهیم یک دهم از غنایم جنگی را به ملک صادوق داد .پادشاه سدوم به او گفت مردم مرا به من ""واگذار ولی اموال رابرای خود نگاهدار. ابراهیم در پاسخ گفت قسم به خداوند خدای متعال خالق آسمان و زمین که حتی یک سر "سوزن از اموال تورا برنمی دارم مبادا بگویی من ابرام را ثروتمند ساختم تنها چیزی که می پذیرم خوراکی است که افراد من "خوردنداما سهم عانر و اشکول و ممری راکه همراه من با دشمن جنگیدند به ایشان بده .این گزارشی بود از واقعه ی گفته شده که در باب 14 از سفر پیدایش آمده بود و پیش از اینکه گزارشات و قراین و نظریات تاریخی رادراین خصوص بررسی کنیم و نظرخویش را بیاوریم چند نکته را که در گزارش فوق است باید مورد توجه قرار گیرد :

از گزارش بالا می فهمیم درزمانی که ابراهیم (ع) دارای فرزندی نبود اتحادی از شاهان و فبایل کوچک و بزرگ در مقابل یکدیگر صف آرایی نموده باشند --   اینکه در باب 14 ازحضرت ابراهیم با نام ابرام سخن رفته موضوع زمان نداشتن فرزند ایشان دراین برهه تائید نظر ماست زیرا درباب17 پس از اینکه به ابراهیم از سوی الله تعالی وعده داده میشود که او نام ابرام رابه ابراهیم تغییر دهد و ابراهیم یعنی کسی که پدر قوم های بسیار است زمانی است که ابراهیم (ع) صاحب اسمعیل است و نیز بشارت پسر دیگر یعنی اسحق به او داده شده است و توجه به چنین نکاتی است که می توان زمان و سال دقیق و یا نزدیک به آن تاریخ ها را برای محقق روشن کند --  این زمان از لحاظ تاریخی زمانی است که ابراهیم دارای قدرت و اقتدار بمانند شاهان است ( در ابعاد محلی) زیرا نفرات جنگجویی که به همراه او برای نجات لوط حرکت کردند نیز متحدین منطقه ایی او میان شیوخ قبایل و حکام محلی که درگزارش سفر پیدایش آمده حاکی ازاین حقیقت است برای اینکه بفهمیم نام شاهان و حاکمان ذکرشده در گزارش عهد عتیق از لحاظ شخصیت تاریخی برابربا کدام شاهان آن دوره است به منابع مرتبط با کتاب مقدس مراجعه می کنیم و مشاهده میکنیم که در دوکتاب دایره المعارف کتاب مقدس و قاموس کتاب مقدس چنین آمده است : ...... ادامه دارد>

توضیح وپاسخ به خوانندگان محترم ماه جاری خواننده محترمی که خواهان کتاب های شادروان دکتر صادق تقوی بودند به نظرشان میرسانیم که چون در چند سال گذشته  تجدید چاپ آثارایشان امکان پذیر نبوده است قادر به ارسال آثار ایشان نیستیم لکن به تصمیم شورای نویسندگان منشورنور بزودی تمامی کتب و نوشته های ایشان و دیگر نویسندگان منشور نور بصورت pdf برای استفاده علاقمندان دراختیار شما قرار خواهد گرفت . هم چنین در پاسخ به مطالب مفصل ارسالی خواننده محترم آقای عبدالله که نظرات خویش رادرخصوص مقالات منشورنور ارایه نمودند لازم به تذکر است درسبک شناسی و پژوهش های تمامی متون ادبی محقق ناگزیر به رعایت ضوابط و قواعدی است لذا علی الخصوص در تفاسیر و پژوهشهای متون فلسفی و دینی و در اینجا متون ادیان الهی (به شرطی که تحریف نشده باشد و در صورت تحریف متن قران مجید مصحح و فصل الخطاب است ) رعایت قواعدی لازم الاجراست و ازجمله چهارده قاعده پیشنهادی درمنشورنوردر تفسیر قران  تادچار لغزش ها نشویم ازاین روی  به همه علاقمندان چنین پژوهش هایی توصیه میکنیم در مباحث مذکور چهارده قاعده گفته شده را مد نظر داشته باشند . با سپاس 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۵ ، ۲۳:۳۳
دکتر صادق تقوی

دربررسی های گذشته گفتیم برخلاف آن چه معاندین نبوت محمد (ص) درطول چهارده قرن گذشته گفته و یانوشته اند قران سخنان و ساخته محمد نمی تواند باشد و بزرگترین گواه برصدق این موضوع توجه به متن نبوتش که قران است می باشد و تاکنون دراین خصوص به مواردی که درتایید مدعای مااست اشاراتی شد اینک به نشانه های هفتم و هشتم پیشگوییهای قران می پردازیم .

در پیشگویی هفتم موضوع هفت آسمان و هفت زمین است و خوانندگان علاقمند که چنین مباحثی را در قران دنبال می کنند خوب می دانند که مفسرین و محققان قران پژوه مسلمان و غیرمسلمان نیز سایرین درباره این موضوع واکنشها و نظریات مختلفی رابیان نموده اند لکن آنچه از ادبیات قران و نیز دیگرادیان الهی میتوان فهمید این است که استعمال وازه آسمان برای اتمسفر زمینی است که در آن نفوس متعقل زنده بشری یا شبه بشری می باشند و هر سیاره ای که نفوس زنده نداشته باشد نه به محل شان ارض گفته می شود و نه به فضای بالای سرشان سماء . لذا در زبان و ادبیات ادیان الهی سکونت بشرمختص به سیاره زمین نبوده و نیست بلکه طبق شواهد مکتوب خصوصا درقران سیارات منظومه شمسی ما را شامل می گردد.دراینجا لازم است مقدمتا به مطالبی که شادروان دکتر صادق تقوی دراین باره در کتابش که با عنوان (معجزات علمی قران برای مسلمانان) درسال 1354 منتشر نموده بود پرداخنه و بعد به بررسی مفصل این موضوع بپردازیم :

در آیات 6تا15 درسوره صافات آمده ما آسمان دنیارا ( دنیا یعنی پست تر) به آرایش ستارگان بیاراستیم بطوری که ازهرشیطان متجاوزی محفوظند و این تجاوزکنندنگان نمی توانند مردم بالاتررا گوش دهند زیراازهرجانب تیرباران می شوند و رانده می گردند و عذابی پیوسته برای ایشان خواهدبود مگرکسانی که دزدکی چیزی شنید اورا شعله ای نافذ و سوزنده دنبال خواهدنمود پس از مردم ( معاندمکه) بپرس آیا ایشان آفرینش قوی تری دارند یا آن مردم بالاترکه آنان راازگلی فشرده شده چسبنده آفریدیم؟ آری تو تعجب کرده ای و ایشان مسخره می کنند و چون برایشان تذکری داده شود متذکر نمیشوند ونشانه ای ببینند بی ارزش می شمارند وگویند دروغی آشکاراست .> در آیات بالا علاوه بر اینکه گفته شده زمین و اتمسفر ما پست تر و مردمش ضعیف تراز شش آسمان و زمین دیگراست یاداوری شده خلقت مجموعه ای است اززمین ها و آسمانهای مذکور درمنظومه شمسی --  ......... و خالق عالم پروردگار تمام آنان است و نکته جالب تعجب پیغمبراسلام از موضوع فوق است که در آسمان و زمین های منظومه شمسی نفوسی قویتر از بشر هستند ........ شش عدد بودن آسمانها ( و زمینهای) بالاتر که با زمین و اتمسفر ما هفت می شوند در آیه 12 از سوره طلاق تذکرداده شده به این طریق :

الله کسی است که هفت آسمان را آفرید وهمان اندازه اززمین و درمیان آنان فرمانهای الله پی در پی فرو میاید برطبق آیه 4 سوره سجده فرمان های هرزمین از آسمان همان زمین فرو میاید که منظور جاذبه آن سیاره است و برای اطلاع بیشتر به مقالات آتی ما تحت عنوان "ادیان الهی و موضوعات فضایی" (اطلاعات نجومی منظومه شمسی) که ارایه خواهدشد مراجعه گردد- تاشما بدانید که الله برهرچیزی تواناست و علم او برهمه چیز احاطه دارد . و در آیات 14 15 از سوره نوح گفته شده آیاندیده ای چگونه الله هفت آسمان رامطابق هم آفریده و در آنان ماه رابصورت نوری مخصوص و خورشید رابصورت چراغی قرارداده و در آیه 61از سوره فرقان مطالب بالا روشن تر به این شکل گفته شده : بزرگ و مبارک کسی است که در آسمان برج هایی قراردادو در آن ها چراغی و ماه روشن نهاده ... وازمجموع این آیات امروزه که کشفیاتی در زمین ها و اتمسفرهای منظومه شمسی شده می توانیم بفهمیم که آن هفت آسمان و برج کرات  - سیارات ماه دار منظومه شمسی ما می باشند که هر یک دارای قمری هستند و آن شش سیاره زمین یاارض عبارتند از مریخ / مشتری/ زحل/ اورانوس/ نپتون/ پلوتون که با سیاره ما هفت آسمان و زمین گفته شده را تشکیل می دهند .اول دانشمندی که موفق شد راه کشف این معجزه بزرگ قرانی را هموار نماید گالیله ایتالیایی بود او در تاریخ 1610 میلادی یعنی هزارسال پس از نزول آیات فوق بااولین تلسکوپ اختراعی خویش وجود اقمار را درسیاره مشتری کشف نمود این دانشمند عالیمقام که یکی از بزرگترین افتخارات بشر برای مردم امروزه بشمار میاید بواسطه کشف حرکت وضعی زمین مورد تکفیر پاپ و سایر پیشوایان مسیحی زمان خود قرار گرفت.......ودر سال 1785 هرشل کاشف اورانوس اعلام کرد که این سیاره نیز ماه داردو منجم دیگربنام لاسل ثابت کرد که نپتون نیز ماه دارد و منجم امریکایی هال اعلام نمود که مریخ دارای قمر است ...... خوب دقت نمایید زمانی که خالق عالم توسط پیغمبرش محمد اعلام نمود که هفت آسمان و زمین هستند که هر یک از ماه مخصوص به خود و خورشید منظومه شمسی استفاده می کنند کسی جز برای سیاره ما داشتن قمر را تصور نمی کرد و حتی تصور نمی کردند مقصود قران از هفت آسمان و زمین که در کتب آسمانی دیگر نیز یادشده چیست و فقط کشفیات علمی دانشمندان است که پس از هزارسال از نزول این مطالب و اعلام آن در قران مارابه صحت مطالب این پیشگوییها متوجه کرده است و امروزه نیز بااینکه خالق عالم در قران فرموده دراین هفت زمین و اتمسفرشان زندگی و نفوس شبیه بشر هست هنوز کسی به آن راه نیافته و هم چنین بااینکه درقران ازطرز پیدایش این هفت آسمان و زمین در سوره فصلت مطالبی گفته شده و درسوره شورا ذکرگردیده که متلاشی شدن اینها در قیامت ازدورترین سیاره منظومه شمسی شروع میشود تابه متلاشی شدن زمین برسد هنوزعلم و دانش مردم زمین به این مطالب نرسیده است واز قران نیز خبرندارند آیا بااین توضیحات درقران و اکتشافات دانشمندان نباید هرانسان فهیم و دانشمندی نبوت پیغمبراسلام رابپذیرد و ازقران مجید که پیغام الله برای تربیت بشر می باشد پیروی نماید؟

یک اشتباه درتفسیر لفظ طباق در آیه فوق -  در نجوم قدیم اعتقاد براین بود که زمین مرکز خلقت است و دورادور زمین را هفت فلک که نامرئی هستند بمانند پوست و لایه های پیاز طبقه روی طبقه احاطه کرده اند بطوریکه ماه درطبقه اول و عطارد دوم و زهره سوم و خورشید درطبقه چهارم و مریخ پنجم و مشتری ششم و زحل هفتم تصور می شدند و براساس اعتقاد غلط فوق مفسران قران گمان میکردند لفظ طباق که در آیه 14 سوره نوح دراین باره ذکرشده است اشاره به این طبقات هفتگانه پوست پیازی خیالی است ( درمقاله سیر حکمت و فلسفه درجهان خواهیم دید این تفکر یطلمیوسی < هفتاد میلادی> درقرون دوم و سوم هجری قمری دردورانی که بنام نهضت ترجمه معروف است اززبان لاتین به عربی برگردان شد و سپس متفکرین مسلمان ایرانی و غیرایرانی باتوجه به آیه فوق الذکر بصورت امری مسلم پذیرفته شد و قطعی تلقی گردید و این موضوع توسط مفسرین بصورتی که شادروان دکتر صادق تقوی متذکر شده در کتب تفسیری گنجانده و تاویل گردیده است ) درصورتی که درزبان عرب و ادبیات قران لفظ طباق یابه معنای مطابق هم است و نه طبقه طبقه و یابالای هم که این دو معنا درباره موضوع فوق درست است لازم به ذکر است عقیده بطلمیوس درباره مرکریت زمین و هفت فلک روی اشتباهی بوده که درتفسیر آیاتی از تورات حقیقی موسی بوسیله پیشوایان یهود سرچشمه گرفته است که در باره فضای اولیه منظومه شمسی گفته شده بوده و قران مصحح آن است و این تصور غلط نیز باراول روی اشتباه برداشت کتاب هرمس دراین باره میان مصریان باستان بود که بعدها مفسران و نویسندگان مذهبی یهود با توجه به آن چنین لغزشی را مرتکب شدند بمانند مفسرین مسلمان از هیئت یطلمیوسی و دراین خصوص درسلسله مقالات سیر حکمت و فلسفه درجهان توضیحات لازم خواهد آمد

شادروان دکتر صادق تقوی درکتاب فرهنگ لغات مشکله قران مجید ذیل واژه [ سماء ] مینویسد : این لغت که در 310 آیه از سوره های قران بصورت مفرد و جمع آورده شده اولا مفرد است و جمع آن سموات می باشد ثانیا مفرد آن اکثرا بمعنای اتمسفر زمین است که همان فضای آبی رنگ دورتادورزمین باشد و ازاین جهت { سماء} میگویند که بالای سر تمام مردم زمین است چون اصولا {سماء}یعنی فضای بالای سر انسانها و مقابلش ارض است یعنی زیر پا و محل راه رفتن انسان ها و در قران درآیه 11 سوره نوح و دیگر آیات مانند آیه 11 از سوره طارق  روی قرینه ای که موجود است لفظ سماء برای ابر آمده از لحاظ اینکه ابر هم بالای سر انسان است و در آیاتی شبیه به 144 سوره بقره لفظ سماء بمعنای تمام محیط نزدیک و دور بالای سر انسان است از فضای اطراف و بالای سر تاهرچه بالاتر عمق آسمان لکن لفظ سموات که جمع آن است درقران جز برای اتمسفرهای هرسیاره منظومه شمسی که قمر دارد و نفوس زنده بشری یا شبه بشری متعقل باشد گفته نمیشود و هر سیاره ایی که نفوس ندارد نه به آن ارض میگویند ونه به فضای اطراف آن " سماء" گفته می شود واز 190 آیه قران که لفظ سموات در آنهاست تمام آن ها درباره هفت اتمسفر شش سیاره دیگر منظومه شمسی است که در قران برای تفاوت این اتمسفرهای ششگانه با اتمسفر سیاره زمین از واژه { سماء الدنیا} یعنی آن آسمان نزدیکتر یاد شده است در آیه 107 و 108 از سوره هود منحصرا مقصود از سموات آسمانهای سیارات منظومه آخرتی است که دوزخ و بهشت درآن قراردارد .ایشان در ذیل واژه ارض نیز مینویسد: این لغت که درقران بسیار استعمال شده است بمعنای زمین است یعنی جایی که انسان برروی آن راه میرود و زندگی می کند چه آن ازخاک و سنگ باشد و یاازعلف و برگ و یافرش های مختلف مفروش باشد و آن راباخاک و سنگ نباید اشتباه کرد لذا هم تمام کره زمین را ارض میگویند و هم قطعه ای از زمین و هم هرشهری را زمین مردم آنجا میگویند و در قران به کراتی از منظومه شمسی ارض گفته میشود که در آن انسان یا شبه انسان زندگی کند و در آیه آخر سوره طلاق گفته شده همانطور که هفت آسمان موجود است درون هر آسمان زمینی خواهد بود--  فرهنگ لغات مشکله قران مجید صفحات 23 و 212 لازم به ذکر است در بررسی دیگر کتب ادیان الهی نیز این معنا استعمال شده است که از مجموع اینها میتوان فهمید در ادبیات ادیان الهی پیش از اسلام چه کتب یهود ویا مسیحیت و ملل دیگر مانند مصریان باستان و یا سرخ پوستان باستان مانند آزتک و مایا و اینکا همچنین شرق آسیا از آسمانهایی یاد شده که شادروان دکتر صادق تقوی درباره اش توضیح داده و این نکته میرساند درادبیات ادیان الهی  منظور از آسمان  همان اتمسفر بالای موجود زنده در سیاراتی است که متعقل بوده و مانند انسان می باشند چه از جنس و نوع  مادی قابل رویت مثل بشر زمینی یانوع مادی غیرقابل رویت مانند جن اگر جن راضد ماده ندانیم به مقالات گذشته در وبلاگ منشور نور دربلاگفا مراجعه شود همچنین مقالات آینده تحت عنوان { ادیان الهی و موضوعات فضایی // اطلاعات نجومی منظومه شمسی}شادروان دکتر صادق تقوی در ذیل واژه " سبع سموات  "مینویسد: این مطلب که در آیات بسیاری در قران است و مهمترین آنها درسوره فصلت آیه 12 است که با کلمه سبع طرائق آیه17 از سوره مومنون  هم مفهوم است و اشاره به هفت اتمسفر است که درون هریک زمینی است که ابتدا این هفت آسمان و زمین شان یک آسمان و زمین بوده اند که به هفت آسمان و زمین تقسیم شدند و عبارتند از زمین و اتمسفرش که به آسمان دنیا و یا آسمان نزدیکتر معرفی شده و دوم اتمسفر و زمین مریخ و سوم مشتری و چهارم زحل و پنجم اورانوس و ششم نپتون و هفتم پلوتون که این آسمانها هریک دارای طریقه ای مخصوص اززندگی هستند و هریک حتی موجود متعقل شبه بشری دارند که باتوجه به آیات دیگر از لحاظ پیشرفتهای علمی ازبشرهای روی زمین -- طبق  آیات اول سوره صافات پیشرفته ترند و بدن شان لازب و فشرده تر می باشند و به نسبت دورتر بودن از خورشید و زمین ما دیرتر بوجود آمده اند و زودتر از زمین ما متلاشی خواهند شد . آیات 67 و 68 زمر و 5 سوره شوری فرهنگ لغات مشکله ... صفحه 205 . هم چنین ذیل واژه سته ایام مینویسد : این مطلب که معنایش شش روز است درقران برای خلقت آسمان و زمین تکرار شده و توضیح آن در آیات 9تا12 سوره فصلت میباشد که در اصطلاح خلقت منظومه شمسی ونه جهان و کائنات است که در تورات تحریف شده کنونی است و عبارت است از دو روز یوم درزبان قران به معنای زمان و دوران می باشد نه لزوما روز بیست و چهارساعته --  برای پیدایش هریک  از هفت آسمان که پیدایش حرکت انتقالی و حرکت وضعی هر یک ازسیارات ماه دار منظومه شمسی است و چهارروز پیدایش اقوات چهار گانه  هریک که عبارتند از آب و هوا و کوه ونباتات و حیوانات تا در آخر دوره چهارم --  ویا به عبارت دیگر روز ششم کاملترین حیوانی ( انسان) بیاید و این اقوات را بخورد و بایددانست این شش روز طبق راهنمایی های قران متعلق به تحولات و تکامل این هفت سیاره منظومه شمسی است که دارای اتمسفر و ماه هستند که عبارت باشد از زمین/ مریخ/ مشتری/ رحل/ اورانوس/ نپتون/ پلوتون که معنایشان طبق مفهوم لغت ارض  محل راه رفتن موجود متعقل زنده شبه بشری است ( در زمین خود بشر)و آسمانشان طبق مفهوم سماء فضای بالای سر این بشر و شبه بشرهاست و مطابق گزارش قران این هفت سیاره قبلا از یک توده زمین بوده که بصورت انبوهی از مواد خورشیدی درزمان یا روز اول از خورشید جداشده وباداشتن حرکت انتقالی وبرای اینکه این انبوه به هفت سیاره تقسیم گردد ( در قران درخصوص چگونگی ایجادسیارات تیر و عطارد سخنی گفته نشده است ) خالق عالم بقدرتی از خود درآن حرکت وضعی ایجاد نمود و لفظ طوعا اشاره به حرکت طبیعی انتقالی است و لفظ کرها اشاره به حرکت غیرطبیعی وضعی شان روی اراده ای از الله برای ایحاد شب و روز و پیدایش زندگی در آنان حرکت وضعی که باعث شد موادغیر گازی جذب مرکز خود شده و زمین های متراکم بوحود آید و گازهای سبکتر اتمسفر هریک راایحاد کند و از حالت دودی شکل اولیه شان بصورت روشن و قابل رویت ستارگان وخورشید درآید واین زمان همان یوم دوم بود که شامل جرم بزرگ اولیه این توده عظیم میشد و باجداشدن هر یک از این هفت رمین از توده مادری خود در محور و مدار خاصشان در یک چهار دوره ای اقواتشان ایجادشد که منطقا زمان هریک ازاین ادوار چهارگانه درسیارات فوق مساوی نبودند همان حا صفحه 206 ( بزودی در مقالات تحت عنوان ادیان الهی و موضوعات فضایی "اطلاعات نجومی منظومه شمسی" به بررسی مفصل سوابق و لواحق این موضوعات عجیب در بین ملل مختلف با محوریت دین در چند هزارسال قبل خواهیم پرداخت."

پیش از ورود به موضوع باید خاطرنشان نمود که علت باورمندی شادروان دکتر صادق تقوی به وجود موجودات شیه بشری هوشمند در سیارات فوق علاوه برهمه آنچه گفته شد موارد مورد اشاره زیر است : سوره زمر آیات 67 و 68 و 69 به این شرح : زمین به تمامی درمشت الله درروز قیامت قرارخواهد گرفت هم چنین آن آسمانها دردست راست او پیچیده خواهندشد و در آن شیپور پرصدا دمیده میشود --  اشاره به صدای مهیبی که دردنبال آن زمین ما متلاشی میشود --   پس هر کس در آسمانهای هفتگانه و هرکس درزمین باشد بیهوش میشود مگر کسانی که الله بخواهد پس از مدتی دوباره در شیپور پرصدای دوم دمیده میشود و دراین موقع که آن مردم بیهوش شده  -- از منظرقران  مرگ بیهوشی بیش نیست قیام و رستاخیزی دارندکه آن چه رابایستی ببینند خواهند دید ( حساب و کتاب و دوزخ و بهشت را) و زمین آخرت به نور پروردگارش روشن میگردد و کتاب اعمال و پیغمبران و گواهان بمیان آورده شده روی حق میان مردمان داوری خواهد شد . براساس صریح آیه بالا در پایان عمر منظومه شمسی ما دراین سیارات هفتگانه مردمانی که زندگی میکردند برای دیدن نتایج اعمالشان در منظومه آخرتی بصورت زنده هایی حاضر خواهند شد بنابراین قطعا در سیارات فوق موحود متعقل بشرمانندی ساکن خواهند بود. سوالی که پیش میاید این است که این موجودات متعقل هم اکنون کجا هستند؟ در ادامه پاسخ خواهیم داد. آیه دیگر در سوره مومنون 17 بشرح ذیل : و ما خالقی هستیم که هفت روش زندگی دیگری شبیه به روش زندگی شما دربالای شما آفریده ایم چگونه ممکن است ازخلقت های وسیع خود غافل باشیم ؟ شادروان دکتر صادق تقوی دراین باره مینویسد:این هفت طریقه زندگی که با زندگی ما هشت طریفه میشود طبق توضیحات متعددی که در سوره های قران است یکی زندگی جن هاست که در اتمسفر زمین ما زندگی می کنند و زنده های تکامل یافته شبیه به انسان ها بوده و از جنس ضد ماده هستند و دوم تا هفتم زندگی شبه انسانها در کرات هفتگانه و بشر زمینی منظومه شمسی است که اولا بالای کره زمین قرارگرفته اند بشرطی که خورشیدرا پایین کره زمین بدانیم ثانیا مانند زمین مااز خورشید و قمر خود استفاده می کنند و این مشخصات در مریخ و مشتری و زحل و اورانوس و نپتون و پلوتون کشف شده و چون زندگی در آن کرات بازندگی ماقطعا فرق دارد معلوم نیست چگونه است ولی برطبق آیات قران زندگی شان اززندگی مردم زمین پیشرفته تر می باشد بااینکه طبق آیات قرانی زمین آنان پس از زمین ما بوجود آمده اند و قبل از زمین ما متلاشی می گردد. همانطور که خوانندگان محترم ملاحظه نمودند در آیات سوره زمر تاکیدشده که درپایان هزاره اول قیامت سیارات منظومه شمسی متلاشی خواهند شد و ساکنان این سیارات دچار بیهوشی خواهند شد که درقران به مرگ ایشان تشبیه شده تادرزمین آخرت که سیاره ای بس بزرگ است بصورت زندگانی محشور شوند وجود زندگانی درپایان هزاره آخرالزمان در این سیارات به صراحت تذکرداده شده است و در سوره مومنون نیزتاکیدی بر همه آن چه گفته شده است .

در تفسیر قران پرواز روحی ممنوع است ؟! همانطور که در مقالات گذشته در خصوص تفسیر قران گفتیم اگر قواعد موردنظر در ارایه توضیحات بر آیات قران مورد رعایت قرار نگیرد بطور قطع دچار لغزش خواهیم شد لذا به هیچ روی درمقام توضیح و تفسیر قران و موضوعات و مطالب مربوطه نبایستی دچار خیال پردازی و گمان پروری شوند جالب اینجاست شادروان دکتر صادق تقوی که دراین خصوص از جمله پرواز روحی استفاده نمود به علاقمندان چنین مباحثی این خطر را گوشزد نموده بود .اینک به توضیحات ما توجه نمایید. از آن جایی که تمامی آیات مربوط به هفت آسمان و زمین مجمل بوده وهر مفسری طبق آیات سوره حج موظف است درتفسیر مجملات قران از دانش های مرتبط استفاده نمایند (باید براساس تاییدات علوم جدید مورد استناد قرار گیرد ) لکن تاکنون اکتشافات علمی ثابت کننده وجود حیات پیشرفته در آنان نیست بنابراین میتوان با توجه به تکاپو وتلاشهای کشورهایی مانند امریکا و روسیه و چین برای دستیابی به منابع و معادن سیارات فوق و خصوصا مریخ در سالهای اخیر که نزدیک ترین این زمینها به سیاره ماست و دسترسی به آن درسالهای نه چندان دور دورازذهن نمی باشد واینکه دانشمندان رشد فزاینده جمعیت و محدودیت منابع آب و غذا درسیاره زمین راخطربزرگی برای آینده بشریت می دانند و برلزوم مهاجرت بشر به سیارات فوق الذکر تاکیددارند به نظر میرسد باتوجه به تمام شواهد و گزارشات قران زمین سازی سیارات مذکور و اقمار صخره ای شان طی سالهای آینده یقینی و قطعی الاجراست بنابراین حتما درپایان هزاره آخرالزمان که پایان عمر زمین و سیارات فوق است همه مطالب تذکرداده شده قطعا به همان صورتی است که درقران گفته شده و شاید تصور شادروان دکتر صادق تقوی درمسکونی بودن این سیارات بوسیله شبه بشرها در حال حاضر روی همین قطعیت باشد در هرصورت سرنوشت پیشبینی شده درقران برای جوامع سیارات هفتگانه فوق الذکر محتوم است و مسکونی بودن این سیارات  در هزاره کنونی یکی دیگر از پیشگوییهای عظیم و حیرت آور قران مجید نبوت محمد (ص) است که حتی برای دانشمندان کنونی بسیار بهت آور است .-- همچنین به مقالات گذشته ما در منشورنور بلاگفا مراجعه شود

نشانه هشتم پیشگویی قران درباره وجود " رطوبت "    در سیارات  قمردار منظومه شمسی "!!

درخصوص وجود منابع آب درسیارات ذیگر از منظومه شمسی آیه 6 ازسوره طه تذکری داده شده است که یک پیشگویی علمی محسوب می گردد لازم به ذکر است واژه ی < ثری > ثرا درزبان عرب {به تشدید حرف ر} به معنای نمناکی / خیسی/ تر بودن است (نگاه کنید فرهنگ معاصر عربی فارسی عبدالنبی قیم ذیل واژه  ثری نیز منجدالطلاب که مشتقات این کلمه در هر دو به تفصیل بحث شده است .)و درآیه فوق منظور خاک نمناک یا وجود آب درزیر خاک سیارات گفته شده است به متن آیه توجه نمایید:

تنزیلا ممن خلق الارض والسموات العلی 4 الرحمن علی العرش استوی5 له ما فی السموات و ماالارض و مابینهما و تحت الثری 6 سوره طه ترجمه = ( این قران را) آن کسی فرو فرستاده که زمین و آسمانهای بالارا آفریده و او آن بخشنده خلقت به انسانهاست الرحمن --  طبق سوره الرحمن یعنی الله بخشنده خلقت به موجودات متعقل جن و انسان است که شامل همه پدیده های منظومه شمسی است که قدرت او (الرحمن) برآن عرش ( خورشید منظومه ما) قراردارد و آنچه در آسمانهاست --  سیارات منظومه شمسی وهر چه در زمین است کره ارض- و میان آنهاست فضای وسیع بین آنان که فضای بین سیاره ای یا منظومه ای گفته میشود -- ونیززیرخاک های نمناک { سیارات فوق}  برای اوست ( در اختیاراوست).

الثری  ال + ثری " به تشدید ث " ( واژه ثری / ثرا) بمعنای رطوبت و نم و آب است و این واژه منحصرا در این آیه از قران آمده است و اشاره صریح بروجود آب بصورت زیرخاک درسیارات مذکوراست  و این یکی دیگر از عجایب قران مجید است بصورت یک پیشگویی صریح و روشن بروجود منابع آب زیرخاکی در سیارات یا اقماری که در آینده توسط بشر زمین سازی خواهد شد و خوانندگان محترم ملاحظه می کنند که چگونه دربیش از چهارده قرن قبل الله تعالی در یک جمله بس فشرده و موجز به مطلبی اشاره فرموده که دانش بشری کمتر از ده سال است به آن پی برده اند آیا وجود چنین اطلاعاتی میتواند گفتاربشری باشد ؟ یا خواب نما شدن محمد ؟! آن طوری که سروش گفته است.!! امثال سروش باید در خصوص چنین مطالب عجیبی که شامل ده ها می باشد که با گسترش علوم و گشوده شدن رازهای سر به مهر خلقت و آفرینش حقیقت شان آشکار میشود توضیح دهند چگونه ممکن است محمد بیسوادی درجامعه عقب مانده درچهارده قرن پیش چنین سخنانی را به جهال مکه و مخاطبین داشته که باعث تعجب دانشمندان کنونی است ؟ مگر اینکه غرضها و مرضها راکناری بگذارند و اعتراف کنند این مطالب که خارج از دسترس دانشمندان است سخنان آفریننده خلقت و بشرها است . کمی منصف باشیم ....... ادامه دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۱۲:۱۷
دکتر صادق تقوی

شادروان دکتر صادق تقوی در ذیل تفسیر خود دراین باره می نویسد: به نظر میرسد قریه رقیم فعلی که نزدیک غار اصحاب کهف است محل شهر ایشان بوده که بعدها به این نام موسوم شده چون لفظ الرقیم که درمتن قران است به معنای آن نوشته معروفی است که درباره داستان اصحاب کهف توسط یعقوب سروجی به زبان سریانی نوشته شده بوده که در آن برطبق تذکر قران هم در عدد اصحاب کهف اشتباه شده و هم 9 سال به سیصد سال خواب ایشان افزوده شده بوده ( من متن مطالب آن رقیمه را نیافته ام و در مجله الدراسات الادبیه چاپ بیروت داستان آن را دیده ام ) بادرنظر گرفتن اینکه می گویندیعقوب سروجی خود محالف تثلیث موهوم مسیحیان کاتولیک بوده و بادرنظر گرفتن اینکه او طرفدار اصلاحاتی بوده که پاپ هادرمجمع های هفتگانه معروف مسیحیت با آن اصلاحات مخالفت کرده اند و بادرنظر گرفتن اینکه یعقوب سروجی در بین زمان دو مجمع اصلاحی که باید آن را ضد اصلاح حقیقی دانست یعنی مجمع چهارم و پنجم میزیسته که درتاریخ 451 و 553 میلادی بوده به نظر میرسد که بیدارشدن اصحاب کهف و تبلیغات توحیدی ضد تثلیث آنان سرچشمه اصلاحاتی بوده که مجمع چهارم مسیحیت برعلیه آن اصلاحات فتواداده است و گویند بیدارشدن اصحاب کهف از خواب سیصدساله شان در زمان قیصری تئودوسیوس دوم پسر ارکادیوس بوده که خود او تحت تاثیر معجزه فوق ( خواب سیصدساله و بیدارشدنشان) قرارگرفته و ازدو کشیش قسطنطنیه و اسکندریه که طرفدار عقاید توحیدی مذکور بودند حمایت کرده و همین حمایت جدی او باعث شده تا مسیحیان موهوم پرست برعلیه او قیام کنند و پس از مرگ او خواهر و شوهر خواهرش جانشین او شدند و به طرفداری ازمردم موهوم پرست مجمع پنجم رابرعلیه اصلاح طلبان مذهبی فوق  بوجود آوردند.

اینک به ترجمه و تفسیر ایشان توجه نمایید --  اطلاعات بیشتر تاریخی پس از تفسیر خواهد آمد --  آن مدح و ثنا مخصوص الله است که بربنده خودش محمد آن کتاب رافروفرستاد ( کتاب در ادبیات الهی قران یعنی مطالب عالی و لازم و صددرصد درست و محکم و قران با اینکه تا زمان نزول این سوره نه بصورت قران کنونی جمع اوری شده بود و نه تمام 114 سوره آن نازل شده اما به دلیل گفته شده کتاب ذکر شده است و منظور قران مجید است ) و برای چنین کتابی کوچکترین کجی نگذاشت ( قران و هر کتاب آسمانی را باید از عدم کجی و نداشتن مطالب باطل شناخت نه اینکه مانند اغنام الله معتقدبود هرچه بنام الله گفته شود بی چون و چرا باید پذیرفت هرچند درآن موهومات بدیهی البطلان چون طلا شدن مس پس از هفتاد سال !!که در کتاب فرقه بهائیت آمده باشد) 1 و آن مطالبی است مستقیما از الله تابتواند از طرف الله خطر عذابب شدیدی را که در آخرت است اعلام کند و ایمان آورندگانی را که کارهای شایسته انجام میدهند مژده دهد به اینکه مزدنیکوئی برای ایشان خواهد بود و بطور جاوبد در آن زندگی خواهند کرد ( این جاوید بودن براساس آیه 107 از سوره هود نسبی است و نه مطلق و مقید است به دوام آن سیاره که شامل هزاران سال خواهد بود و طبق آیه مذکور گروهی از ساکنان آن روی خواست و نقشه الله برای خلقت بعد از دوزخ و بهشت خواهند ماند که ما از جزئیات آن اطلاعی نداریم و باید دانست با اینکه در متن قران و همه کتب ادیان الهی قبل تذکر داده شده که مدح و ثناهای خاص رابرای الله فقط باید بکار برد لکن در تمام مذاهب و ادیان که توسط پیشوایان سوء به انحراف و موهومات کشیده شدند بجای حقیقت گویی صفات مخصوص به الله آنهارابرای مقدسین مرده و زنده شان بصورت مدح بکار میبرند مانند علم غیب داشتن و گناه بخشی و رزق و روزی دادن و همه جاناظر و حاضربودن وحال اینکه این صفات که بصورت حمد و ثنا برای غیر الله بکار میرود چون دور از حقیقت بوده و وسیله ای است برای دکان های مذهبی عوام فریبان مورد نهی شدید همه پیامبران الهی و از جمله عیسی بن مریم (ع) بوده هرچند طی دوهزارسال گذشته توسط پیشوایان سوء در دستگاه رسمی واتیکان و کلیساهای مسیحیت موهوم کنونی ونیز سایر مذهبیون دنیا خلاف آن انتشار میابد.)2 آری قران کسانی را اعلام خطر میکند که گفتند الله برای خود کسی رابه فرزندی گرفته است --  در مسیحیت منحرف کنونی عیسی پسر الله است یعنی از نظر جوهر و ماهیت از الله است و بمانند او صاحب اختیار در دین مردمان است و حال اینکه صاحب اختیار دینی فقط الله است و نه مخلوقاتش و گروه هایی از مسلمانان نیز که مرحوم شیخ صدوق ایشان را مفوضه خوانده و لعنشان نموده امامان را صاحب اختیاران دینی خویش و همه کاره در خلقت می دانند و تمام امامان شیعه ایشان را غلو کننده خوانده از ایشان برائت و دوری نموده اند)3 اینان و پدران شان الله را نمی شناسند و نمیدانند چه سخنی – کفرآمیز و عجیب – از دهانشان بیرون میاید و جز دروغ نمیگویند4 و تو ای محمد ازاینکه اینان نفوذ و قدرتهایی که دارند و اینکه میدانند راه حق چیست و بااین حال راه کج میروند خودرابه رنج میاندازی و تاسف می خوری 5 ( چون پیامبر خود مردی منطقی بود تصورمیکرد اینان ندانسته چنین میگویند لذا با ایشان بیشتر از اندازه جدل مینمود و ازاینکه اینان بدیهیات را نمی پذیرند متاسف بود و دراینجا الله تعالی اورا زنهارمیدهد که چنین نباشد) و بدان که تمام اینها  --  ثروتها و نفوذهای دنیایی این دانایان عوام فریب – آزمایشی است تا بوسیله این آرایشات افراد را بیازماییم تا کدام شان نیکوکارند6 وما به یقین هرچه درزمین است به تپه خاکی بی گیاه تبدیل خواهیم نمود  --  یعنی اواخر عمرزمین دراثر زلزله ها و سایر حوادث زمینی و آسمانی بانابودی زندگی انسانی و حیوانی و گیاهی سکونت آدمی درزمین به پایان میرسد تامقدمه آغاز زندگی بشرها در کره و منظومه دیگری باشد که انسان براساس نمرات خود که در دنیا کسب نموده مقامات پست و بلند باعذاب یا خوشی های مختص به آن خواهدداشت – 7 آیا گمان کرده ای که داستان یاران آن غار معروف و آن نوشته ای که درباره شان است از نشانه های عجیب مامیباشد؟ ( این داستان مربوط به مسیحیت و تبلیغات مسیحیت راستین بود که گروهی از جوانان روشنفکردینی درمخالفت با تعالیم مشرکانه مذهب رسمی کلیسا دست به تبلیغات  و روشنگری زده بودند و آن نوشته نیز داستان ایشان است که میگویند کشیش واقعی بنام یعقوب سروجی که نزدیک رودفرات و درتاریخ نزدیک به این جوانان میزیست ودرسال521 میلادی فوت کرد آن رابه شعر آورده بود ودر آن زمان اشعارش منتشر و معروف بوده واین واقعه با بعثت محمد کمتر از یکصد سال فاصله داشته است وازاین آیه پیداست که پیغمبراسلام راستی آن را شک داشته و اینک الله با تصحیح آن را تائید مینمایدتا محمد رنج های اصحاب کهف رادر فعالیتهای اصلاح طلباه شان بیاد داشته باشد و در درخواست های خود نسبت به پیروزی در برابر مخالفین نبوتش توقع زود پیروزی را نداشته باشد) 8 وقتی آن جوانان به آن غار پناه بردند گفتند پروردگارا ازنزد خودت رحمتی به ماببخش وبرای ما ازکاری که کرده ایم راه نجات خوبی فراهم ساز 9 ( برطبق تذکر قران و اسناد موجود عدد این جوانان هفت نفر بودند که باسگشان هشت میشدند و به نظر میایددر حدود 150 سال بعداز حضرت عیسی این هفت نفر که از جوانان سرشناس شهرشان بودند برعلیه عقاید باطل بت پرستانه مسیحیت زمان خود که سیاست رسمی واتیکان و پاپ و تشکیلات روحانیت مورد حمایت دولت روم بود قیام کرده و چون مورد تهدید و تعقیب دستگاه روحانیت وقت قرارگرفتند تصمیم گرفتند از شهرشان به نقطه ایی دور هجرت کنند لذا برای مقدمه این کار پس ازخارج شدن از شهر بصورت موقت خود رابه غاری میرسانند تا نقشه خود را عملی سازند و نمی دانستند الله برای آنان آینده دیگری را در نظر دارد) پس ما درآن غار گوش هایشان را چندین سال از شنیدن بازداشتیم 10 سپس بیدارشان کردیم تابدانیم کدامیک از آن دو دسته مدت درنگ شان رادرست می شمارند ( اشاره به اینکه هر حادثه ای که رخ دهد خصوصا حوادث مذهبی که بامعجزاتی توام است پس از مدتی مورداختلاف واقع می شود تامعلوم گردد چه کسانی سوء استفاده چی بوده و چه کسانی بدنبال حقیقتند) 11 داستان صحیح ایشان راما برتو میخوانیم آری آنان جوانانی بودندکه به پروردگارشان ایمان آوردند ومانیز بر ایشان راهنمایی هایمان راافزودیم 12 ووقتی ایشان برای حق قیام کرده فعالیتهای تبلیغی شان را عملی کردند ما نیز کاری کردیم تا دلهای شان بهم مربوط شود  ---  یعنی همفکرانشان را یافته و بصورت یک گروه متحد به تبلیغات دست زدند --- پس آنان بایکدیگر گفتند پروردگارا همه کاره آسمانها و زمین و ما تویی و ماغیرازتو کسی رابه خدایی نمی خوانیم زیرا دراین صورت سخن ناحقی گفته ایم ( اینان برخلاف مردم که عیسی و دیگر بزرگان دینی شان را صاحب اختیار خود در دنیا گرفته بودند وایشان را همه کاره و شفیع و وزیر خویش می دانستند الله را صاحب اختیار دینی و رب خود میدانسته و تبلیغ میکردند) 13 واین مردم ما برای خود جز الله خدایانی گرفته اند و آنان را چه شده که برخدایی آن مقدسین دلیلی روشن هم ندارند و چه کسی ستمکارتراز کسی است که چنین افترایی میزند( این ستمکاران جز روایاتی دروغ از دهان پیشوایان سوء که میان مردم رواج میدهند دلیلی ندارند) 14 و هر زمان مجبورشدید ازاین مردم و چیزهاییکه آنان از آنها به رسم بندگی خود را غلام و عبد شان نشان می دهند کناره گیرید به آن غار پناه برید تا پروردگارتان برای شما از رحمت خودش گشایشی پیش آورد ( این آیه میرساند که بعد از مدتی که این مصلحان به تبلیغات وسیعی علیه افکار باطل محیط شان دست زدند و به عنوان مخالفان تعلیمات مشرکانه شهرشان مشهور و معروف شدند وقتی خطر پیگرد خودراتوسط روحانیون کلیسا و متنفذین سیاسی احساس می کنند ازقبل که راه های خروج شهررا شناسایی کرده بودند به خواست الله غار را کشف میکنند و چون کسی از وجود غاری در آن نزدیکی مطلع نبوده آنجا رابرای امان بودن از تعقیب مردم و محاکمه درنظر میگیرند تا ببینند الله برایشان چه میخواهد) 15 وپس از اینکه آنان به درون غار رفتند و خوابشان برد ای محمد اگر برای دیدن ایشان به غار میرفتی نور خورشید را میدیدی که در موقع طلوع آفتاب از طرف راست غار منحرف میشد و موقع غروب طرف چپ غار در ردیف و محاذی غار قرار میگرفت و از آن میپرید ( با دقت در آیه معلوم میشود جوانان فوق شبانه شهرراترک کرده و قبل از صبح در غار بودند و در همانجا می خوابند و این نشان میدهد دستور دستگیریشان توسط مقامات صادر شده بود که چنین شبانه به آنجا میروند نکته دوم اینکه چون خالق عالم می خواست که بعدها این معجزه و غار مجددا کشف گردد نشانی غار را که دهانه اش بصورت عادی قابل دیدن نبود به صورت فوق الذکر تذکر داده تا کاشفان با توجه به زاویه تابش نور خورشید آن را بدرستی کشف نمایند که چنین نیز شد  ودهانه غار درشمال بود و جز درطلوع و غروب خورشید نور بردهانه غاربصورت گذرا نمی تابید تا در مواقع دیگر معلوم باشد و غار توسط تعقیب کنندگان کشف نشود)  هرکسی راالله راهنمایی کند راه صحیح رااو یافته و هرکه را سرگردان سازد تو هرگز برای او دوست مورد اعتمادی نخواهی یافت 16 و از دیدن ایشان گمان میکردی بیدارند بااینکه خواب بودند یعنی وضع ظاهریشان طوری بود که بیداربنظر میامدند زیرا همانطور که درادامه خواهد گفت به چپ و راست جابجا می شدند ---  و ما ایشان را راست و چپ میغلطاندیم و سگ ایشان دو بازوی خود رابه طرف دهانه غار بازکرده بود  بطوری که اگر میخواستی کنجکاوی بیشتری کنی و از احوالشان بیشتر مطلع گردی --  از ایشان میترسیدی و فرار میکردی ( یعنی سگ شان به حالت پاسبانی در آستانه غار لمیده بود و کسی به تصور بیدار بودن سگ جرئت نمیکرد داخل غارشده و دروضع ایشان بررسی نماید) 17 و در جنان وضعی مدتی ماندند تا ایشان را بیدار نمودیم ( بعد از سیصدسال) تا از حال یکدیگر جویاشوند یکی از ایشان گفت چند زمان در این غار مانده اید گفتند یک روز یا مقداری از روز ( چون ساعاتی از روز میگذشت نمیدانستند چند ساعت خفته بودند ) همه گفتند پروردگار شما بهتر میداند یکی رابفرستید تااین پولهای نقره را ببرد و ازشهر مقداری خوراک پاک برای خوردن بیاورد و باید بازبان خوش با مردم سخن گوید تاکسی به شما شک نکند --  زیرا میدانستند در تعقیب ایشان همه جا را بدنبال شان هستند 18 زیرا اگر برشما اطلاع یابند شماراسنگسار می کنند و یا --  زیر شکنجه مجبور می کنند به عقاید ایشان برگردید و دراین صورت رستگار نخواهیدبود19 و چنان وضعی درایشان باعث شد که ما مردم را برایشان آگاه ساختیم تابدانند وعده الله برای زنده شدن مردگان حق است ودر آن زمان رستاخیزمعروف شکی نمی باشد ( از این آیه پیداست که خواست الله این بود که بابیدارشدن ایشان این واقعه عجیب مخفی نماند تا اصلاح طلبان دینی مسیحیت با فاش شدن این معجزه بتوانند افکار عمومی را به نفع دین حق و مسیحیت حقیقی معطوف کنند که چنین نیز شد اگرچه منحرفین مذهبی به سردمداری واتیکان و پاپ نیز بیکار ننشسته همانطور که خواهیم دید در یک فراخوان برعلیه تاثیرات اجتماعی این حادثه عمل نمودند و باید دانست این واقعه منجر شد تاگروهی از مسیحیان که نمی خواستند زیر حکم پاپ عقاید ناصواب فوق را بپذیرند بعدها از آنجا به سمت مشرق و حکومت ایرانیان مهاجرت نموده کلیسای مستقل مسیحی را ایجاد نمایند که ما در مقالات آینده به این موضوع خواهیم پرداخت { درمقاله سیر حکمت و فلسفه در جهان} از مطالب بعد پیداست که ایشان سیصد سال در غار به حالت خواب بودند تا بیدارشدند و چون نماینده شان برای خرید غذا به شهرشان میرود و از پولی که نزدش بود تعجب می کنند و به اتفاق نماینده ایشان که سخنان عجیبی نیز میگفت به سوی غار میایند تاببینند سخنان او چه اندازه راست است لذا وقتی به غار میرسند میبینند همه دوستانش و آن سگ مرده اند و این باعث میشود فکر اصلاح طلبی فوق که کم و بیش طرفدارانی داشت بااین رویدادعجیب تقویت شود و خبرو تفکر اصلاح طلبی فوق در سراسر دنیای مسیحیت سرو صدای زیادی کرده تامدتها اذهان را بخود مشغول نماید )20 و درباره اینکه این مردگان را چه کنند مردم آن شهر عقاید مختلفی اظهار کردند گروهی گفتند برای این مردگان مقدس ساختمانی مجلل بسازیم  --  یعنی گنبد و بارگاه برروی قبرایشان بنا کنیم تا دواره بساط مرده پرستی و شرک برپا شود!! واین نشان می دهد بشر غیر مهذب بشدت دنبال چنین زرق و برق هایی است  -- و چون پروردگارشان به ایشان دانا تر بود  -- یعنی نمی خواست بنام این مصلحان قبرپرستی رواج یابد و بت پرستی جدیدی بوجود آید --  کاری کرد که سرانجام با گروهی باشد که گفتند برای ایشان مسجدی برای خود بسازیم ( اینان طرفداران عقیده صحیح ایشان بودند و مکانی برای نماز ساختند تا قبرایشان پشت سر نماز گذاران قرارگیرد و روی همین قانون بود که بدن پیغمبراسلام را در کنار مسجد النبی دفن نمودند) 21 و در آینده میگویند این جوانان سه نفر بودند و چهارم سگ شان بود و حال نیز می گویند پنج نفر و ششمی سگ شان و اینان نیز تیر به تاریکی میاندازند و گروهی نیز میگویند هفت نفر بودند و سگ شان هشتم بود بگو پروردگار من عدد ایشان را بهتر میداند و جز قلیلی عدد ایشان را درست نمی دانند پس تو دراین باره جز سطحی گفتگونکن 22 و صریحا حق را به هیچ دسته ایشان مده  -- چون بحث برسر تعیین عدد ایشان سودی ندارد با اینکه از متن قران پیداست عددایشان باسگ شان هشت نفر بوده الله تعالی به پیامبرش دستور داده دراینگونه مشاجرات شرکت نکند و اظهارنظری ننماید و متاسفانه می بینیم برخلاف این تعلیم عالی قران مسلمانان امروزه از مدتها پیش گرفتار چنین بحث های حاشیه ایی بی فایده شده اندکه تقریبا دو ثلث اختلافات کنونی شان ازاین دسته اختلافات است که همه باید دور ریخته شود و اگر هم از یک عالم مسلمان چنین مسایلی را بپرسند باید بگوید چون دانستنش دردی را دوا نمی کند نه میدانم و نه لازم میبینم که دراین باره از خیال و گمان خود سخنی گویم 23 و حتی در آنچه یقین داری فردا میکنی بگو که به شرطی که الله بخواهد خواهم کرد واگر فراموش کردی که گفتن کار خود را محول به چنین شرطی کنی هرچه زودتر پروردگارت را بیاد آور وبگو امیداست پروردگارمن مرابه راهی بهتراز آنچه تصمیم گرفتم راهنمایی کند 24 وآن جوانان درغارشان سیصد سال خفته بودند و مردم نه سال به آن افزودند 25 بگو الله بهتر میداندکه چندسال بودند و پنهان و آ سمان ها و زمین دراختیار اوست و او چه بینا و شنوای عجیبی است وبرای مردم جزاو هیچ ولی نیست ولی یعنی همه کاره --  و او درکارهایش کسی راشریک خویش نمی کند ( این سیصد سال به سال قمری است زیرا سال عرب قمری بوده و دیگران که سیصد و نه سال کرده اند روی خیال و روی اشتباه در تاریخ پادشاهان این مدت سیصدسال بود و اینکه برخی تصور کرده اند شاید این نه سال بواسطه اختلاف بین سال قمری و شمسی است توج نداشته اند که سیصد سال قمری کمتر از شمسی است و نه بیشتر! و اما در باره تعیین زمان ابتدا و انتهای این خواب سیصد ساله باید گفت آنچه دراین باره در تفاسیر است با متن قران و بادرنظر گرفتن اینکه میگویند یعقوب معروف به سروجی درباره این جوانان شعری سروده بوده جور نمیاید اما میتوان گفت بادرنظر گرفتن تاریخ تقریبی سروده شدن شعر کشیش مذکور که در تاریخ 521 میلادی فوت نموده شروع خواب ایشان در حدود اواخر قرن دوم میلادی بوده واین مسلم ربطی به زمان دقیانوس و اینکه سکه پول  شان سکه داقیوس باشد ندارد . پایان تفسیر و آیات مربوطه . . . . . ادامه دارد. 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ آذر ۹۵ ، ۱۴:۴۲
دکتر صادق تقوی

ایشان بعداز بررسی های مفصل و دقیقی که در روایات تاریخی و گزارشات مختلف یونانی و سریانی و عربی و فارسی موجود انجام داده اند درصفحه 134 چنین می نویسد : . . . . پس زمان این حمله کی بوده است ؟ . . . ( ودرادامه می نویسد) درروایات غیراسلامی اشاره ای صریح به این حمله نیست و درروایات اسلامی بیشتر حمله ابرهه به مکه را چهل سال پیش از بعثت رسول خدا و یا کوتاه مدتی قبل از آن ذکر شده یعنی حدود سالهای 570 و 571 میلادی --  هم زمان با تولد ایشان و بیشتر مورخین اسلامی میلاد رسول خدا را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول عام الفیل نوشته اند یعنی همان سالی که ابرهه با فیل یا فیل هایش به مکه حمله برد البته در تاریخ تولد حضرت رسول اختلاف نظر بسیار است هرچند در سال فیل اجماع شده ولی اقوال مختلف را چنین می شود خلاصه نمود : تولد محمد (ص) را چهل سال / پانزده سال / پنجاه و هشت روز قبل از عام الفیل و یا یکماه تا پنجاه روز / پنجاه و پنج شب / پنجاه و هشت روز/ دو ماه و شش روز/ دوسال و یل بیست و سه سال / سی یا چهل و یا هفتادسال بعد از سال فیل نوشته اند. اما خود سال فیل کی بوده ؟ دراین باره نیز روایات تاریخی بسیار متفاوت است زیرا تاریخ وقوع این حادثه رابا تاریخ قدیمیتری سنجیده اند که دربیشتر آنها جای گفتگو خیلی بیشتر از این یکی است . مثلا گفته اند که آغاز سال فیل برابر هشتم دیماه 1317 از آغاز پادشاهی بخت النصر و یا 1360 سال پس از پادشاهی بخت النصر است  (605 قبل از میلاد سال سلطنت اوست .) و یابیستم نیسان سال 789 ذوالقرنین و یا 881 / 882 سال بعد از پادشاهی اسکندر بوده 323 قبل از میلاد به سلطنت رسید و یا 216 سال از حجه الغدر گذشته بود مبادی تاریخ عرب قریشی و عدنانی است که حدود 150 سال پیش از اسلام است که جنگی بود که طایفه بنی یربوع برفرستادگان پادشاه حمیری تاخته و ایشان را کشتند و پرده های کعبه راکه شاه حمیر فرستاده بود به یغما بردند که اگر این عددرا از سال 610 میلادی روز پیغمبری محمد (ص) کم کنیم می شود سال 394 میلادی  --  ابهام و تاریکی این تاریخ ها روشن است مقایسه نزدیکتر و روشن تر هم دارند و آن سلطنت انوشیروان است یعنی 531 میلادی که مبداء  قرارگرفته و از آن تاریخ به بعد حساب کرده اند ولی در آن هم اختلاف است و گفته اند که سال فیل 34 سال و 8 ماه یا 40 سال و یا 42 یا 4 سال و یا سی و نه سال از آغاز پادشاهی انوشیروان بوده است یعنی بین 561 تا 570 میلادی -- . . . .  بنابراین عام الفیل میان سالهای 565 تا 575 میلادی میشود البته این احصاء کامل نیست و نظریات دیگری هم وجوددارند ولی میتوان گفت که مطمئن ترین نظر درمیان آنان است . . . . اما مسئله تاریخ حمله ابرهه به مکه را دیدیم که بین سالهای 565 /575 میلادی قرار گرفت معتبرترین قولها رااز مسعودی دانسته اند که آن را سال 39 پس از سلطنت انوشیروان دانسته بنابراین حمله به سال 570 یا 571 میلادی میباشد که کوتاه مدتی پس از آن ظاهرا رسول خدا (ص) متولد میشود .

نکته دیگر که این را تائید میکند وجود حبشی ها و بخصوص باقیماندگان لشکریان ابرهه در سالهای اولیه اسلام و پیش از هجرت رسول اکرم (ص) درشهرمکه است . اینان جملگی بعد از شکست غیر عادی ابرهه به اسارت مکیان درآمده و بصورت بردگانی درآمدند که کارهای سخت شهر بخصوص نگهبانی خانه ها و پاسداری کاروانهای تجارتی بیشتر برعهده شان بوده و توسط بزرگان قریش پس از هجرت محمد (ص) در مبارزه علیه پیامبر و مسلمانان از نیرویشان بهره زیادی بردند بطوری که ایشان را « هم

پیمانان سیاسی قریش » خواندند البته وجود این حبشی ها در مکه بیشتر مربوط به رابطه نزذیک عرب و حبشه است که دائما در رفت و آمد بوده اند. اما اضافه برآن ها از باقیمانده لشکریان ابرهه هنگام ظهوراسلام درمکه نشانه هایی در دست است . ازرقی میگوید باقیمانده لشکریان ابرهه که درمکه ماندند برای مردم شبانی میکردند یاکارهای دیگر انجام میدادند نگاه اخبار مکه جلد 1 ص 97  ابوالولید محمد ازرقی چاپ دارالاندلس بیروت 1969 --  صاحب اغانی نیز میگوید که عبدالله بن ربیعه بردگانی داشت حبشی که کارهایی سخت انجام میدادند و  یا مثلا قباث کنانی که پیرمردی کهنسال بود برای عبدالملک مروان شرح میدهد که پدرش جای پای فیل رادرکودکی به او نموده بود --- نگاه الاغانی نوشته ابوالفرج اصفهانی چاپ لیدن جلد 1 ص 32 و نیز ببینیید تفسیر ابوالفتوح رازی جلد 10 ص364 و نیز النهایه فی غریب الحدیث و الاثر نوشته ابت اثیر جلد2 ص 16 چاپ مصر 1963 شهادت صریح تر نیز وجوددارد و آن از عایشه دخت ابوبکر است که حدود سی و یک یا دوسال بعد از حادثه فیل به دنیا آمده  بود ( یعنی حدود 601 /600 میلادی ) او میگوید من خود راهنمای ابرهه ( قائد) و مهتر فیل اورا ( سلئیس) را دیدم که هردو کور بودند و برسر راه نشسته ازمردم غذا گدایی می کردند نگاه کنید اخبارمکه صفحه 149 تا 154 و نیز تفسیر الکشاف زمخشری جلد 4 ص 233 و به نظر میرسد مهتر ابرهه همان انیس نامی است که میانجی شد تا ابرهه عبدالمطلب رابرای ملاقات بپذیرد ونکته ای که از این شهادت عایشه بدست میاید معلوم میشود وی در مدینه زمانی که به همسری محمد (ص) در میاید برخلاف گفته مورخین و اکثر مفسران قران باید بین بیست و بیست و چهار سال داشته باشد و نه سنی که زیر ده سال !! منتشر کرده اند و به وسیله این انتشار دروغ برعلیه اسلام و پیغمبراسلام هجمه وسیعی در طول سالهای گذشته بوسیله مغرضان ایجاد نموده اند و ما این موضوع را به تفصیل در بخش همسران پیامبر اسلام مورد بررسی قرار خواهیم داد.

به هر صورت حادثه ای بوده نزدیک به ذهن ها که در سوره فیل در مکه با خطاب : آیا ندیدی ؟  نازل گردیدو مردمان خصوصا افراد سن دار حادث را بخوبی بخاطر داشتند و برخی شاهد دسته دوم آن محسوب میشدند والا طبیعی است غیر این بود مورد رد و اعتراض و اشکال قرارمی گرفت . طه حسین در کتاب « الوعدالحق» داستان درخور توجهی را نقل میکند: سحیم ابن سهیل از قبیله خثعم پس از حادثه فیل به شتری درراه برمیخورد که کجاوه ایی بررویش نهاده اند و افسارش را یک حبشی می کشد مردعرب آن حبشی رابه بردگی گرفته و شترش را هم صاحب می گردد و وقتی در خیمه اش را می گشاید اعرابی درون آن کجاوه دخترکی حبشی و زیبا یافت و پس از تحقیق دانست او خواهرزاده ابرهه است و همین دختر مادر بلال موذن میشود. اضافه برآن روایتی است که ابن اثیر در النهایه نقل نموده که در آن  یکسوم برادر اشرم حبشی سلاحی برای پیغمبراسلام هدیه آورد که در آن تیر ناتراشیده ای بود همانجا جلد 4 ص 256

اما نکته ای که اینجا باید گفته شود واقعیت حادثه است امروز به روشنی می توان گفت که این حادثه واقعیتی تاریخی است و چنان که برخی از فرنگی ها میگویند داستان عامیانه ای نیست که به دلخواه به شخصیتی مشهور نسبت داده شده باشد ابرهه حبشی درهمان سال و زمانها دراین حدود میزیسته وآن کارها ازاوسرزده بود که دیدیم شهر مکه نیزدرآن هنگام چنان که می دانیم مرکز مذهبی و دینی مردم عرب و مورد توجه همه اقوام و قبایل عرب بود. سیاست روم در تحریک مردم علیه امپراتوری ایرا روشن و زیاده طلبیهاو کامجویی های ابرهه و جسارت هایش زبانزد تاریخ و روایات اسلامی هم جزئیاتش را که قابل تطبیق با وضع زمانه و مکان است بیان میکنند البته روایات و اخبار قدری با افسانه مخلوط شده و هاله ای از افسانه گردحادثه تنیده شده ولی این ابهام و نارسایی ها آن قدرزیاد نیست که اصل حادثه راتغییر شکل داده باشد و علت پیدایش بعضی ازافسانه ها هم روشن است حمله عظیم و سریع و ناگهانی بود و مردم مکه سخت به وحشت افتادند آنان سنگدلی و خشونت ابرهه را نسبت به مردم یمن شنیده بودند و از استبداد و خودکامگی او آگاهی داشتند میدانستند که ابرهه چگونه برمردم یمن سخت گرفته و ایشان را به بیگاری کشیده و زنانشان را تصاحب نموده و اموال ایشان را به یغما برده مردم رااستثمار و کشوررااستعمار کرده است . ازقدرت نظامی او بی اطلاع نیز نبودند و نفیل و ذونفر راهم از اسیران لشکراو رودررو میدیدند( ابن نفیل ازبزرگان خثعم بود نفیل بن حبیب خثعمی با ده هزار نفر برسر راه مکه راه برایشان بست درجنگ مغلوبه شد و به اسارت ابرهه درآمد و ذونفر نیز که ازبزرگان یمنی بود و ازدوستان قدیمی عبدالمطلب نیای پیغمبراسلام بود درجنگ حبشیان به سردمداری ابرهه باتعدادی از بزرگان لشکری و کشوری یمن به اسارت درآمده بود ) در واقع این آوازه و شهرت ابرهه انحصار به روزگار خودش نداشت و وقتی هم که رفت و مرد یادش همانند سایرحکام نبود که زود ازخاطره ها برود بلکه بر سینه ها سنگینی میکرد و بر ضمیر و یاد مردم یمن و مکه اثری عمیق و دردناک برجای گذاشت و گرد نام او هاله ای از اسطوره و افسانه و رعب و خشونت گرفت مثل اینکه این راهم کافی ندانسته بسیاری از شخصیت های جاهلی راابرهه نامیدند و به ملوک و تبایعه سرزمین سباء و حمیر پیوند زدند مردم مکه نیز ازتاثیر این یاد و خاطره برکنارنماندند.

شدت حادثه بقدری بود که مدتی مردم راگیج کرد ولی طوفان که گذشت رعب و وحشت هنوز از بین قرون بخوبی و وضوح دیده میشود روایات و اخبار فراوان از تاثیرات عمیق روحی این واقعه خبرمیدهد علت اساسی دیگری که باعث شد این واقعه دراذهان بماند تقارن آن با میلاد پیامبراسلام بوده است ازاین جاحمله ابرهه به تاریخ اسلام گره خورد و دریاد همه ماند دردل اخبار ازسینه بسینه نقل شد و در متون تاریخی از نسلی به نسل دیگررفت. گذشته از آن زمان آن هم چندان دور نبود تا یکسره ازیادها برود حادثه بازگو شد لکن با گذشت زمان براثر وحشت و ترس اولیه داستان کمی رنگ افسانه گرفته و بخصوص با تولد محمد (ص) و تقارن آن جنبه مذهبی و دینی هم یافت والا اصل حادثه تا آن حد روشن است که که احتیاجی به ثبوت واقعیت ندارد. قران مجید حادثه رااشاره میکند و اخبار و روایات جزئیاتی قابل قبول باز میگوید امااگر آن چه را که درآن روزگار به نظر لازم میامد و افزایش آن به رونق داستان می افزوده کنار بزنیم محتوای داستان واقعیتی تاریخی میماند نگفته نگذاریم که این واقعیت تاریخی همچنان بیانگر اثر معجزه آسای حادثه و معجزه ای شکننده و نجات دهنده باقی میماند این معجزه بازگشت ناگهانی ابرهه از نیمه راه مکه بود مکه باهمه گرانقدریش باهمه مفاخر و عظمتش بیدفاع و بی دغده در جنگ با ابرهه بود . مرکز دینی عرب می رفت که خود رابه ابرهه بسپارد وبجای آن کلیسای قلیس در یمن سربه آسمان کشد و آئین مسیحیت منحرف پولسی --  کاتولیک رم قدرت خود را به رخ اعراب و جزیره العرب بکشاند اما ناگهان معجزه ای بوقوع پیوسته و ابرهه به رسیدن طائری جای خالی نماید و صبح دمی از لشکر شصت هزارنفری اواثری نماند. این بازگشت ناگهانی از مکه در قریش و تاریخ اسلام و عرب تاثیری عمیق برجای نهاد و اعتقاد قریش به رب البیت فزونی یلفت و عرب نیز برای قریش به عنوان نگهبان کعبه احترامی بیش از دیگران قایل شدند. این بازگشت پیروزی مکه و معنویت آن شمرده شد همچنان که در قران مجید نیز اشارت رفت . . . . ادامه دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۵ ، ۲۱:۰۴
دکتر صادق تقوی