منشور نور

بنیاد پژوهشهای دینی دکتر صادق تقوی

بنیاد پژوهشهای دینی دکتر صادق تقوی

برای دانلود تفسیر قرآن دکتر صادق تقوی به روی لینک زیر کلیک فرمایید


دانلود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۷ ، ۱۸:۵۲
دکتر صادق تقوی

*حکم رجم ( سنگسار ) مصداق بارز تحریف*


مقدمه:
در آسیب شناسی ادیان الهی بدون تردید یکی از متداول ترین آنها تحریف متون الهی است این پدیده که مدت ها پس از مرگ پیامبران اتفاق می‏افتد مهم ترین عامل و اصلی ترین انحرافات ایجاد شده در رفتار و اعمال پیروان یک مذهب و آیین است. در ادبیات الهی و از مفهوم آن پیداست منظور از تحریف یعنی تغییر و تعبیر معانی عبارت، جمله، ( آیه/ آیات )از متن کتاب آسمانی به غیر از آنچه مراد گوینده اش – خداوند- باشد، بوده که با قصد و نظری سوء توسط پیشوایان آن دین یا آئین انجام گرفته باشد.
در قرآن مجید تحریف به چند شکل و صورت توصیف شده است، اول بار که این اصطلاح در قرآن مجید مورد استفاده قرار گرفته در سوره بقره نازل شده در سال نخست هجری در مدینه و درباره علمای یهود است.
« افتطمعون ان یومنوا لکم و قد کان فریق منهم یسمعون» 
« کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون»75
ترجمه:
( ای مسلمانان ) آیا شما طمع دارید که این یهود با چنین گذشته ای به نفع شما و مکتب تربیتی تان مطالب کتاب الله ( قرآن ) ایمان آوردند؟ و حال اینکه گروهی از ایشان کلام الله را می‏شنوند و بعد از این که در آن تعقل کردند و دانستند درست است آن را کم و زیاد می‏کنند و دگرگونه جلوه می‏دهند. دوم آیه قرآن در این باره آیه 46 از سوره نساء نازل شده در سال چهارم هجری در مدینه به شرح زیر می‏باشد:
« من الذین هادوا یحرفون الکلام عن مواعضعه و یقولون»
« سمعنا و عصینا و اسمع غیر مسمع و راعنا لیا بالسنتهم و »
« طعنا فی الدین و لوانهم قالوا سمعنا و اطعنا و اسمع و»
« انظرنا لکان خیرالهم و اقوم و لکن لعنهم الله بکفرهم افلا یومنون الا قلیلا»
ترجمه: بعضی از یهودیان که نزد تو- پیغمبر اسلام- اظهار مسلمانی می‏کنند کلمات تبلیغات دینی تو را جا به جا کرده و غیر آنچه است جلوه می دهند. و میگویند سخن تو را خوب شنیدیم و بدی هایش را انجام نمی‏دهیم ( روی طعنه به پیامبری محمد چنین می‎‏گویند ) تو نیز این سخن را که به تو می‏گوییم بشنو و نشنیده گیر. ( تصور می‏کردند پیغمبر اسلام هم بمانند پیشوایان دروغگوی ایشان روی سیاست بازی مذهبی و غیر مذهبی که راست و دروغ هایی سرهم می‏کنند از چاپلوسی ایشان و ندیده گرفتن مطالب کذب از نظر آنان، خوشش می آید و به تظاهر ایشان در اطاعت از مطالب قرآن راضی است و نافرمانی هایشان را ندیده می‏گیرد) و ایشان روی طعنه زدن به تو و نبوت تو و تمسخر به تو می‏گویند راعنا و در گفتن آن طوری زبانشان را می‏گردانند که معنای بدی از آن پدید آید. ( را عنا در زبان عرب از الرعی می‏آید و منظور این است که محمد کمی شمرده تر و با تانی سخن ‏گوید تا بفهمند و خوب درک کنند اما در زبان عبری همان واژه را با نوعی تلفظ معنای الرعونه می‏دهد یعنی ما را احمق فرض نکن و این توهینی بود که با چرخاندن زبان یهودیان نظر خاص و اهانت آمیز خود را به زبان می‏آورند که باعث ریشخند محمد و مسلمانان می‏شد و خود آن را می‏فهمیدند چه می‏گویند) و حال اگر این یهودیان به ظاهر ایمان آورنده می‏گفتند انظرنا برای آنان بهتر و از نظر سخن استوار تر بود( انظرنا یعنی ما را در نظر بگیر و سخن بگو تا بفهمیم) ولی اینکه چنین می‏کنند از این روست که الله آنان را سزاوار هدایت نمی‏داند و ایشان به واسطه همین غرض و مرض هایشان مورد نفرت الله هستند. بطوری که جز اندکی از ایشان سزاوار ایمان و اسلام آوردن نیستند.
سوم آیه در این باره در سوره مائده آخرین سوره نازل شده بر پیغمبر اسلام ( ص) در مدینه می‏باشد به این شرح: 
« فبما  نقضهم میثاقهم لعنا هم و جعلنا قلوبهم قاسیه یحرفون»
« الکلم عن مواعضه و نسوا خطا ذکروا به ولاتزال تطلع»
« علی خائنه منهم الا قلیلا منهم فاعف عنهم و اصفح ان» 
« الله یحب المحسنین 13»
ترجمه:
و بواسطه اینکه بنی اسرائیل عهد و پیمان خویش را با الله شکستند ما نیز ایشان را از خود را ندیم ( مغصوب ما شدند ) و قلوب ایشان را از پذیرفتن حق سخت کرده ایم زیرا کلمات الله را ( در تورات ) از جای خود جابجا می‏کنند و مقداری از آن را که به ایشان تاکید و یادآوری شده بود فراموش کردند و از این رو گاه به گاه تو نیز بر خیانتکاری های ایشان ( در مطالب تورات ) مطلع می‏گردی و از میان ایشان فقط اندکی چنین نیستند پس تو ( ای محمد) نسبت به آنانی که هنوز خیانت و خباثتشان پدیدار و معلوم نشده از ایشان بگذر و بر آنان چشم پوش که الله نیکوکاران را دوست دارد.
در ادامه این مطلب برای اینکه معلوم شود خیانت این علمای یهود به مطالب تورات اصلی چگونه بوده چنین آمده است یا اهل الکتاب قدجائکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفون من الکتاب و یعفوا عن کثیر قدجائکم من الله نور و کتاب مبین 15
ترجمه:
و ای اهل کتاب پیامبر ما برای شما آمد تا بسیاری از آن چه را که از مطالب کتاب آسمانی تان  پنهان می‏دارید برای شما بیان و روشن کند و از بسیاری دیگر چشم می‏پوشد و همواره این پیغمبر برای شما نور هدایتی است.
بر اساس مطالب گفته شده در قرآن پیشوایان سوء دینی یهود و نیز نصارا مطالب موجود د رکتب آسمانی خود را به دو شکل عمده دچار دگرگونی کرده اند:
نخست تحریف معنایی عبارات و دوم تحریف لفظ و عین عبارات که در قرآن از آن با جمله تخفون من الکتاب یاد نموده یعنی اصل کلمات را با لفظ و عبارت خود ساخته علمای شان که مفسرین و مفتیان باشند و مطالب تورات و انجیل را جا به جا کرده و بدین ترتیب حقیقت متن آنها را مخفی کرده اند .قطعا از طریق روایات دروغ از زبان مقدسین مرده خود به مانند اشعیا و ارمیا و نحمیا و دیگران که به تورات بسته اند و یا روایات دروغی که از زبان پطرس و یعقوب از حواریون راستین عیسی در انجیل قرار داده اند و انجیل حقیقی را مخفی کرده اند. و این همانی است که توسط پیشوایان دینی زردشت بعد از مرگ او ( موبدان و مغ ها  )
و بر همایی ها بعد از مرگ بودا بر سر کتاب دینی خود انجام شده و متاسفانه در میان مسلمانان نیز از طریق روایات و تفاسیر مبتنی بر آن ها بر قرآن نوشته شده با این تفاوت که به علت رایج شدن سواد و کتابت پس از مرگ پیغمبر اسلام و خارج شدن سواد و نوشتن از انحصار با نقودان جامعه اصل قرآن حفظ شد و پس از اختراع  صنعت چاپ  اصل قرآن را نتوانستند از بین برده و مخفی کنند ( در اینجا خوانندگان محترم می‏فهمنند علت اهتمام شخص پیغمبر و تربیت شدگان او در باسواد شدن مسلمانان از چه جهت بوده است.)
یک تذکر مهم در قرآن:
در آیه 79 از سوره بقره پروردگار جهانیان به کسانی که از طریق تفاسیر غلط و اجتهادات بر پایه نظریات مفتیان و مفسرینی که روی روایات راویان مختلف گو که به دروغ آنان را از دهان بزرگان مرده و مقدسین مرده نقل کرده و می‏نویسند و آن ها را به پروردگار نسبت می‏دهند چنین می گوید:
« فویل للذین یکتبون الکتاب بایدیهم ثم یقولون هذا من»
« عندالله لیشتروا تمنا قلیلا فویل لهم مما کتبت ایدیهم»
« ویل لهم مما یکسبون – این آیه و چهار آیه بعد از آیات» 
« گفته شده  -- در خصوص تحریف تورات و انجیل کنونی است»
ترجمه:
پس وای بر آن کسانی که با دستان خود مطالبی می‏نویسند و می‏گویند این ها قول و گفته هایی از الله است پس وای بر آنان و هر آنچه نوشته و منتشر کرده اند و وای بر آن چه که در ازای آن مطالب دروغ منتشره به دست می‏آورند ( این دکان سازان مذهبی) منافعی که از این نوشته ها کسب می‏کنند در برابر مجازاتی که در آخرت بابت این مطالب کذب و افتراهایشان به صاحب دین ( خداوند ) بسته اند بسی زیان بار تر خواهد بود و بسیار بی ارزش است.
                         یک ابتکار خلاقانه و  شگرف و منحصر به فرد در قرآن از سوی خالق عالم 
خالق جهانیان برای شناساندن خرابکاران مذهبی و پیشوایان سوء دینی از پیشوایان راستگو و حقیقی نزد افراد کنجکاو و حقجو و علاقمندان واقعی به هدایت های دینی و مطالب قرآن و اینکه چون می‏دانست بعد از مدت کوتاهی پس از مرگ پیغمبر اسلام و تربیت شدگان اولیه حقیقی او نفراتی در میان مسلمانان پیدا می شوند که در کسوت پیشوایان دین راه خرابکارانه گذشتگان در ادیان الهی قبل را پیش خواهند گرفت و با شیطنت های خود را ه‏های گمراهی ها و شرک ها و آلودگی های دینی را ایجاد می‏کنند. و از این طریق ظلم ها و ستم های گوناگون را در جوامع پدید می‏آورند ابتکاری منحصر به فرد در متن کتب آسمانی به کار برده است و آن وجود حروف مقطعه در قرآن در فواتح سوره هاست که در ادبیات قران از آنان بعنوان آیات متشابه یاد شده است.
اینکه به توضیح   و  متن آیه 7 سوره آل عمران توجه نمایئد.
« هوالذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات هن ام الکتاب و اخر متشابهات فاما الذین فی قلوبهم زیغ فیتبعون»
« ما تشابه منه ابتغاء الفتنه و ابتغاء تاویله و ما یعلم»
« تاویله الا الله و الراسخون فی العلم یقولون امنا به کل»
« من عند ربنا و مایذکرو الا او لوا الالباب 7  ربنا لا تزع»
« قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدئک رحمه انک انت»
« الوهاب 8 ربنا انک جامع الناس لیوم لا ریب فیه ان»
« الله لایخلف المیعاد 9»
ترجمه و توضیح:
الله آن کسی است که بر توای محمد این کتاب را فرو فرستاد بعضی از این  آیه هایی می‏باشند محکم که اصل قرآن همین آیات اند و آیات دیگر متشابه اند ( از روی تمام صفاتی که در این جملات برای آیات متشابه و آیات محکم گفته شده می‏فهمیم که متشابهات قرآن منحصرند به 29 آیه ای که بر سر 29 سوره از سوره های قرآن است که  به فواتح سور معروفند و به صورت رمز بوده و بقیه آیات قرآنی که بر طبق اصول و قواعد زبان عرب قابل فهم می‏باشند جملگی محکمات قرآن هستند و آیه به معنای علامت است و محکمات دارای مفهوم و معنا بوده و از این حیث مطالب آنها برای افراد شنونده قابل درک و تشخیص است و حال اینکه متشابهات غیر از آن است و علت اینکه به متشابه تعبیر و تعریف شده آن است که به دلیل نداشتن ویژگی فهم روی قواعد زبان و  موازین  ادبی از استحکام و معنا برخوردار نیست و در لغت عرب نیز گفته شده متشابه مقابل محکم آن است که فاقد معنا  باشد و باید دانست این متشابه غیر از متشابهی است که در آیه 23 سوره زمر گفته شده و در آن جا منظور از متشابه بودن همه آیات قرآن در امر هدایت است که تمام آیات قرآن چنین اند و اگر در اول سوره هود گفته شده احکمت آیاته  ثم فصلت من لدن حکیم خبیر در آن تمام قرآن محکم معرفی شده منظور تمام آیات قران است حتی فواتح سور فوق زیرا وقتی ما فلسفه وجودی آیات متشابه را در قرآن شناختیم می فهمیم همه ی آیات قرآن از حیث امر تربیتی و هدایتی مطالبی محکم محسوب می‏گردد هرچند مفهوم این حروف را نداشتیم و معنایی بر آنان نیابیم. ادامه آیات:
پس کسانی که در دل هاشان کجی و انحرافی در حقجویی و حقگویی است چیزهایی را در قرآن دنبال می‏کنند که متشابه (و فاقد معنایی محکم روی قواعد زبان عرب است ) تا آن فتنه دینی را بدست آورند ( فتنه تفرقه افکنی ها و شرک پروری ها و موهوم گویی ها که راهی است به سوی انواع ظلم ها و فساد ها در جامعه بشری) و جویای معانی بر انان هستند و حال انکه تاویل آنها را کسی جز الله نمی‏داند.( و در مقابل کج دلان منحرف فوق) آنان  که در علم فهم و معانی و مفاهیم آیات قرآن فرو رفته اند می گویند به آیات متشابه قرآن و آن‏چه خالق جهانیان فرو فرستاده است     ایمان آورده ایم ( که تاویل آن ها را فقط او می داند و بس) و تمام قرآن را – چه آیات متشابه یا محکم- همه را از نزد پروردگارمان می‏دانیم و این مطالب را غیر از خردمندان کسی متوجه نمی‏شود 7
وای پروردگار ما ( دنباله سخن فرو رفتگان د رعلم قرآن است) مبادا بعد از اینکه ما را به موضوعات فوق و دیگر هدایت های قرآنی راهنمایی کردی دل های ما را به انحراف کشانیده بلکه از نزد خودت به ما رحمتی کن زیرا تو آن بخشنده حقیقی هستی.8
ای پروردگار ما به یقین تو کسی هستی که تمام مردم را برای زمانی که در آن تردیدی نیست جمع خواهی کرد رستاخیز مردگان – و ما یقین داریم آن وعده خلاف نخواهد شد.
نتیجه ای که از این مطالب بدست می آید این است که این حروف دارای هیچ مضمون و معنای خاص برای خواننده نمی باشد اما فلسفه وجودی آن ها این است که به واسطه آن ها افراد عالم نما و خیال باف از اشخاص دقیق و حقجو در امر تعالیم دینی و قرآن و پایبند به تقوای الهی شناخته می‏شوند و با این شگرد مدبرانه از سوی صاحب دین در پیامش آزمایشی  باشد برای مدعیان فریبکار و موهوم گویی که خود را راسخ در قرآن و صادق در تبلیغ دین و عالم اسلامی معرفی می‏کنند.

آیا در اسلام مبتنی بر نص قرآن مجازات زنا در زنان دارای همسر سنگسار است؟
این حکم از کجا وارد اسلام شده است؟
در بررسی مجازات قتل در اسلام مبتنی بر نص قرآن دیدیم بنا بر آیات موجود فقط در قتل عمد مجازات قصاص در نظر گرفته شده است و آن چه که درباره جراحات منجربه صدمات جبران ناپذیر و نقص عضو در محاکم انجام می‏گردد به هیچ وجه موافق با نص قرآن نبوده و بر اساس درک نادرست مفسرین اولیه و فتاوی ناشی از آن است. کشتن فرد زنا دهنده در احکام مجازات دومین جرم از نظر کیفری در دستگاه قضا است که مرتکب آن با همان شدت و به صورت خشن تر مقتول می‏گردد( یعنی زنای معروف به محصنه که مرگ مرتکب آن با شیوه سنگسار « رجم» می باشد)  که اینک به بررسی آیات مربوطه در قرآن می‏پردازیم آنچه در بررسی های احکام اسلامی باید توجه شود این است که در تمامی مذاهب اسلامی بخش بزرگی از آنها از نظر ماهوی معلوم می‏گردد. شرح و بسطی است که فقهای مذاهب بین سال های قرن دوم تا چهارم هجری چه مستقیما و یا براساس تفاسیر موجود از آنها برداشت کرده و در رسایل خود که   فتاوی ایشان  به صورت شرح و تفصیلها بر آیات نوشته اند منتشر کرده اند. ا برای نخست در مذاهب اربعه اهل سنت یعنی حنفی/ مالکی/ شافعی و حنبلی به ترتیب سال های ( 80/150 ) و ( سال 179 قمری) ( 150/204) و ( 164/241) هجری قمری به وجود آمد که در بررسی های جامعه شناسی ادیان و مذهب به آنان پیدایش مذاهب فقهی گفته می شود که کارشناسان بر این باورند که عللی همچون اقبال عموم نسبت به فقه و فقها، جهالت از موالی، گسترش دولت اسلامی و اختلاط با فرهنگ بیگانه موجب گسترش و تثبیت آن ها شد. از نظر تاریخی نقش خلفای عباسی در یک حکومت پانصد ساله از دلایل آن است. مذهب امامیه نیز که نزد اکثر مورخین اسلامی علاقمند به این  مذهب سعی شده تا شکل گیری آن را به دوران حیات پیامبر اسلام (ص) مرتیط کنند در همین دوره مذاهب فقهی می باشد به عبارت دیگر مذاهب فقهی پنجگانه مذکور مکتب فکری اجتهاد در برابر نص است همانطور که از نظر کلامی مباحث و استدلال های لغوی و اصطلاحی متکلمین در برابر نص می‏باشد.
موضوع زنا و مرتکبین آن در سوره های نساء و نور به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته و مجازات آن هم در هر دو سوره ذکر شده است با این توجه که در سوره نور حکمی جدید در این باره صادر شده که در اصطلاح علوم قرآنی و تفسیری به آن آیه نسخ کننده «اصطلاحی که در قرآن مبنی بر تعدیل یا حذف حکم اولیه» گفته می شود در این جا به بررسی آنها می‏پردازیم: ( آیات 15 و 16 سوره نساء ) 
و از زنان شما کسانی که آن عمل زشت و شنیع( زنا ) را مرتکب شدند علیه آنان چهار شاهد بگیرید پس اگر شهود  شهادت دادند باید ایشان را در آن خانه ها زندانی کنید تا زمان مرگشان فرا رسد و یا خدا راهی برایشان مقرر کند.( آیه 15) 
و آن مرد و زنی که این عمل را مرتکب شدند مورد اذیت قرار دهید پس اگر توبه کردند و به صلاح درآمدند دست از ایشان بردارید که خدا توبه پذیری مهربان است.( آیه 16)
در بررسی این آیات نکات زیر قابل تامل است:
نکته اول
حبس این زنان منوط بر شهادت چهارنفر است که باید در برابر قاضی انجام گردد( جمله فاستشهدوا علیهن اربعه منکم فان شهودا فامسکوهن فی البیوت).
در این بخش آیه در اینکه جنسیت شاهدان چه باید باشد هیچ گفته نشده است و اینکه مفسرین آن را چهار شاهد مرد گرفته اند  نظر شخصی مفسرین و اجتهادی است( روی برتر دانستن مرد نسبت به زنان) 
نکته دوم:
این حکم یعنی حبس تا زمان مرگ – حبس دائم یا ابد- موقتی است و بزودی توسط الله متعالی نسخ ( باطل – تبدیل) خواهد شد.( جمله یجعل الله لهن سبیلا)
نکته سوم:
در آیه 16 چنین است: والذین یاتیانها منکم فاذواهما کلم ( فاذواهما ). یعنی اذیت کردن آن دو نفر و منظور گوشمالی دادن خودمان است بعبارتی می توان آن را کتک زدن دانست لیکن درخصوص کیفیت آن سکوت کرده است پس منظور این است که مرد و زن باید تعزیر شوند.
نکته چهارم:
اگر بعد از این تادیب و تعزیر آن دو نفر نشان دادند دیگردست از چنین عمل زشتی کشیده و تکرار نکردند به عبارتی نیکوکاری پیشه کردند و دنبال کار زشت نرفته و عفت در پیش گرفتند دست از اذیت ایشان بردارند و نباید اذیت و آزارشان تداوم یابد. ( جمله فمان تابا و اصلحا فاعرضوا عنهما) که الله توبه پذیری مهربان است. ( جمله الله کان توابا رحیما)
از دو آیه بالا صراحتا معلوم است موضوع حبس فعلا ادامه خواهد داشت تا طبق تذکر آخر آیه 15 الله تعالی راهی بر ایشان قرار دهد. همچنین موضوع تعزیر و تادیب فعلا در حد گوشمالی باشد تا در زمان معین تکلیف مجرمان فوق معلوم گردد. لازم به تذکر است در آیات 17 و 18 سوره به خوبی نشان ویژگی توبه و مصلح شدن فرد توبه کار منوط به صداقت رفتار پس از جرم است و نه زبانی 
* توجه به برخی دقایق و نکات فنی آیات مذکور*
عدم دقت در نکات و فنون تفسیری در قرآن که روی بی توجهی به روح حاکم در سبک سخن گویی کلام الله و بی دقتی در ادبیات عرب که زبان قرآن باشد توسط مفسرین اولیه و فقهای پس از آنان خسارات جبران ناپذیری در جوامع انسانی پیش آورده است بخشی از این خسارات ظلم غیر قابل جبران بر مرتکبین و خانواده احکام اجرا شده در جوامع اسلامی روی فتاوی فقیهان مذاهب اسلامی و نیز وهن قرآن و اسلام و پیامبر اسلام(ص) و خلفای راشد است که از اسلام و قرآن نه به عنوان یک مانیفست هدایتی  و سجایای اخلاقی بلکه جهانبینی و ایدئولوژی خشونت بار، غیرمنطقی، موهوم و بدور از تفکری انسانی و شنیع  وگسترش فجایع و رذایل میان انسان ها چهره ای بد نام ترسیم کرده است و بدون شک مسببان آن که در لباس علمای دین و پیشوایان مذاهب اسلام به اشاعه این انحرافات مشغول بوده اند در دادگاه عدل الهی به کیفر و مجازات در خور حاضر و محکوم خواهند بود. این نکات به شرح ذیل می باشند:
الف) در آیه 15 فعل فحشا به زنان نسبت داده شد ( والتی یاتین الفاحشه من نساءکم) و منظور زنان مسلمانان است به صورت عام و نه همسرانتان و این دقت نشان می‏دهد آیه هم شامل زنان شوهردار است و هم بکر- دوشیزگان- و هم مطلقه یا شوهر مرده و دستوری  است کلی زیرا در ادبیات الهی به کار رفته در آیه تصریح نشده ( من زوجاتکم)  از همسرانتان همچنان که در آیه 6 سوره نور که به آن خواهیم پرداخت فرموده ازواجهم ( همسران مومنان ) نیز در آیه 12 همین سوره که در خصوص قانون ارث و سهم همسر متوفی از ماترک اوست واژه ازواج بکار رفته است. و یا در آیه ( و اتوا النساء صدقاتهن) که پرداخت مهریه مورد نظر است کلمه نساء با الف و لام عهد آمده یعنی آن زنان شوهر مرده و اینکه همه قریب به اتفاق مفسرین در ترجمه و تفسیر خود منظور آیه را از زنان ( همسران ) ترجمه و تفسیر کرده اند لغزشی غیر قابل قبول است و آن دسته از مفسرین که آیه ( من نسائکم اللاتی دخلتهم بهن ) آیه 23 سوره نساء را بر تایید تفسیر غلط خود از واژه نسائکم آیه 15 آورده اند متوجه نشده اند که منظور آن دسته از زنانی است که قانونا و شرعا مردان با ایشان زناشویی می‏کنند و نه هر زنی( در آن جا گفته شده مردان حق ندارند دختران زنان شان را را که از شوهر دیگر است هم زمان با زوجیت مادرانشان به همسری بگیرند مگر اینکه پیش از دخول زناشویی با این مادران آنان را طلاق داده و با دخترش ازدواج کنند).
و همانطور که می‏بینیداین آیه آن چیزی را که مفسرین فوق در ترجمه و تفسیر واژه نسائکم در آیه 15 سوره نساء آورده اند. تایید نکرده ارتباط و دخلی بر مدعای فوق ندارد. باید دانست در آیات قرآن جایی که لازم بوده مقصود را به صورت خاص نسبت به معنایی که در لغت یا کلمه یا جمله  منظور بوده در  اول کلمه جمله فوق را با علامت الف و لام عهدیه معلوم کرده تا چنین لغزش های خطرناکی پیش نیاید.
در برخی تفاسیر روی بی دقتی در ادبیات قرآن و سطحی نگری در فن تفسیر و اتکا به روایات نادرست گفته شده آیه فوق درباره حکم زنان بیوه است و آیه بعد آن – 16- درباره حکم دختران بکری است که مرتکب زنا شده اند و مراد از اذیت کردن نیز همان حبس دختران بکر و سپس آزاد کردنشان در صورت توبه و اصلاح است و حال اینکه در ان صورت   باید در متن آیه از واژه ارمله ( زن بیوه ) و بکر( دوشیزه ) استفاده می شد و همچنین است استفاده از جمله ( و لذان یا تیانهم متکم) که زن و مرد را باهم ذکر کرده و بدتر از این تفسیر برخی گفته اند آیه 15 منظور زنان همجنسگرا و آیه 16 مردان همجنسگرا می باشند!!
در آیه مذکور ضمیر مونث «ها» در کلمه « یا نیانها» بطور قطع به کلمه « فاحشه» بر میگردد و این خود موید این است که زمینه هردو آیه بیان حکم زنا است بنابراین این آیه دوم ( آیه 16) متمم حکم در آیه قبل است و این استدلال مفسرین و مفتیان مردود میباشد. لازم به ذکر است در قرآن هرگز  درباره مجازات همجنسگرایی سخنی نرفته چه برسد به نسخ آن نتیجتا آن که آیه 15 حکم حبس زنانی را که مرتکب زنا شده حبس دائمی اعلام نموده و گوشزد کرده است. این حکم تغییر خواهد کرد. حال اگر کسی بخواهد این تبدیل حکم را نسخ بنامد عیبی ندارد اما نمی توان آن را نسخ ( آیه قرآن ) به روایت  بر شمرد. فقهای مذاهب اسلامی بر این باورند که این حکم به صورت غیر نص قرآن نسخ شده است یعنی بدون نزول آیه . یک تفسیر غیر اصولی!  برخی از مفسرین در خصوص آیه 15 منظور از جمله ( فامسکوهن فی البیوت حتی یتوفهن الموت) گفته اند. به معنای این است که در حبس بدون آب و غذا بماند تا بمیرد این نیز سخن سخیفی است زیرا با پایان آیه تناسبی ندارد-( خصوصا اینکه نسخ ان را به روایت مجعول رچم چگونه میتوان توجیه کرد) این سخنان چنان بدیهی البطلان است که حتی در روایات متذکر نشده اند.
من باب مثال محمد بن مسعود بن محمد بن عیاشی سمرقندی 260-329 که از فقها و مفسران بنام شیعه و معاصر کلینی معروف است و تفسیرش بر اساس روایات و احادیث نوشته شده ( گفته می شود در اوایل پیرو مکتب فقهی اهل سنت بوده و تفسیر وی در شیعه از آن جهت بسیار مورد اعتبار و وثوق است که توجه او به آیات احکام  و ویژگی فقهی این تفسیر  بیش از سایر تفاسیر کهن امامیه  است .و از آن جایی که محیط نشو و نمای او حدود سمرقند و بخارا بوده که اکثر ساکنان آن دیار از اهل سنت و پیرو فقه امامان سنی بوده اند از جهت اطلاعات روای اهل سنت نیز معتبر بوده گمان می رود بخشی از تالیفات وی در زمان سنی بودنش می باشد) وی در تفسیر آیه 15 سوره نساء درباره کیفیت حبس خانگی مرتکب زنا می‏نویسد: 
از امام صادق (ع) در این باره سوال شد و ایشان گفتند این آیه نسخ شده است و در پاسخ شخصی دیگر که آن روزها که نسخ نشده بود چگونه عمل می‏شد فرمود او را در خانه حبس می کردند و با او سخن نمی‏گفتند و نشست و برخواست نمی‏کردند تنها آب و طعامش را برایش می بردند تا بمیرد – نگاه کنید همانجا ذیل آیه مربوطه:
چنانکه خوانندگان محترم می بینید تا قرن چهارم در تفسیر این آیه سخنی از مرگ بر اثر گرسنگی و تشنگی فرد محبوس شده نبود و این  تفسیری متاخر است و مسبوق به سابقه روایی هم   چه   میان اهل سنت و یا امامیه نیست. نسخ آیه 15 سوره نساء توسط آیه 2 سوره نور   باید دانست سوره نساء که ترتیب نزول آن بر پیامبر (ص) 99 می باشد در زمستان سال چهارم هجری نازل شده است و از دقت در معانی و نظم و قافیه آیات آن ( دارای 176 آیه است) مسلم است تماما غیر از آیه آخر آن در یک زمان نازل شده است. سوره نور که در اواخر سال هفتم نازل شده و ترتیب آن از نظر نزول بر پیامبر اسلام 102 می باشد دارای 64 آیه است و در آن دستوراتی است در خصوص مجازات زناکار و کسانیکه زنان عفیفه را مورد بهتان و تهمت قرار می‏دهند در آیه 2 این سوره مجازات حبس دائم زن زناکار و اذیت کردن مرد و زن زناکار که در آیات 15 و 16 سوره نساء به آن اشاره شد به یکصد تازیانه تغییر کرده است به شرح ذیل است:
آن زنان و مردان زناکار( مورد اشاره در سوره نساء) را هرکدام صد تازیانه بزنید و هرگز درباره آنان به خود رافت و ترحم راه ندهید و  موجب نشود مجازات گفته شده را جاری نکنید اگر به الله ایمان دارید و باید این مجازات را گروهی از مومنان ببینند . همانگونه که از صریح آیه پیداست. با توجه به عبارت اول آیه که با جمله( الزانیه و الزائی) آغاز شده  اولا معلوم است الف و لام یعنی زن زنا دهنده و مرد زناکار مورد اشاره در سوره نساء دوم هم مرد و هم زن باید یکصد تازیانه زده شود.
( فاجلدوا کل واحد منهما مائه جلدة) که اشاره به تغییر هم حکم محبوس شدن دائمی زن در خانه تا فرا رسیدن مرگش است و هم نسخ اذیت کردن زن و مرد که در آیه بعد آن – آیه 16- آمده بود در ادامه مطلب در آیه 3 نکته ای است که بی دقتی مفسرین در ارتباط معنوی آن آیه با آیه قبل – آیه 2- منجربه انحراف ایشان از فهم آیه مجازات یکصد ضربه تازیانه به زنان اعم از شوهردار و غیره شده و آن اینکه اگر عده ای بر زنان شوهردار عفیفه تهمت زنا را بدهند و نتوانند برای اثبات آن چهار شاهد بیاورند باید با هشتاد تازیانه مجازات شوند با دقت در هر دو آیه معلوم میشود حال که الله تعالی حکم قطعی زنا را برای زن و مرد زناکار یکصد ضربه تازیانه تعیین کرده است لازم است در مورد کسانی که بهتان زننده به همسران مومنان نیز هستند مجازاتی تعیین کند و بدین ترتیب تکلیف این موضوع کاملا برای مسلمانان روشن گردد و نیز چون این امکان وجود دارد که فرد بهتان زننده به همسرش باشد لذا در نسبت دادن زنا توسط شوهر چنین مقرر میگردد که نزد قاضی مراسم لعان انجام دهد یعنی بگوید الله را بر این تهمت که می زند شاهد می گیرد که زن زنا داده است و پس از چهار بار تکرار آن بار پنجم بگوید الله او را لعنت کند اگر وی در این باره دروغ بگوید و همسر وی نیز برای در امان ماندن از یکصد تازیانه حکم زنا، او نیز باید چهار بار بگوید الله شاهد است مرتکب نشده است و در بار پنجم بگوید لعنت الله بر وی اگر دروغ بگوید. با یک بررسی دقیق و منصفانه در مجموع آیات فوق می توان دریافت که قانونگزار چگونه براساس منطق صحیح و حکیمانه به عمل فوق سعی داشته تا ضمن اینکه روابط صحیح و بدور از زشتی های متداول در جوامع برقرار باشد برای جلوگیری از هرگونه تضیع حقوق فرد و افراد همه جوانب کار به درستی در این زمینه در نظر گرفته شود و متاسفانه عدم دقت مفسرین و مفتیان تفسیر آیات فوق چگونه ظلم بزرگ تر از ستم پدیده زنا را بر جامعه که حکم قتل فجیع به صورت سنگسار باشد بر اسلام و قرآن و جامعه انسانی تحمیل نموده اند.
بررسی فنی تفسیری آیات فوق:
مفسرین آیه 2 سوره نور می گویند این آیه مربوط به زنان غیر شوهر دار است و نه همه زنان اعم از شوهردار یا بی شوهر این ادعا مردود است به شرح ذیل :
الف: آغاز آیه با ( الزانیه و الزائی) شروع می شود که الف و لام آن عهد است واشاره به آیه 15و 16 سوره نساء می باشد که برای اول بار درباره انجام دهندگان کار زشت  زنا در قرآن بر پیامبر(ص) نازل گردید. 
ب: در هیچ آیه دیگری در قرآن حکم صریح مجازات زنا یکصد تازیانه جزء این آیه نیامده است.
ج: در آیه اول سوره نور که پیش از تعیین مجازات یکصد تازیانه است فرموده سوره انزلناها و فرضنتا و انزلنا فیها آیات بینات لعلکم تذکرون یعنی این سوره را ما که نازل کردیم و عمل به احکام آن را واجب نمودیم در آن مطالب مستدل و روشن فروفرستادیم تا به خاطر بسپارید و این آیه مقدمه آیات بعد است که در آن احکام مختلف  مقرر شده بر زنا و بهتان زنندگان آن( افک) مورد اشاره است ودر هیچ آیه از آیات بعد آن حکمی جداگانه برای زنان شوهردار نیامده است. در آیات دیگر- آیه4 – همانگونه که گفته شده مجازات بهتان زنندگان زنا به زنان شوهردار از  مومنان هشتاد تازیانه است ( در آیه های 6، 7، 8، 9 که در فقه و حقوق اسلامی به ملاعنه یا لعان مشهور است و  با تشریفاتی است که شوهر و زن نزد قاضی درباره اتهام زنا توسط شوهر به  زوجه  نزد قاضی در محکمه  حاضر می گردند و در آن تصریح شده  در صورت سوگند زن و انجام مراسم لعان  حکم تازیانه  بر زن فوق الذکر  اجرا نمی گردد. در تایید آنچه درباره مجازات یکصد تازیانه عمل و ارتکاب زنا و نه شیوه غیر قرآنی رجم ( سنگسار) که مشهور و مورد اتفاق نظر اکثریت مفسرین و فقها و مفتیان مذاهب اسلامی است آیه 25 از سوره نساء می باشد که معلوم می کند حکم رجم به هیچ وجه در قرآن موضوعیت نداشته و این اجماع ضد قرآنی فقهای مذاهب اسلامی خلاف نص صریح  ایات سوره نور  بوده فاقد وجاهت شرعی است به آیه توجه نمایید.
« و من لم یستطع منکم طولا ان ینکح المحصنات المومنات»
« فمن ماملکت ایمانکم من فتیاتکم المومنات والله اعلم»
« با یمانکم بعضکم من بعض فانکحوهن باذن اهلهن و»
« اتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غیر مسافحات ولامتخذات»
« اخدان فاذا احصن فان اتین بفاحشه فعلیهن نصف ما علی»
« المحصنات من العذاب ذالک لمن خشی من العنت منکم و ان تصبروا خیرلکم و الله غفور رحیم 25
ترجمه:
و اگر کسی از شما مردان مومن توانایی مالی برای ازدواج زنان پاکدامن مومن را ندارد می تواند با کنیزان مورد تملک مسلمانان به شرطی که مومن باشند ازدواج کنند والله به درجات ایمان شماها چه مرد یا زن دانا تر است. پس شما که نمی توانید خانمی مومن به همسری بگیرید چنین کنیزانی را با اجازه اربابشان که صاحب اختیارشان باشند برای همسری خود انتخاب کنید و مهریه شان را به روش شایسته ای که سزاوارند به ایشان بدهید. و دقت داشته باشید که آنان مصون از بی عفافی باشند – عفیف- و شهوت ران نباشند و اهل رفیق گرفتن و مراوده با مردان نبوده باشند سپس وقتی آنان در حریم نگهداری زناشویی تان قرار گرفتند اگر عمل زشت زنا را مرتکب شدند بر آنان نصف آن مجازات مقرره زنان شوهردار است. و این اجازه دادن گرفتن کنیز به همسری برای آن دسته از مردان مسلماناست که نمی توانند در شهوت خویشتن دار باشند و بترسند که به گناه بیفتند و اگر صبر بتوانند بکنند برایشان بهتر است. لکن این اجازه روی مهربانی الله نیست به شما مردان بی طاقت است والله بخشنده گناهان می باشد. آیه فوق از آیات بسیار مهم قرآن است و دارای نکاتی است که یک مفسر بی غرض و خداترس باید روی دقت فنون تفسیری به آنان بپردازد این نکات به شرح ذیل می باشد:
الف: واژه حصن ( که محصنات از ان گرفته شده) به فتح صاد اسم مفعول از ماده ح ص ن از مصدر باب افعالش احصان است که به معنای منع است و عرب به دژه محکم حصین می گوید بواسطه اینکه ورود به آن با بودن دیوارهای غیرقابل ورود نفوذ ناپذیر بوده مانع ورود اغیار می شود و وقتی می گوییم احصنت المراة معنای آن زن نجیب است  و مراد این است که فلان زن با عفت به خرج دادن ناموس خود را از دست درازی مردان غیر حفظ کرده و کنایه از پاکدامنی زنان و از فسق و فجور دوری کردن است. چنانکه در سوره تحریم و انبیاء درباره حضرت مریم مادر عیسی چنین فرموده:
والتی احصنت فرجها ففخنافیها من روحنا و جعلنا ها و ابنها آیه العالمین 91 انبیا
و مریم ابنت عمران التی احصنت فرجها ففخنا فیه من روحنا و صدقت بکلمات ربها و کتبه کانت من القانتین 12 تحریم 
ترجمه: ( و یاد کن مریم را) که فرج خود را پاک نگهداشت و ما در آن از روح خود دمیدیم و او و فرزندش را نشانه بزرگی برای جهانیان کردیم( سوره انبیاء)
و یاد کن از مریم دختر عمران که فرج خود را پاک نگهداشت و ما در آن از روح خود دمیدیم و او تا آخر عمرش تصدیق کننده کلمات الهی- تورات- بود و از مطیعان او محسوب می شد( سوره تحریم)
بنابراین منظور از المحصنات یعنی آن زنان پاکدامن که مومن هستند .  و به هیچ عنوان محصنات معنای زن آزاد را آن گونه که مفسرین یاد کردند ندارد و هر زنی در آن زمان که پاکدامنی پیشه نموده باشد در زبان عرب محصنه بوده و شامل زنان مشرک و نیز اهل کتاب و مسلمان می‏شده اگرچه طبق آیات دیگر قرآن ازدواج با زنان مشرک بر مسلمانان حرام بوده و قید مومن در آیه بالا نیز موید این نکته است.
( در تایید آن چه در خصوص معنای حصن گفته شد به دو آیه دیگر قرآن اشاره می گردد سوره حشر آیه 2 به این شرح:
( هوالذی اخرج الذین کفروا من اهل الکتاب من دیارهم لاول)
( الحشر ما ظننتم ان تخرجوا و ظنوا انهم مانعتهم حصونهم)
( من الله فاتهم الله من حیث لم یحتسبوا و قدف فی قلوبهم )
(الرعب یخزجون بیوتهم بایدیهم و ایدی المومنین فاعتبروا یا اولی الابصار)
ترجمه:
الله کسی است که بیرون کرد آن کفران کنندگان از اهل کتاب را از دیارشان و هرگز شماها گمان نمی کردید که آنان از دیارشان اخراج شوند و ایشان نیز می پنداشتند که دیوار های محکم شان مانع خواهد بود از الله و حال آنکه الله آن ها را گشود- فتح کرد- از جایی که گمان نمی بردند و در دل هاشان ترسی انداخت تا بدست خود و دیگر مومنین خانه هایشان را خراب کنند پس در این واقع عبارتی است برای صاحبان بینش.
همانطور که خواننده محترم ملاحضه کرد جمله وظنوا انهم مانعهم حصونهم الله یعنی یهودیان بنی نضیر می پنداشتند دیوارهای محکم خانه های شان آن ها را از الله ایمن می دارد و حفظ می‏کند.
آیه دیگر در سوریه انبیاء آیات 79 و 80 به این شرح:
(............ و سحرنا مع داود الجبال یسجن و انطیر و کنا)
( فاعلین 79 و علمناه صنعة لبوس لکم لتحصئکم من باسکم فهل انتم شاکرون 80)
ترجمه:
و کوه ها را برای داود رام کردیم تا همراه پرنده ها الله را تسبیح گویند 79 و به سود شما- بنی اسرائیل- دانش ساخت زره را آموختیم تا در جنگ شما را حفظ کند آیا سپاس نمی گذارید بنابر آنچه گفته شد حصن  در ادبیات قرآن به معنای محفوظ و مصون  است و طبق آیات متعدد قرآن زنان عفیف و پاکدامن با رعایت عفاف ضمن حفظ پاکدامنی خود شایستگی و نجابت شان را از دستبرد مردان هوسباز در امان نگاه می دارند آیت 29 و30 سوره معارج:
( والذین هم لفروجهم حافظون 29 الا علی ازواجهم اوما ملکت ایمانهم فانهم غیر ملومین30) 
این پاکدامنی را شامل مردان هم می داند و در آیه 31 سوره نور این حفظ فرج را برای زنان مومن و در آیه 35 سوره احزاب برای هردو زن و مرد آمده است. بنابراین آیات محصن بودن صفتی است از پاکدامنی برای مرد و زن مومن و هیچ اختصاص نه به آزاد بودن زن دارد نه به زن شوهردار  که بتوان از آیات مربوط به مجازات زنا در سوره های نساءو نور چنین برداشت کنیم که مجازات های تعیین شده مربوط به زنان شوهردار نیست و منطقا هم نمی توان پذیرفت محصنه نامیدن زنان شوهردار از آن روست که داشتن شوهر مانع از زنا دادن برخی از زنان شوهردار باشد. در دانشنامه اسلامی ذیل واژه محصن چنین آمده:
واژه احصان ریشه قرآنی و روایی دارد و درباره هریک از زن و مرد به کار رفته است و به مرد دارای احصان ( محصن) و به زن ( محصنه) گفته می شود. جمعی از پژوهشگران زیر نظر 1شاهرودی، سید محمود هاشمی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علهیم السلام 3 جلد جلد اول صفحه 281 موسسه دایره المعارف فقه اسلامی- قم 1426 هجری قمری    


در ادامه دانشنامه فوق آمده:
( این واژه) گاهی به معنای شوهر داشتن زن و ( نیز) زن داشتن مرد استعمال شده است چون هریک از جفت خود را از عمل  ناشایسته حفظ می کند محصن به کسر صاد مرد زن دار چون زن خود را باز می دارد از زنا به اینکه او را به سبب عقدی که تحقق یافته در حباله خود آورده است!! و محصنات به فتح صاد به صیغه اسم مفعول در همه جای قرآن به معنای زن آزاده و عفیف آمده است یعنی آن که از زنا بپرهیزد اما در اصطلاح فقها  به معنای زن شوهردار است چنانکه گویند اگر زنا کند حد او رجم است یعنی زن شوهردار.
همانطور که خواننده محترم این سطور می بینند در نزد فقهای اسلامی واژه محصنه به معنای مرد زن دار و زن شوهردار است و در قرآن – نص- به معنای زن آزاده (!!) عفیف و حال اینکه نویسندگان فوق ادله ای از قرآن برای آوردن دو معنای بالا زن شوهردار و مرد زن دار و زن آزاده عفیف نمی آورند و این خود تاییدی است براینکه فقهای مذاهب اصل صفت محصن بودن را که به معنای پاکدامنی است روی روایات غیر از آن بیان و استدلال می کنند. دلیل دیگر بر رد نظر فقهای مذکور در حکم قتل زن و مرد زناکار نص صریح آیه 30 از سوره احزاب است که به زنان پیامبر اسلام گوشزد شده اگر آن کار قبیح و زشت – زنا- را مرتکب شوند دو برابر عذاب تعیین شده در سوره نور یعنی دویست تازیانه مجازات ایشان خواهد بود متن آیه چنین است:
« یا نساء النبی من باب منکم بفاحشه مبینه یضاعف لها»
« العذاب ضعفین و کان ذلک علی الله یسیرا 30 احزاب»
یعنی ای همسران محمد از شما هرکس به آن عمل زشت بیان شده ( در سوره های نساء و نور که منظور زنا باشد) اقدام کند دو برابر آن مجازات تعیین شده خواهد بود و این مجازات استثناء ( شدت عمل) برالله آسان است( منطور این است که همسر پیغمبر بودن نه تنها شما را از عقوبت ایمن نمی دارد بلکه برعکس مورد شدت  عقوبت نیز قرار می شود)
مفتیان و فقهای مذاهب اسلامی بدون توجه به چنین حکم سنگینی بر همسران پیغمبر چگونه توضیحی بر اجماع ضدقرآنی خود در خصوص سنگسار زنا کار دارد؟ آنان باید پاسخ دهند واژه یضاعف لها العذاب ضعفین که به عمل فاحشه مبینه بر می گردد در صورت صحت ادعای آنان بر سنگسار چیست و چه معنایی می دهد؟
درباره آیات 15-16 سوره نساء
نظر فقهی مفسرین و فتاوی فقهای امامیه درباره آیات مربوط به مجازات زنا در قرآن
گفتیم برداشت اجتهادی تفسیری نادرست از آیات مربوط به مجازات زنا در قرآن مصداق تحریف معنایی از آیات مذکور است نیز گفتیم موضوع تحریف متون الهی مانند تورات و انجیل – حتی سایر متون مذهبی ادیان غیر ابراهیمی مانند اوستای زردشت و کتاب بودای پیامبر- طبق آنچه الله تعالی در قرآن شرح داده چگونه است و در توضیحات خود به این مضمون اشاره کردیم تحریف کنندگان آیات الهی در همه ادیان با جایگزین کردن معانی خاص مورد نظر خود با نص موجود و سپس تعبیرات و توضیحات بر آن برداشت های تفسیری و شرح بسط و حاشیه نویسی پیرامون آن به اجتهاد و فتوای مورد نظر خود تحت تحت عنوان فقهات دست زده آن را اصلی مسلم پنداشته تبلیغ و منتشر می کنند و بر آن صورتی تقدس مآبانه نزد   عوام چه موافق این دستورات یا مخالف آن می پوشانند و بدین ترتیب مجموعه ای از قوانین پیچیده و گسترده برای شنونده به وجود می آورند که آن ها را مصداق کامل فرامین و دستورات و احکام لایتغیر  معرفی می کنند شرح و بسط هایی که بخش بزرگی از آن ها را باید اجماع بر خلاف نص و سنت پیامبران روی روایات دروغین از زبان مقدسین مرده یا نظرات مفتیان دانست.
ما برای اینکه خواننده را بهتر با چگونگی این روش رایج نزد اکثر رهبران مذاهب اسلامی آشنا و مطلع کنیم در اینجا به نقد و بررسی آرای تفسیری و تاویلی نص فوق – آیات 15-16 سوره نساء.
از درس یکی از چهره ی مذهبی معروف معاصر حوزه های درسی شیعه در ایران آیت الله عبدالله جوادی آملی روحانی مطرح و سرشناس می پردازیم این توضیح از روی نوار متن کلاس درس ایشان پیاده شده است:
موضوع تفسیر آیات 15-16 سوره نساء مواد- مقام اول حد یا نهی از منکر بودن حکم موجود در آیه/ اشتهاد و اقسام آن در آیات قرآن کریم / بررسی جعل سبیل بودن مجازات یا رد آن 
الف) مواد از استشهاد در آیه مورد بحث:
درباره مقام ادا همین آیه محل بحث است که فرمود چهار شاهد عادل را به محکمه دعوت کنید که این ها شهادت دهند فلان زن به فلان تباهی( زنا) تن داده است. ( فاستشهدوا علیهن اربعه منکم) و این مسلما مربوط به مقام ادای شهادت است نه مربوط به تحمل یعنی این چنین نیست که اگر کسی فهمید زنی بزهکار شد( زنا داد) باید چهارتا شاهد عادل را دعوت کند بیایند این ها در متن حادثه حضور داشته باشند( عمل زنا دادن زن را ببینند) تا آگاه بشوند آیه که به این معنا نیست . پس این استشهادی که در آیه محل بحث است با استشهادی که در جریان دین( دادو ستد) هست فرق می کند. آنچه مربوط به دین ( خرید و فروش) است استشهاد یعنی دوتا شاهد عادل بگیرید که اصل جریان را باخبر بشوند- منظور282 سوره بقره است که متن آن در ذیل پاورقی آمده است- و اینجا که فرمود چهارتا شاهد عادل را استشهاد کنید مربوط به محکمه است.
فتحصل( آنچه از مواد گفته شده بدست می آید) گرچه شهادت به دو معنا به کار رفت و همچنین استشهاد به دو معنا به کار رفت اما آنچه به قرینه داخل و خارج مربوط به آیه 15/16 سوره نساء – است این استشهاد در محکمه است و نه در حین حادثه و چون در محکمه است و نهی از منکر محتاج به استشهاد چهارتا شاهد عادل نیست معلوم می شود که این آیه ناظر به نهی از منکر نیست بلکه مربوط به اجرای حدود و مربوط به محکمه است. امر قضا نیست این خلاصه سخن در امر اول که فرمود: واللاتی یاتین الفاحشه من نسائکم فاستشهدوا علیهن اربعه منکم
اما از این که فرمود اربعه منکم نشانه آن است که آن اصل موضوع مطلق است زنانی تبهکار( زانیه) می شوند شما چهارتا شاهد عادل اقامه کنید. این چهارتا شاهد باید مسلمان عادل باشند (منکم) ولو آن( اللاتی یاتین الفاحشه) مسلمان نباشند آن یکی مطلق است ولی شاهد مقید است آن هم که فرمود اللاتی یاتین الفاحشه من نسائکم یعنی همان( زنان) حرائر- آزاد- نه اینکه و نه اینکه من نسائکم المومنات لذا اگر درباره ذمیه هم بخواهد حکم جاری بشود همین حکم است دیگر نمی شود گفت چهارتا شاهد ذمی که در دین خود عادل باشند این چنین نیست شهادت غیر مسلم پذیرفته نمی شود و اگر جایی ضرورت اقتضا کند که شهادت غیر مسلم قبول شود آن جا را قرآن گوشزد می‏کند ، نمی فرماید منکم می فرماید من غیرکم مثل آیه 106 سوره مبارک مائده ( اگر در مسافرت هستید و خواستید وصیت کنید و دسترسی به دو شاهد عادل مسلمان ندارید از غیر مسلمانان دو تا شاهد دعوت کنید که متن وصیت شما را شاهد باشد آنجا می فرماید من غیرکم اما در آیه محل بحث( یعنی شهود اثبات زنا) می فرماید اربعه منکم این معلوم می شود که باید مسلمان باشند چهارتا مسلمان و مرد اینها را از خود آیه می شود استفاده کرد عدالت را البته باید از دلیل دیگر استفاده کرد مسلمان بودن را از منکم و مرد بودن را از اربعه منکم فان شهدوا- مستفاد می شود- که همه این ها براساس قوانین مذکر پیاده شد هم فرمود فان شهدوا و نفرموا فاستشهدوا اربعا بلکه فرمود1 اربعه معلوم می شود معدود مذکر است.
دلالت من نسائکم بر حرائر زنان- زنان آزاد
بله این کلمه من نسائکم ناظر به حرائر است برای اینکه اگر اماء و کنیزها تبهکاری- زنا- کردند فعلیهن نصف ما علی الحصنات من العذاب این شاهد ناظر آن باشد( من نسائکم) یعنی من نسائکم المسلمات باشد البته این نمی سازد با آن حرفی که ذمه را هم می گیرد یا من نسائکم ناظر باشد به من حرائکم و نه من نسائکم ناظر باشد به اینکه یعنی زنان شوهردار چون آن روایاتی که آمده است که آیه جلدی- صدتازیانه در سوره نور- که آمده این جعل سبیل است با آن سازگار نیست خب متواتر نیست ولی کمک تفسیری که می کند آن روایاتی که می گوید وقتی آیه الزانیه و الزانی نازل شده است رسول خدا فرمود حدوا عنی حدوا عنی از من بگیرید این همان سبیلی است که خدا قرار داده است در حالی که آیه درباره تازیانه است درباره رجم اصلا چیزی ندارد و ظاهر این آیه – صدتازیانه- آن است که مگر اینکه ما در آیه بعدی در این زمینه سخنی بگوئیم در حالی که رجم بوسیله روایات ثابت شده است نه وسیله آیه- نص-
من نسائکم در برابر واژه و مفهوم اماء است نه برابر غیر مسلمین در برابر اماست- در برابر ماملکت ایمانکم- اگر زن هایی به این آلودگی مبتلا شده اند( فاستشهدواعلیهن اربعه منکم فان شهدوا) که اقامه شهادت است فامسکوهن فی البیوت قهرا می شود حد.
اویجعل الله لهن سبیلا معنایش این نیست که اینها را حبس ابد کنید در خانه تا خداوند با جعل سبیل علی عده، جعل سبیل لهلولاء کند. 
آن آقایانی که فکر می کنند با آمدن حکم بعدی این زندانی ها آزاد می شوند باید ملتزم بشوند که این جعل السبیل علی عده اخر است و جعل السبیل لهولاء المحبوسات است. اینهایی می گویند سنگسار کردن باعث نسخ است خب سنگسار کردن که جعل السبیل علی عده هست و مرجع ضمیر هم به آن اللاتی یاتین الفاحشه بر می گردد که فعل مضارع است و همیشه در هر عصری مصداق دارد یعنی شامل می شود، نه اینکه  نسبت به کسانی که این فحشا را مرتکب شدند و حالا به زندان افتادند خدا می خواهد فقط برای این زندانی ها جعل سبیل کند آن هم با دستور سنگسار کردن نسبت به کسانی که همین گناه را انجام دادند. و این جعل سبیل است علی عده ک مستلزم آزاد شدن این هاست، که این آزادی هم دلیل ندارد، آن وقت گناه یکی- زنادهنده- در خانه محترما نگهداری می شود و یک عده سنگسار آن وقت این می شود جعل السبیل،این جعل السبیل نسبت یک عده در خانه محترمانه زندانی هستند،محبوس اند همه امکانات برایشان در خانه هست در اتاق شان هست و وقتی که دستور سنگسار زنانی که گناه مشابه را انجام دادند نازل شد اینها آزاد می شوند برای اینکه جعل السبیل  برایشان شده است این چه جعل سبیل است برای یک عده دستور سنگسار برای کسانی که همین را انجام داده اند فرضا اگر مسئله تازیانه درست باشد حبس ابد با چند تازیانه خلاص می شود.
       
پس فامسکوهن فی البیوت حتی یتوفاهن ملک الموت است در در ترجمه این کلمه اگر ما بگوئیم تا مرگشان فرا برسد یک ترجمه آسان است نه ترجمه ای مطابق با ترجمه ادبی میگوید باشد تا مرگشان فرابرسد این معنای یتوفاهن الموت نیست( بلکه) تا مرگ آن ها را فرا بگیرد اگر عبارت این بود یصل الیهن موتهن این می شد: مرگ شان فرا برسد اما عبارت این است که یتوفاهن الموت مرگ آن ها را فرا بگیرد نه مرگشان، اگر موتهن بود مرگشان فرا رسیدن می شد اما اگر گفتیم یتوفاهن الموت یعنی مرگ آن ها را فرا بگیرد. این است که بعضی ها مایلند بگویند ترجمه قرآن اگر متعذر نباشد متعسر است. البته متعذر نیست ولی متعسر هست. یعنی خیلی دشوار است انسان عربی مبین را بخواهد به فارسی بیان کند قرآن عربی مبین است از این جهت این کسانی عربی را عربی مبین گفتند که یبین الالسن و لاتبینه الالسن یعنی عربی می تواند ترجمه خوبی برای زبان های دیگر باشد چون وسیع است و باز ولی زبان های دیگر نمی توانند خوب عربی را ترجمه کنند. ناچارا از چند کلمه مدد بگیرند یک جمله بسازند تا بخواهند یک مفرد را معنا کنند فهرا ضایعاتی هم دارد ترجمه قرآن کریم خیلی سخت است. حتی یتوفاهن الموت یعنی تا مرگ، مرگ آن ها فرا برسد نه، مرگ آن ها را فرا بگیرد نه یصل موتهن مرگشان نه ، مرگ آن ها را فرا بگیرد. البته مرگ توفی نمی کند قل یتوفاکم ملک الموت الذی و کل بکم آلکه توفی می کند دات اقدس الهی است بالاصاله و عزرائیل سلام الله علیه و فرشتگان مامور عزرائیل سلام الله علیهم.
پیشینه تاریخی سنگسار
در بررسی های تاریخی سنگسار براساس شواهد تاریخی این شیوه کشتن در میان ملل قدیم آسیای غربی از حدود سه هزار سال قبل از میلاد مسیح رایج بوده است. براساس یافته های باستانشناسی در حدود 2300 قبل از میلاد نبشته ای از سومر بدست آمده که مربوط به شاه لاگاش اوروکاگینا است . این شاه در زمان خود دست به اصلاحات قضایی و کیفری می زند و در آن ضمن منع سنت چند شوهری رایج در آن زمان دستور می دهد. هر زنی هم که همزمان چند شوهر اختیار کند به مرگ به شیوه سنگسار مجازات خواهد شد نگاه کنید:
Gender and the journal- Diaries and Academic Dis course p.62 by cinthia Gannett 1992
براساس نوشته های بدست آمده در یونان از زمان هومر که مربوط به 900-800 سال قبل از میلاد است مجازات سنگسار درباره برخی جرایم عملی میشد همچنین در دوره آشور میانی 1300-1100 قبل از میلاد مجازات های شدیدی از سوزاندن در آتش، تا غرق کردن در رودخانه و سنگسار دیده می شود. در زمان حمورابی مجازات پدرشوهری که با عروسش بخوابد مرگ از طریق غرق کردن در رودخانه و در صورت نبودن رودخانه سنگسار بود- 1700 قبل از میلاد- با توجه به آن چه گفته شده معلوم است کشتن از طریق سنگسار در منطقه آسیای غربی و ملل و تمدن های آن پیشینه ی بسیار دارد.
سنگسار در ادیان ابراهیمی- در بررسی تورات جرایمی مانند ارتداد، توهین به مقدسات، زنای زن و مرد، شکستن برخی تابوها در سفر لاویان آمده است:
مرد و زنی که صاحب اجنه یا جادوگر باشد البته کشته شوند ایشان را به سنگ سنگسار کنید خون ایشان برخود ایشان است. در انجیل یونان باستانی است که در آن گفته شده فریبیان زن جوانی را کشان کشان نزد عیسی می آورند و به او می گویند او را حین ارتکاب جرم گرفته اند و باید بر طبق قانون یهود سنگسار شود عیسی به آنان گفت بسیار خب اما اولین سنگ را کسی به او بزند که خود تا بحال گناهی نکرده است. پس حاضران جملگی رفتند و عیسی به متهم گفت من هم چیزی در تو ندیده ام برخیز و برو این که این داستان را چگونه باید تعبیر کرد به آن کاری نداریم برخی آن را به نسخ حکم سنگسار توسط عیسی نسبت داده اند و برخی نیز دال بر اینکه ثبوت زنا بر مرتکب آن به سادگی ممکن نیست به هر روی معتقدین به وجوب مجازات سنگسار موارد گفته شده را مصادیق الهی بودن این حکم گرفته اند. اما همان گونه که درباره عدم جواز سنگسار در زنا در اسلام گفتیم هیچ نصی در قرآن در این خصوص وجود ندارد و معتقدین به آن مجموعه ای از روایات را در این باره ارایه می کنند و معتقدند که نص قرآن به روایات نسخ شد ه است. جالب اینجاست که در بررسی موشکافانه از روایات منقول بی اعتباری تمام این روایات که ساختگی بودنشان را اثبات می کند دیده می شود که ما در اینجا به صورت مختصر جهت اطلاع خوانندگان به برخی شان اشاره می کنیم:
فقهای اسلامی در تایید مدعای خود در این خصوص به تفسیر آیاتی از قرآن استنار می کنند ازجمله آیه 41 از سوره مائده که در آن چنین آمده: یا ایها الرسول لایحزنک الذین یسارعون فی الکفر من الذین قالوا امنا بافواهم ولم نومن قلوبهم من الذین هادوا  سماعون للکذب سماعون لقوم اخرین لم یاتوک یحرفون الکلم من بعد مواضعه یقولون اوتیتم هذا فخدوه و ان لم توتوه فاحذروا من یرد الله فتنة فلن تملک له من الله شیئا اولئک الذین لم یردالله ان یطهر قلوبهم لهم فی الدنیا خزی و لهم فی الاخره عذاب عظیم 41 مائده
ترجمه:
ای پیامبر اسلام مبادا آنان که در کفران کوشش می کنند تو را آزرده خاطر گردانند این کفران کنندگان از کسانی می باشند که با دهان خود می گویند ایمان آورده ایم ولی دل هایشان ایمان نیاورده و از این یهودیان که به دروغ های دینی علاقمندند و شنونده مطالب کذب به نفع دشمنان اسلام می باشند به نزد تو خواهند آمد و سخنانی که از تو می شوند را تحریف خواهند نمود و به شنوندگان این مطالب تحریف شده می گویند سخنان مورد پسند ما را بگیرید و از سخنان بد فوق دوری کنید و حال این که حقیقت این است که هرکس را که الله بخواهد در فسادو آشوب گرفتار می شود و تو ای پیامبر نمی‏توانی چیزی را که از الله به او می رسد به اختیار خودت به طرف سازی این افراد را الله اجازه نمی دهد تا باطن شان را پاک کنند و برای ایشان در دنیا رسوایی و پستی خواهد بود و در آخرت نیز عذاب سختی را خواهند چشید.
مفسرین این آیه را دلالت برآن آورده که اشاره آیه بر حکم رجم در تورات است که در اسلام نیز تشریع شده و در توضیح آن به نقل از امام محمد باقر نوشته اند: زن محصنه و مرد محصن از اشراف یهود خیبر زنا کرده بودند و علمای یهود از رجم ایشان کراهت داشتند عده ای از سران را نزد پیامبر اسلام به مدینه می فرستند به امید اینکه حکم دیگری صادر شود آنان از حکم زنای محصنه می پرسند رسول اکرم به ایشان می گوید به آن چه من قضاوت کنم راضی هستید؟ گفتند آری در این هنگام جبرائیل  بر پیامبر نازل شد و حکم رجم را خواند و آن حضرت به آنان اعلام نمود ولی فرستادگان یهود از قبول آن امتناع کردند و سپس جبرئیل به پیامبر اسلام گفت به آنان بگو ابن صوریا را میان من و خودتان حکم کنید و سپس صفات او را برای پیامبر بیان کرد. پیامبر از آنان پرسید مردی با این صفات را می شناسید؟ گفتند آری نام او عبداله بن صوریاست. آن حضرت پرسید او چگونه آدمی است؟ پاسخ دادند او اعلم مردم است به تورات و آیین یهود. پیامبر فرمود او را بیاوردید وقتی آوردند پیامبر او را به تورات و نازل کننده آن قسم داد آیا حکم رجم برای زنای محصنه در تورات بوده است؟ او می گوید آری اما در کتاب ( دین) تو حکم آن چیست؟  محمد گفت در صورت شهادت چهار مرد و اثبات آن رجم است.............. سپس پیامبر اسلام (ص) علت تحریف حکم زنا را در تورات جویا می شود و وی چنین می گوید که علمای یهود هرگاه زناکاران را از اشراف باشند حکم رجم را بر آنان جاری نمی کنند اما اگر از مردم عادی باشند مجازات رجم را انجام می دهند........... بعد از این سخن ابن صوریا یهودیان او را سرزنش کردند که چرا اسرار یهودیان را نزد محمد فاش کرده است و پیامبر اسلام نیز دستور داد آن زن و مرد زنا کار را در مقابل مسجد سنگسار کردند. سپس ابن صوریا گفت ای محمد من اولین عالم یهودی هستم که امر تو را بعد از اینکه دیگران پنهان کردند آشکار ساختم در این زمان جبرئیل نازل شد آیه زیر را بر پیامبر خواند:
« یا اهل الکتاب قدجائکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخفوا من الکتاب و یعفوا عن کثیر قد جائکم من الله نور و کتاب مبین سوره مائده آیه 15»
یعنی ای اهل کتاب به تحقیق پیامبری برایتان آمده که بسیاری از آنچه در کتاب های آسمانی ( تورات / انجیل) را پنهان می کردید آشکار کرد و از بسیاری چشم پوشید به درستی که از جانب الله برای شما نور و کتابی از جهت هدایت تان آمده است.
در رابطه با آیات بالا چند نکته ضروری است که  باید بدان توجه گردد نخست اینکه سوره مائده آخرین سوره ای است که بر پیامبر(ص) در مدینه نازل شده است و از قافیه و سیاق آیات معلوم است بصورت یکپارچه و تمام آیاتش یکباره و در یک زمان نازل شده است و با نزول این سوره که گفته شده دین اسلام کامل گردیده پیامبر و مسلمانان می فهمند ماموریت حضرت محمد(ص) در پیامبری به پایان رسیده و بزودی به جهان باقی خواهد شتافت و به تصدیق تاریخ 81 روز بعد از این سوره پیامبر اسلام بدورد حیات گفت.
نکته دوم بیشتر مطالب این سوره درباره اهل کتاب یعنی یهودیان و مسیحیان مدینه و اطراف آن است یعنی مخاطبان این سوره اهل کتاب فوق می باشند و فلسفه نزول این سوره پایانی وحی بر پیامبر اسلام(ص) که می توان آن را پایان وحی دانست این است که اتمام حجتی است بر پیروان دو دین و پیغمبر عظیم اشان موسی و عیسی (ع) و مضمون کلی آ« این است که می بایست به دستورات الهی که به دو پیامبر فوق نازل شده و در تورات و انجیل مضبوط است عمل کنند و محمد(ص) نیز به عنوان آخرین پیغمبر الله تعالی بر بشریت آمده است تا همه جهانیان و از جمله پیروان ادیان الهی پیشین را متوجه دستورات الهی و اطاعت از هدف  خلقت و آینده انسان ها از پس مرگ نماید.
نکته سوم- در این سوره تاکید شده اگر علمای دینی یهود و نصارا به آن قسمت های تحریف نشده تورات که قابل شناسایی است عمل کنند رستگار خواهند شد و از جمله احکام الهی که در تورات حضرت موسی بر بنی اسرائیل بصورت روشن شرح داده شده و هدف از پیامبری عیسی نیز روشن کردن بخش های پنهان شده تورات توسط پیشوایان سوء دینی شان بوده و انجیل تماما تایید و تاکید آموزه های موسی بر بنی اسرائیل است و از جمله این قوانین قانون قصاص در قتل است. و منظور از قصاص کشتن قاتل به سزای عمل نابخشودنی قتل به عمد است و نیز تعیین مجازات هایی برای نقص یا صدمات عضوی است به این شکل که هر عضو متناسب با ارزش و اهمیت آن برای انسان ها در نظر گرفته شود و نباید در این باره افراط و تفریط شود و علمای دینی یهود روی غرض های خود بسیاری از این احکام را نقض و تحریف کرده و آیه 41 مورد اشاره ی مفسرین مسلمان نیز مربوط به حکم قتل است و نه آنچه روی بی توجهی به آیات قبل و بعد آن گفته شده حکم رجم زنا کار می باشد و از ادامه آیات نیز پیداست موضوع سوء برداشت و با قضاوت های جاهلانه یهود و نصارا از متن تورات و انجیل از آن روست که آنان روی دستورات علمای گذشته خود که براساس روایاتی از بخش های از متن کتاب خود تفاسیر و فتاوی را به اصل احکام و دستورات تورات اضافه یا کم کرده بودند آن ها را تحریف نموده سپس براساس تحریف و تفسیر فوق دستورات اجتهادی خود را به عنوان دستورات و احکام الهی بیان و منتشر می کردند و همان کاری که متاسفانه بیشتر علمای مذاهب اسلامی تحت عناوین حاشیه زدن یا استفتاء و نوشتن رسایل عملیه انجام می دهند و در آیه های 48و 49و 50 همین سوره به پیغمبر اسلام گفته شده مبادا تحت تاثیرات نظریات این علما غیر از آن چه که دستور الهی است قضاوت کند .
نکته دیگر اینکه آیه 47 میر ساند در میان علمای مورد نظر از یهود نظراتی از علمای مسیحی نیز بوده اند که بر خلاف نظرات اصلاحی عیسی در انجیل ایشان هم براساس اتکای روی روایات یهود و فهم ناقص خود به آنچه غیر دستورات الهی بوده عمل می کردند.
نکته آخر با توجه به اینکه مفسرین اسلامی به استناد به روایت گفته شده موضوع آمدن یهود نزد پیامبر اسلام (ص) در خصوص قضاوت مجازات زنا به آیه 41 سوره مائده مرتبط می دادند و حتی در تایید و تاکید مرتبط بودن آیه فوق به نویسندگان روایت نقل شده از امام باقر آورده اند جبرئیل آیه یا اهل الکتاب قدجائکم رسولنا یبین لکم کثیرا مما کنتم تخقون من الکتاب و ..... را نازل نمود دقت نکرده اند شماره این آیه 15 می باشد! چگونه ممکن است سوره ای که تمام آیاتش در یک زمان نازل گردیده جبرئیل نخست آیه 41 و بعد آیه 15 را بر پیغمبر نازل کند؟ آیا این با منطق نزول آیات قرآن تناسبی دارد؟! مگر اینکه بپذیریم اساس روایات فوق دروغی بیش نیست که گویندگان آن برای آن که مورد پذیرش عامه مردم قرار گیرد از قول امام باقر به کذب نقل کرده اند و این بهتانی است به آن بزرگوار که مروجین و ناقلین باید در روز حساب به آن پاسخگو باشند.
سخن آخر-در باره احکام و دستورات الهی در قرآن نص صریح وجود دارد و چنانچه نیازی به شرح و بسط داشته باشد در سنت معلومه پیامبر اسلام (ص) که در دسترس است توضیح لازم داده شده است و درباره مجازات زنا نیز نص صریح حکم اولیه در سوره نساء در سال چهارم هجری بر پیغمبر اسلام نازل شده- آیه 15-16 و در آن زندان دائمی قید شده بود که همراه با تعزیز محدود باشد در سوره نور آیه 2 به یکصد تازیانه نسخ و تبدیل گردید این سوره در حدود سال هفتم هجری نازل شده است- اواخر سال ششم- از نظر احکام الهی نسخ آیات هیچگاه توسط روایت صورت نمی گیرد و بدیهی است روایات موجود که مصدر فتاوی فقهای اسلامی در این باب است ظلمی بزرگ به قرآن و اسلام و گناهی نابخشودنی است و همانطور که در این مقاله و مقاله ی قصاص در قتل گفته شد موضوع آیه 41 سوره مائده درباره خواسته علمای یهود در خصوص قتل بوده و نه زنا همانگونه که در آیات قبل مشروحا به صراحت آمده است که می توان از آیات 32 و بعد 45  همان سوره را نام برد.
سخن پایانی و نتیجه گیری:
مطالب همه ادیان الهی روشن، مستدل و یقینی است و اسلام نیز از آن مستثنی نیست در هیچ یک از ادیان الهی که دارای احکام مختلف می بوده فرامین و دستورات لازم دارای ابهام و یا ایهام نبوده و همه ی اصول آن ها در متن کتب آسمانی شان روشن و معلوم و قابل فهم بوده است و احکام قرآن نیز چنین بوده و هست. این احکام، دستورات و فرامین برای هر قوم و ملتی متناسب با زمان و جامعه ایشان بوده و هیچگاه این گونه نبوده که لایتغیر و ابدی باشد وجود منسوخ و ناسخ در متون این کتب اثبات این مدعاست. حتی در تجدید پیامبران( متقدم و موخر) در یک جامعه این امر بدیهی و معلوم است پر واضح است هرگونه تغییر و تحولی در این دستورات و فرامین در متن کتب مذکور بصورت کاملا مشخص و خالی از ابهام ذکر شده بود. اصولا در کتب آسمانی اجتهادات پیرامون فرامین و دستورات دینی توسط افراد غیر مورد پذیرش صاحب دین نبوده و آن را بر نمی تابد و در هرجایی که آن فرامین و دستورات نیاز به شرح و یا بسط داشته باشد در سنت رایج به جای مانده همان رسول و پیامبر صاحب شریعت و نبوت تعیین و تصریح شده است. آنچه در این نوشتار مورد بررسی است – مجازات زنا- نیز از آنچه گفته شد خارج نیست در اینجا به صورت جمع بندی از آن چه گفتیم اجمالا به این نکات می رسیم:
الف- مجازات زنا در قرآن کاملا روشن و شفاف آمده است و در یک بررسی دقیق و غیر مغرضانه که براساس ترتیب نزول سوره ها حکم اولیه آن در سوره نساء در سال چهارم هجری در مدینه گفته می شود و چون این حکم همانگونه که در متن آن به صراحت ذکر شده متضمن حکمی موقتی بود در کمتر از دو یا سه سال بعد در سوره نور بصورت روشن و کاملا شفاف مجازات در خور تعیین گردید. همچنین در سوره احزاب که مقارن سال های  نزدیک به صلح حدیبیه که مقدمه فتح بزرگ مکه بود نازل شده و مورد خطاب همسران نبی مکرم اسلام هستند شدت این مجازات به دو برابر – دویست- تازیانه تبدیل شده است و این صراحت آیه مذکور شکی برجای نمی گذارد حکم یکصد تازیانه سوره نور درباره زنان شوهردار نیز بوده است سفسطه و جدل مفتیان که براساس نوشته مفسرین است و آنان نیز روی روایات دروغین حکم صریح و شفاف را مورد خدشه قرار داده اند و بر اساس تفسیر غلط معنای محصنات است که بر خلاف لغت قرآن و زبان عرب آن را حمل بر زنان شوهردار کرده و میان مجازات زنان زنا دهنده آن را متمایز از عموم زنان دانسته و حتی به جعل معنا و مفهوم واژه محصن و مشقات آن در قرآن پرداخته اند. که اینک برای روشن تر شدن آن به چند آیه مرتبط با این واژه بطور مجمل و کوتاه اشاره می گردد:
آیه 5 از سوره مائده:
« الیوم احل لکم الطیبات و طعام الذین اوتوالکتاب حل»
« لکم و طعامکم حل لهم و المحصنات من المومنات والمحصنات»
«من الذین اوتوا الکتاب من قبلکم اذا اتیتموهن اجورهن»
« محصنین غیر مسافحین ولا متخذی اخدان   و من یکفر»
« یالایمان فقد حبط عمله و هوفی الاخره من الخاسرین»
ترجمه:
امروز هرچه پاکیزه است بر شما مسلمانان حلال شد و غذای اهل کتاب ( یهود/ نصارا/ زردشتی) برای شما و غذای شما برآنان حلال است همچنین حلال شد ازدواج با زنان مومنه و زنان پاکدامن از اهل کتاب پیش ازشمابه شرطی که مهر( صداق) ایشان را داده باشید ( مهریه زنان در اسلام عندالمطالبه است)  و تصمیم داشته باشید آنان را در همسریتان نگاه دارید و نه برای دفع شهوت خود و نه برای رفیق گرفتن ( در اسلام نمی توان زنان را فقط برای دفع شهوت و به صورت موقت تحت اختیار گرفت و جای تاسف است که روی برخی اجتهادات در مذهب امامیه فعل حرام متعه و زنان صیغه ای مشروع شناخته شده است. )
و هرکس کفران راه ایمان صحیح کند اعمال خوب او نیز پوچ می گردد و در آخرت و رستاخیز مردگان از ضرر دیدگان خواهد بود. همان گونه که در آیه فوق الذکر دیدیم واژه محصنات به معنای زنان پاکدامن و عفیف و نجیب غیر مسلمان اهل کتاب (یهود و نصارا و زردشتی) می باشد. آیه دیگر با معنای مشابه از واژه فوق آیه 91 از سوره انبیاء است که درباره پاکدامنی مریم است به این شرح:
والتی احصنت فرجها فمخنا فیها من روحنا و جعلنا ها و ابنها آیه العالمین
ترجمه:
و یاد کن( مریم ) را که دامنش را پاک نگاه داشت و ما در آن از روح خود دمیدیم و او و فرزندش( عیسی ) را نشانه و معجزه ای بزرگ  برای جهانیان قرار دادیم. همچنین در دو سوره یوسف و حشر از واژه حصن به معنای حفظ و نگاهداری به کار رفته است به آیات زیر توجه کنید. سوره یوسف آیه 48:
ثم یاتی من بعد ذلک سبع شداد یاکلن ما قدمتم لهن الا قلیلا مما تحصنون
ترجمه:
و چون این هفت سال فروانی بگذرد هفت سال قحطی پیش آید که ذخایر شما به مصرف خوراک مردم رسد جز اندکی از آن ( گندم ) باید برای کاشتن در انبارها حفظ و نگاهداری شود. و در آیه 14 از سوره حشر که درباره یهودیان بنی نصیر است که به علت پیمان شکنی و همدستی با مشرکان مکه و معاندین پیامبر و مسلمانان در جنگ احزاب علیه مدینه پس از شکست مکیان و عقب نشینی از مدینه، مورد هجوم مسلمانان قرار گرفتند به شرح ذیل:
لایقا تلوناکم جمیعا الا فی قری محصنه او من وراء جدر با سهم بینهم شدید تحسبهم جمیعا و قلوبهم شتی ذلک بانهم قوم لا یعقلون
ترجمه:
( نه آن یهودیان مسلمان نمای دو رو و نه این یهودیان خیبرو بنی قریظه و بنی نصیر ) به صورت متحد با شما مسلمانان نمی جنگند مگر در مکان های حصار داری که ایشان را محفوظ نگاه می دارد و یا از پشت دیوارهایی که مانع خطری برایشان باشد و این یهودیان که تو ای محمد- و مسلمانان- آنان را د رمخالفت شان با مسلمان ها یکپارچه و متحد می بینید با یکدیگر سخت در جدال و دشمنی اند و دل هایشان با یکدیگر نیست و این ها برای آن است که ایشان عقل خود را بکار نمی اندازند و مخالفت شان با اسلام روی اغراض و امیال دنیاخواهی شان است.
همانگونه که خوانندگان محترم دریافتند واژه حصن و مشتقات آن در همه جای کتاب مقدس قرآن مجید معلوم و مشخص و به معنای حفظ و محفوظ نگاهداشتن است و درمورد زنان کنایه از نجابت عفاف و پاکدامنی است و مربوط به عموم زنان پاکدامن و نجیب است چه شوهردار یا بیوه یا مطلقه یا دوشیزه و مسلمان یا غیر مسلمان( اهل کتاب ) و برداشت معنایی غیر از آن مجعول و خلاف قول سدید مورد تذکر و تاکید قرآن است. مطلب دیگر شیوه های متداول سوء استفاده از متن کتب الهی (خاصه در این بررسی  قرآن مجید) است که در بررسی آیات سه گانه سوره های بقره، نساء، مائده، شامل منفک کردن اتصال مفهومی یا لفظی جملات و آیات از یکدیگر است بگونه ای که از آن معنای مورد نظر خویش را ارائه کنند دیگری مخفی کردن اصل جمله یا عبارت مندرج و موجود در کتب فوق و جایگزینی شروح و تفضیلاتی است که به جای آن ها بکار برده اند و سپس به فراموشی سپردن همان عبارت یا جمله کتمان شده است و سوم معناتراشی غیر آن چه از مفهوم رایج در ادبیات الهی آن متن آسمانی است در سوره حجر آیات 87تا 91 در خصوص نحوه تحریف تورات گفته شده پیشوایان دینی یهود پس از آن که مطالب تورات را به روش های گفته شده فوق تغییراتی دادند آن مطالب را به صورت باب ها و فصول مختلف کنونی درآورده و از تدوین آن ها تورات کنونی شکل گرفته که خوشبختانه این مورد به دلیل کثرت ایجاد نسخ خطی رونویسی شده از چهار قرآن به صورت مصحف( توسط عثمان بن عفان خلیفه سوم در همان سال های نخست سال 23 هجری) طی دویست سال اول پس از رحلت پیغمبر اسلام و سپس رواج صنعت چاپ در قرن پانزدهم میلادی و چاپ صنعتی قرآن، این کتاب آسمانی به سرنوشت تورات دچار نشد هر چند شیوه های سه گانه بعمل آمده توسط برخی پیشوایان مذاهب اسلامی در قرون سوم تا پنجم هجری و کم و بیش پس از آن مهجوریت قرآن را منجر گردید. 
اجتهادات بر پایه تفسیر به رای پیشوایان1 مذاهب اسلامی همان گونه که گفته شد نتایجش نه تنها ظلم هایی است که متوجه جوامع اسلامی و مردم این کشورها می گردد بلکه باعث بدنامی و بی آبرویی مسلمانان نزد جهانیان شده شائبه تحریف قرآن و هرگونه دخل و تصرف مفاد آن طی سالیان. پس از وفات پیغمبر اسلام و حتی خود ساخته بودن مطالب قرآن از سوی محمد(ص) را در پی داشته ودارد که ثمره آن دروغ دانستن یکسره مطالب وحی الهی است و فرصتی است بر دیگر باطل گویانی که با نام مستشرق و اسلام شناس و بنای علم و مدرنیته به تخطئه ادیان الهی و نهضت دینی اسلام به نقد آن مشغولند و برپایی جاهلیت نوین و استشمار بشریت بپردازند. از این رو نقد نظریات اجتهادی احکام مورد نظر فقهای اسلامی که بر پایه تفاسیر مبتنی بر آراء و روایات متعارض و خلاف واقع و اجماع ضد قرآنی پیشوایان مذاهب اسلامی است یک وظیفه تاریخی و اسلامی است .
در بررسی پیشینه تاریخی مجازات سنگسار باید دانست این مجازات نه تنها از مجازات های مرسوم در بین ملل قدیم آسیای غربی بوده بلکه این مجازات در ملل جنوب اروپا مانند یونان و روم نیز دیده می شد مطلب دیگر  اینکه مجازات سنگسار در جرایم مختلف بین المللی مذکور شایع بوده از این نکته می توان فهمید مجازات سنگسار زمانی وارد ادیان سامی آسیای غربی شده که پیروان دین یهود در دوران اسارت خود در بابل به سر می بردند و طی این مدت از اقامت خود تحت تاثیر ملل بابل قدیم این مجازات را اخذ کرده و در کتب فقهی خویش که منبع احکام قضایی این قوم می باشد تا زمان نبوت عیسی به آن عمل می شده و عیسی نیز که برای مقابله با خرابکاری پیشوایان سوء بنی اسرائیل مبعوث شده بود این حکم ضد انسانی را نفی نموده بود. باید اضافه کرد آن دسته از معتقدین به این مطلب که عیسی بر تایید مطالب تورات بر یهود مبعوث شده و از خود شریعتی مستقل نیاورده به این نکته توجه نمی کنند که عیسی مانند همه پیامبران الهی نبوتش براساس فرامین و دستورات وحی الهی بوده که هیچگاه در این فرامین ظلمی وجود ندارد و ماموریت الهی وی مقابله با همین اجتهادات و فتاوی ظالمانه منبعث از تحریف متن تورات که ناشی از تفسیر به رای احبار بنی اسرائیل باشد بوده و برای توجه دادن این معتقدین آنان را به آیه 47 سوره مائده دلالت می کنم که در آن تاکید شده نصارا که در متن آیه از آنان با نام اهل انجیل یاد شده باید به آن چه در انجیل نازل شده  بوده حکم نمایند و از آن تبعیت کنند. بنابراین چگونه ممکن است عیسی به چنین احکام صادره پیشوایان سوء یهود تمکین کرده باشد لذا این سخن که عیسی براساس متن انجیل مجازات سنگسار را نسخ و منسوخ کرده باشد بدیهی است. در پایان سخن را با فرمایش آیات 3 و 4 سوره حج و آیه 70 سوره احزاب به اتمام می رسانم
و من الناس من یجادل فی الله بغیر علم و یتبع کل شیطان مرید 3 کتب علیه انه من تولاه فانه یضله و یهدیه الی عذاب السعیر4
ترجمه: و برخی از مردم در مطالب مربوط به الله جدل می کنند و سخن ناصحیح می زنند و مطالبی را روی جهل و غیر منطق و علم صحیح بر زبان می آورند و از هر شیطان گمراه کننده تبعیت میکنند3 و بر این افراد که شیطان را تبعیت کرده  ان اتش و عذاب سوزان خواهد بود.  
       
          
و در راه گمراهی او قدم برمی دارند آن عذاب آتش سوزننده را مقرر کردیم4
یاایهاالذین آمنو اتقواالله و قولوا قولا سدیدا 70
ترجمه:
ای کسانی که ایمان آورده اید از الله بترسید و همیشه سخن را استوار و محکم و نه از روی گمان و خیال به زبان آورید.
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۰۲ ، ۱۷:۵۰
دکتر صادق تقوی

بزودی نشانه های خودرادربدن ها وبالای سرمخالفان حقایق قران ( اتمسفروسیارات منظومه شمسی) نمایان میکنیم تا بدانند موضوع رستاخیز مردگان حتم است – قران مجید
اینک که به فضل الهی و اراده علمی شما بشردر‍‍‍‍دستیابی به موفقیت های فضایی واکتشافات سیاره ایی وسفرهای کیهانی گام نهادن انسان برروی این سیارات قرارگرفته استت توجه 
شما عالیجنابان رابه دونکته مهم جلب میکنیم: 
اول  تحقق این موفقیت بزرگ دانشمندان همانگونه که درآخرین پیام الله تعالی بربشریت در قرآن مجید که بر پیامبرالهی حضرت محمدبن عبدالله (ص)گوشزدشده است شناخت مهمترین حقیقت ادیان الهی اعلام خطر قیامت و رستاخیز مردگان و 
داوری اعمال انسانها درملکوت  الهی است.
نکته دوم دراین پیام دوراهنمایی و هشداربرای دانشمندان  علوم فضایی است که لازم است مطلعگردند براساس مطالب سوره های الرحمن والجن ودیگرآیات موجود اعلام شده درهزاره آخرالزمان(که اینک بیش ازیکصدسال است وارد آن شده ایم)وضع پیشرفت بشرهابجایی میرسد که اقدام به سفرهای اکتشافی به سایر سیارات منظومه شمسی خواهد نمود ودر این مسیر و اقدام خود باموانع بزرگی روبرو میشوند یراساس این تذکرات علمی شیه انسانهایی که درادیان الهی وقرآن مجید به جن معرفی و شناخته میشود و ازجنس ضد ماده هستند قیل از نبوت حضرت محمد (ص) تلاش های علمی  فضایی خودراآغازکرده و به موفقیت هایی نیز دست یافته بودند لکن از متن آیات پیداست با مانع بزرگ مقابله هم جنسان ضدمادی خود ور سیارات گفته شده روبرو گردیده و متوقف میشوند و ذکر تجریه جن ها در کوششهای سفرهای اکتشافی فضایی شان برای انسانها این است که متعاقبا دانشمندان زمین نیز در ادامه اکتشافات فضایی شان با موارد مشابه درسیارات فوق روبروخواهندشد.
اینک که با موفقیت فرود مریخ نورد ناسا و درمدارقرارگرفتن فضاپیمای الامل دانشمندان امریکایی و امارات متحده عربی  در آستانه تحقق این پیشگویی بزرگ هستیم توجه شما عالیحنابان را به این آیات جلب میکنیم:
شادروان دکترصادق تقوی اسلام شناس و
 قران پژوه معاصر 1292-1373 هجری شمسیدرتفسیر جامع قرآن خوددراین باره میگوید:آیات سوره الرحمن میرساند که دانشمندان جن و و به تبع ایشان انسانها میتوانند با وسایل علمی ازاطراف زمین بسوی سیارات ( دیگر کرات آسمانی) بروند ونیز درقطر زمین بسوی مرکززمین  ویاقعراقیانوسها نفوذعلمی کنند وبرلسلس آنچه درسوره جن تذکر داده شده درزمان پیامبراسلام جن ها کوشش های فضایی امروز امریکا و شوروی را شروع کرده بودند و دچارمشکلاتی که هنوزدانشمندان فضایی با آن هابرخورد نکرده اند روبروشدند و طبق این آیات و سوره صافات موردحمله آتشین نفوس ضدمادی آنجا شده وناگزیربه ترک  پایگاههای خودشدند و موفقیت شان تا اندازه ایجاد پایگاهی برای شنیدن صدای ساکنین مذکور بود و براین اساس  دانشمندان زمین نیز باچنین خطری روبرو خواهند شد ایشان درتفسیر آیات  16 تا 18 ازسوره حجر مینویسد این آیات درتکمیل مطالب سورههای جن و الرحمن میفرماید ودر آسمان (منظومه شمسی) برج هایی نهادیم و آنان رابرای ناظران زمینی زینت دادیم  و آنها را از نفوذ هر شیطنت کاری  ( متجاوری)حفظ کردیم مگرنفوذ کننده ای که بوسیله قدرت مخصوصی موفق شودنسبت به آنها استراق سمع کنند که دراین صورت اورا جرقه شعله درخشانی دنبال خواهد کرد همچنین در توضیح آیات سوره  7 تا 12 سوره صافات مینویسد:این تجاوزکاران نمیتوانند به مردم بالاتر گوش کنندوهرگاه به چنین مرحله ای برسند ازهرطرف تیرباران میشوندوعذابی ثابت و دایم بر آنان خواهد بود مگر آنکه بصورت دزدکی (مخفیانه و غیرمحسوس) استراق سمع کنندکه آنان رانیز شعله ای سوزان ودرخشان دنبال خواهد کرد پس تو ای پیامبراسلام ازاین مردم مکه بپرس آیا آفرینش ایشان محکم تر است یا آن مردم بالاتر که آفریده ایم و تو را میبینیم که ازاین سخنان تعجب کرده ایی و مخالفین تو مسخره میکنند و نمی خواهند ازاین اطلاعات پند بگیرند > صدق الله العظیم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۹:۱۷
دکتر صادق تقوی

بسم الله الرحمن الرحیم

متن نامۀ شورای نویسندگان منشور نور خطاب به دانشمندان فضایی آمریکا و امارات متحدۀ عربی در پی موفقیت دانشمندان علوم فضایی ناسا و مرکز فضایی شیخ راشد در پرتاب سفاین فضاپیما و در مدار قرار دادن آنها در مریخ و مقدمات پیشگویی های علمی قرآن در این باره شورای نویسندگان منشور نور اطلاعیۀ ذیل را خطاب به دانشمندان فوق ارسال نمودند.

 

بسم الله الرحمان الرحیم
سنریهم ایاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق... مصحف الشریف سوره فصلت

 

الی علماء وکالة ناسا الفضائیة وخاصة العلماء المسلمین فی دولة الإمارات العربیة المتحدة
تحیة طیبة
الآن وبفضل الله وإرادتکم العلمیة ،وصلت البشریة إلى عتبة نجاح کبیر وتقدم فی الفضاء ، وهذه هی بدایة استکشاف کواکب المجموعة الشمسیة والرحلات الکونیة وخطوة بشریة على سطح هذه الکواکب ، لذلک أود أن ألفت انتباه معالیکم إلى نقطتین هامتین.
أولاً ، تحقیق هذا النجاح العظیم للعلماء یعتبر مقدمة معرفة حقائق الأدیان السماویة وأشملها هو الإسلام حیث ورد ذلک فی آخر رسالة من الله سبحانه وتعالى للبشریة ، أی فی القرآن الکریم قبل 14 قرناً التی ارسلت لآخر الأنبیاء النبی محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وسلم)حیث إن مضمون کل هذه الرسائل هو إعلان القیامة العظیمة على الأموات والحکم على أعمال البشر فی الملکوت الإلهی.
لکن النقطة الثانیة فی هذه الرسالة الإلهیة تحتوی على نقطتین للإرشاد والتحذیر لعلماء الفضاء والنخب البشریة ویجب علیهم الانتباه الیها.بناء علی ما ذکر فی سوری الرّحمن و الجنّ وعشرات من الآیات الاخری فی القران الکریم، حیث أُعلن فیها أنه فی الألفیة من نهایة العالم(التی دخلناها الآن لأکثر من 100 عام) ستصل حالة التقدم البشری إلى نقطة حیث سیقومون برحلات استکشافیة إلى کواکب أخرى فی النظام الشمسی، وفی طریقهم لتحقیق هذه النیة ومتابعتها یواجهون عقبات کبیرة. وبحسب هذه التحذیرات العلمیة ، هناک کائنات شبیهة بالبشر تُعرف بالجن فی الدیانات السماویة والقرآن وهی من موجودات انسانیة معادة للمادة- موجودات مضادة للمادة- وفق التعلیمات القرانیة بدأت جهودها فی فی علم الفضاء قبل نبوة النبی محمد صلى الله علیه وسلم وقد حققت نجاحًا کبیرًا ،ولکن کما قلنا فی ترجمة الآیات المذکورة أعلاه سوف تواجه عقبة کبیرة من حیث المقابلة مع مایشبهها من حیث حقیقتها المضادة للمادة على الکواکب المذکورة مما یمنعها من مواصلة عملها ونتیجة هذه التجربة والجهود العلمیة التی یبذلها الجن فی السفر الفضائی للبشر هی أن سیواصل البشر على الأرض استکشافهم للفضاء باستخدام عناصر مماثلة فی النظام الشمسی.
الرحلة الناجحة للمرکبة الفضائیة Petsevetance وهبوطها على کوکب المریخ ، وهبوط مرکبة الدولة الإسلامیة الإماراتیة الفضائیة "الأمل"جعلتنا نحن مؤلفو هذه الرسالة، إعضاء هیئة الکتاب فی "مدونة منشور نور الاخباریة لمؤسسة الدکتور صادق تقوی للبحوث الدینیة" أن نزودکم بمعلوماتنا القرآنیة والآن نحن على وشک تحقیق هذه النبوءة العظیمة وأن نلفت انتباه معالیکم إلى الجزء الرئیسی من رسالة الله تعالی. کتب الراحل الدکتور صادق تقوی ، الباحث الإسلامی والباحث القرآنی والمفکر المسلم المعاصر فی إیران (1373-1292 هـ) فی شرحه الشامل للقرآن:
تشیر آیات سورة الرحمن أن کلا من علماء الجن الأقویاء وبالتالی البشر یمکنهم السفر إلى الکواکب - الکواکب السماویة - من جمیع أنحاء الأرض بالوسائل العلمیة وأن یکون لها تأثیر علمی على قطر الأرض باتجاه مرکز الأرض أو قاع المحیطات وبحسب ما ورد فی سورة الجن ، فی زمن النبی محمد صلى الله علیه وسلم، فإن الجن قد بدأ المساعی الفضائیة التی تحدث الیوم فی الولایات المتحدة والاتحاد السوفیتی وواجهوا مشاکل لم تواجهها الولایات المتحدة والاتحاد السوفیتی بعد وبحسب ما فی سورة الجن وسورة الصافات وغیرهما من سور القرآن، رواد فضاء الجن تعرضوا لهجمات من النفوس الشبه بشریة فی کواکب المجموعة الشمسیة التی لها أقمار ، وخاصة المریخ وکان نجاحهم إلى حد بناء قاعدة لسماع أصوات السکان فی الفضاء.
کتب فی تفسیره من آیات سورة الجن: وفقًا للإرشادات الواردة فی القرآن ، فإن الجن والبشر الذی یکون الأول من ضد المادة والثانی من المادة لا یستطیعون یستطیع غزو أرض وسماء أخرى فی النظام الشمسی (کواکب النظام الشمسی) التی لها سکان شبه بشریة لأن تقدمهم سیکون إلى الحد الذی یمکنهم من التغلب على الأخطار الطبیعیة فی الطریق وبناء قاعدة للذهاب إلى هناک. ونتیجة لذلک ، فإن سکان تلک الکواکب الکامنة فی الکمین سوف یتراجعون ویهربون بنیرانهم الناریة.
کما کتب فی کتاب الإعجاز العلمی للقرآن:
تکتمل آیات سورة الرحمن والجن بالآیات من 16 إلى 18 من سورة الحجر حیث یقول: 6وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِی السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَیَّنّاها لِلنّاظِرِینَ وَ حَفِظْناها مِنْ کُلِّ شَیْطان رَجِیم إِلاّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبِینٌ، کما یضیف التوضیحات فی الآیات التالیة من سورة الصافات: لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَىٰ وَیُقْذَفُونَ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ، دُحُورًا  َلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ، إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ، فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمْ مَنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُمْ مِنْ طِینٍ لَازِبٍ، بَلْ عَجِبْتَ وَیَسْخَرُونَ ،وَإِذَا ذُکِّرُوا لَا یَذْکُرُونَ (الآیات 7-12 من سورة صافات)
صدق الله العلی العظیم
عنوان المدونة الحالی للرد والاتصال:
Manshoorenoor.blog.ir
مدونة مؤسسة الدکتور صادق تقوی للبحوث الدینیة
بنیاد پژوهشهای دینی دکتر صادق تقوی
انظر أیضًا الرابط التالی إلى المحتوى الخاص بنا:
http://www.dr-sadegh-taghavi-blogfa.com

المرسل إلیه: مرکز محمد بن راشد للفضاء - وکالة الإمارات للفضاء 
رئیس المرکز الاستاذ ناصرالحیایی
 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۰۰ ، ۱۲:۳۹
دکتر صادق تقوی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ شهریور ۹۹ ، ۱۳:۳۴
دکتر صادق تقوی

نسخۀ PDF "کتاب تاریخ دقیق اسلام و مذاهبش با توجه دقیق به قرآن مجید"

دانلود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۹ ، ۱۲:۰۲
دکتر صادق تقوی


نسخۀ PDF "فرهنگ لغات مشکلۀ قرآن مجید"

دانلود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۹ ، ۱۱:۵۰
دکتر صادق تقوی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۵ ، ۱۹:۲۵
دکتر صادق تقوی

" امرافل ( شاه شنعار) متحد کدرلاعمر در تاراج ممالک غربی منظور غرب بین النهرین است شهادات چنین می رساند و از "قراین مستفاد می شود که او حامورابی یا آمورابی پادشاه بابل است که در سنه 1975 قبل از میلاد به تخت سلطنت نشست و 55 سال " سلطنت نمود ابتدا قلمرو حکمرانی او کوچک بود ولی تقریبا در سیزدهمین سال سلطنتش لارسا را همان الاسار است طبق گفته "قاموس کتاب مقدس --  ازالاتیه اخراج کرد و خودرا مالک الرقاب بابل ساخت  ..... نگاه کنید قاموس کتاب مقدس ذیل همان نام > در  " باره ی نام امرافل نویسندگان دایره المعارف کتاب مقدس همانی را نوشته اند که قاموس کتاب مقدس آورده با این تفاوت که سال او را "2080 قبل از میلاد نوشته که در پاسخ نگارنده این سطور خواهیم دید هردو منبع دراین مورد اشتباه کرده اند و سال حمورابی غیر از "این سال است . در مورد شخصیت کدرلاعمر کتاب قاموس کتاب مقدس چنین نوشته است :  کدرلعومر( دسته یاسنبلی ) شهریار عیلام "و یکی از چهار پادشاه مختلف است که شهرهای دایره --  منظور آن شهرهای نزدیک به هم مجاور دریای لوط یا همان بحرالمیت "است که به شهرهای پنجگانه سدوم / عموره / ادمه / صبائیم و شهر کوچک بالع {صوغر} معروفند --- را مدت دوازده سال مفتوح "داشته و خراج گذار خود گرداند و از آن پس در سال سیزدهم آن شهرها یاغی شده بروی عصیان ورزیدند و تمرد نمودند علیهذا  "کدرلاعومر به استعانت شهریاران متخالف برپادشاهان شهرهای دائره لشکرکشیده آنها را هزیمت داد ...... نگاه همانجا ذیل همان نام ".>

و اما تدعال  را در قااموس کتاب مقدس با عنوان { یکی از پادشاهان هم عهد با کدرلاعمر } نوشته و نویسندگان دایره المعارف کتاب مقدس با مضمون (پسر بزرگ) یکی از متحدان کدرلاعمر در حمله به فلسطین نام برده است .

درخصوص نام شاه یا حاکم الاسار که به گفته ی قاموس کتاب مقدس نیز نویسندگان دایره المعارف کتاب مقدس بمعنای (بلوط) و نام فرمانروای آن را (اریوک) نوشته اند به گفته ی قاموس کتاب مقدس همان شهر باستانی سومر "لارسا" است . نگاه کنید همانجا ذیل واژه الاسار .  ازمجموع آنچه گفته شده میتوان فهمید: اولا امرافل را پادشاه بابل و همان حمورابی شاه معروف سلسله بابل اول دانسته اند دوم اینکه تدعال را متحد کدرلاعمر( متحد موقتی در حمله به سرزمینهای فوق الذکر) بدون ذکر قلمرواش نوشته اند دریکی از تفاسیر کتاب مقدس وی را پادشاه (قوئیم) نوشتند بدون ذکر این موضوع که آن شهر یا ولایت کجاست سوم آنکه اریوک شاه الاسار که همان لارسا باشد جزء اشخاص مذکور دراتحادیه ای باشاه عیلام کدرلاعمر برعلیه شاهان و قبایل غرب بین النهرین یعنی سرزمین کنعان / اردن  شرکت داشتند. چهارم اینکه علت جنگ شورش های قبایل و تمرد شهرهای پنجگانه سدوم و عموره که به گموراه نیز معروف است و ادمه و صبوئیم و بالع همان صوغر بوده است.

پنجم اینکه نتیجه این لشکرکشی ها پیروزی اتحادیه چهارگانه فوق یعنی شرق بین النهرین برمتمردین و آشوب گران پنجگانه اطراف دریای مرده و شهرهای پنجگانه گفته شده ( غرب بین النهرین) بود.وبراساس مطالب گفته شده این جنگ در سال چهاردهم از پس دوازده سال سلطه کدرلاعمر و سالی شورش سال سیزدهم رویداده است. توجه به همه این نکات ماراقادر میسازد تابه کمک اسناد تاریخی و باستانشناسی به حقیقت آن دست یابیم.امادرادامه گزارش کتاب مقدس و تائید تلویحی قران به اسارت رفتن و تاراج نفوس و اموال شکست خوردگان که مانند تمامی جنگ های رایج در آن زمان از تبعات جنگ و مغلوبین بوده شامل لوط و قومش میشود ودرنتیجه ابراهیم (ع) باتدبیر خاص جنگی خویش شبیه به جنگهای نامنظم غافلگیرانه مانندپارتیزانی که در دسته ها و گروههای کوچکتر در چند موضع و مرحله دشمن را مورد هجوم و حمله قرارداده و فاتحین غارتگر را وادار به فرارکرده و اموال و اسراء را آزاد ساخت.دراین رویارویی جغرافیای عملیات جنگی محدوده جنوب شرقی و غرب دریای میت و شرق روداردن بود وابراهیم (ع) از حمایتهای برخی شیوخ قبایل و حکام محلی برخورداربود.

گزارشات تاریخ دراین باره چه میگویند.؟ دکتر احمد بهمنش مصرشناس معاصرکشورمان و استاددانشگاه تهران درکتاب ارزشمند خود "تاریخ آسیای غربی"دراین باره مینویسد:"بنابروایت تورات (سفرپیدایش باب یازدهم و دوازدهم) ابرام ابراهیم باافراد قبیله و گله " "و رمه از اور به حران رفته پس از مدتی توقف به کنعان روانه شد و در شکیم sichem و بیت ئیل bethel اقامت کرد واز آنجا به "جانب مصر رفت تاریخ مهاجرت ابراهیم بطور قطع معلوم نیست و اسامی شاهزادگانی که وی در دره سیدیم siddim  سدوم با "ایشان بجنگ پرداخته بااسامی متون میخی تطبیق نمیشوند سزوستریس سوم 1888/1850ق م --  دردوره ی زمامداری خود قوایی "به کنعان فرستاد ولی این قوا دربازگشت صدمه زیادی از دشمنان دید. نگاه کنید همانجا ص 120

دیگر نویسندگان تواریخ نیز دراین باره قادر به ارایه یک نظر مشخص نبوده و نیستند چنانکه ویل دورانت در کتاب " تاریخ تمدن " خود جلد دوم ص 90 عقیده دارد امرافل پدر حمورابی است همچنین نویسنده کتاب " باستانشناسی ایلام " بدون تطبیق کدرلاعمر kedorlaomer تنهاا او را بنام یکی از شاهان ایلامی که در تورات از او نام برده شده آورده است نگاه همانجا صفحه 16 ( نویسنده دانیل پاتس مترجم زهراباستی ناشرسازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها سمت تاریخ 1385 )                                                                    

از مجموع آنچه گفته شد تصورمیگردد متاسفانه کتب موجود تاریخ و مطالب روایی یهود غیر از آن چه گفته شده چیزی در اختیار ماقرارنمی دهد!                                                                                                                                                                                                                                                               

چگونه حقیقت واقعه فوق و ماهیت شخصیت های مذکور رابدست آوریم ؟ خوشبختانه نکاتی که درمتن گزارشات تورات دراین ماوقع است و ما در سطوربالا دسته بندی کردیم اطلاعات بالنسبه خوبی دراختیارمحققین قرارمیدهد که میتوان بااستفاده از اسنادتاریخی موجود بایکدیگر مطابقت دهیم به شرح ذیل :

نخست اینکه شاه کلید مفتاح این رویدادتاریخی کشف قطعی دوره زندگانی اول شخصیت مهم این گزارش ابراهیم (ع) است که خوشبختانه دراین خصوص شادروان دکتر صادق تقوی گام مهم فوق را بدین شرح برداشته و آن را روشن نموده است : ایشان در کتاب ارزشمند خود " کشف قسمت تاریکی از تاریخ مصرباستان : فراعنه ابراهیم / یوسف و موسی " مینویسد : هنگام ترجمه و تفسیر دقیقی از تمام قران متوجه شدم که درداستان یوسف و موسی فقط از نام عمومی فرعون یادشده و نه درقران و نه در تورات اسمی مشخص ازاین دو فرعون نیست و از آنجایی که این دو داستان ارزش تاریخی و مذهبی زیادی دارند و تاریک بودن وضع پادشاهان مربوطه در آنها ممکن است در نزد بی ایمانان به صحت این دو داستان لطمه زند برآن شدم که دقیقا پادشاهان مربوطه رابشناسم متاسفانه دیدم تفسیرهای مختلف قران به پیروی از کتب تاریخی قدیم مانند روضه الصفا و ناسخ التواریخ و ریشه های قدیمی اینان نام هایی راذکر می کنند که مورخین بزرگ آنها رانمی شناسند و به اضافه که برای سلطنتشان زمانهایی طولانی قائلند که باورکردنی نیست.  چون این موضوع مربوط به تاریخ مصر می باشد به تفسیرهای مفسرین دقیق مصری مراجعه کردم و درآنها نیز نشانه صحیحی ازنام ونشان پادشاهان مربوط به موسی و یوسف تیافتم واز جمله در جلدنهم تفسیرالمنار درصفحه 39 دیدم نوشته شده " در آثار مصری چیزی که بتواند واضح کند فرعون موسی چه کسی بوده و در چه زمانی میزیسته است یافت نمی شود .و چون دوجلد تاریخ جدید مصررا که آقای دکتر بهمنش استادکرسی تاریخ دانشگاه تهران ترجمه نموده بودند مطالعه کردم در آن نیز ذکری از فرعون موسی و یوسف نیافتم و چون به کتاب مفصل دایره المعارف انگلیسی مراجعه نمودم فرعون موسی را باتردید یکی از دو پادشاه مصر یعنی آمنوفیس چهارم و یا منفتاح پسررامسس دوم میدانست . درکتاب تاریخ یهود که آقای دکتر حبیب الله لوی درتهران منتشر کرده بود دیدم که مورخین بزرگ یهود نیز باتردید یکی از چهار فرعون راکه دوتااز سلسله هجدهم و دوتای دیگر ازسلسله نوزدهم پادشاهان مصربودند فرعون زمان موسی می دانند و آن چهار فرعون به ترتیب توتموزیس سوم و آمنوفیس چهارم و رامسس دوم و پسرش منفتاح اند که مورخین فوق معتقدند یا دو تای اول دو فرعون زمان موسی است یا دوفرعون دوم !! و چون به قاموس کتاب مقدس که مورد توجه مسیحیان است مراجعه نمودم درآنجا نیز از قول اکثر علمای آثار مصررامسس دوم و پسرش منفتاح را دوفرعون زمان موسی دانسته شده و لذا در فیلم سینمایی ده فرمان که اخیرادر دنیا نمایش داده اند دیده شده که رامسس دوم را فرعون موسی معرفی کردند.

راهنمایی قرآن و تورات دراین باره اطلاعات تردید آمیز فوق مرا به تعجب واداشت که چرا علمای مسلمان و یهود و مسیحی متوجه راهنماییهای قران و تورات که کاملا مکان پایتخت فرعون های مربوطه راتعیین می نمایند نشده اند و فرعون هایی را مربوط به یوسف و موسی معرفی کرده اند که پایتختهای شان مناسب نیستند ؟ خوشبختانه توجه من به پایتختهای تعیین شده در قران و تورات مرا وادار نمود که در کلیه آثارتاریخی قدیم و جدید به اندازه ایی که دسترس داشتم توجه بیشتری کنم و این کار باعث شد بتوانم پرده ابهام رااز موضوعات تاریخی فوق بردارم و این کتاب را دراختیار علاقمندان قراردهم.

به چه دلیل فرعون زمان موسی یکی از جهار فرعون ذکر شده در تواریخ بزرگ نیستند؟ اول اینکه پایتخت منفتاح و پدرش رامسس دوم و نیز آمنوفیس چهارم در تل العمارنه آخناتون بوده که میان مصرشمالی و جنوبی است و بسیار از جاهای ذکر شده در تورات و قران دوراست و پایتخت توتموزیس سوم از آن هم دورتر --  شهر تب و جنوبی تر می باشد  گزارش قران در باره پایتخت بصورت راهنمایی بشرح ذیل است که مکان استقرار فرعون زمان موسی را محلی معرفی می کند که درانشعاب نهرهایی از نیل است که درختان خرمابسیار داشته و درتورات نیز دراواخر سفر پیدایش و هم چنین اوایل سفر خروج شهر رعمسیس یا همان زمین جوشن محل دخول و سکونت و خروج بنی اسرائیل گزارش شده که میتوان از این علامات و نشانه ها بخوبی پی برد همه نشانی های بالا از مکانی نزدیک به ممفیس پایتخت باستانی مصریان حکایت دارد که نزدیک قاهره فعلی است  -- امروزه به زمین جوشن قدیم و محل شهر رعمسیس ولایت شرقیه گویند دلیل دوم این است که درتل العمارنه که پایتخت آمنوفیس چهارم بوده درسال 1888 میلادی کتیبه هایی به خط میخی کشف شده که عبارتند از چهارصد مراسله از فرمانروایان مختلف فلسطین به شاه مصر یعنی آمنوفیس چهارم که از او برای جلوگیری از نفوذ و پیشرفت کار قوم بنی اسرائیل درقلمرو و سرزمین های فلسطین کمک خواسته اند و قسمتی از این نوشته هاراکه مربوط به ایشان است را برای اطلاع میاوریم : ..... قوم هیبری ( عبرانیان) همه ممالک شاه راغارت میکنند --  در آن زمان ممالک فلسطین تا شرق اردن بخشی از سرزمینهای تحت حمایت فراعنه مصر بود برای اطلاع بیشتر به مقالات آینده تاریخ نبوت و مبارزات دینی موسی (ع) درادامه این مطالب مراجعه شود --  و این زمین ها بدست ایشان سقوط می کنند و در صورتی که نیروهایی از شاه فرستاده نشود سقوط اراضی شاه بدست هیبری (عبرانیان) قطعی است .....نوشته دیگر از حاکم کنعان است که از فرعون خواسته قوایی جهت جلوگیری از پیشروی و پیروزی های طایفه ای وحشی که ازبیابان آمده اند بیابان سینا و تاخت و تازشان به خرابی زراعت ها و قریه ها منجر شده بصورت فوری اعزام کند.

کشف کتیبه های فوق دلیل روشنی است براینکه آمنوفیس چهارم که پیش از رامسس و فرزندش منفتاح شاه مصر بوده زمانی سلطنت میکرده که مدتها از خروج بنی اسرائیل از جوشن گذشته است یعنی زمان تسخیر ممالک فلسطین توسط بنی اسرائیل و درزمان جانشینان موسی ( بعد از یوشع).گروهی به اتکای کتیبه های فوق با فرض اینکه آمنوفیس چهارم درمیان سالهای 1370 و 1340 قبل از میلاد سلطنت میکرده و درخلال آن به تل العمارنه برای پایتخت جدیدش آمده باشد واینکه نوشته های فوق از سوی حاکمان محلی زیردست وی به او ارسال گشته فاصله تقریبی زمان تسخیر سرزمینهای فلسطیان را بدست بنی اسرائیل و خروج شان از مصر را ( که معلوم نیست دفعه اول تسخیرشان است یا تجاوزات مکررشان ) زمان تسخیر اول و بعداز یوشع گرفته و برتاریخ سلطنت آمنوفیس اضافه نموده و نتیجه گرفته اند این زمان به سلطنت توتموزیس سوم و پسرش آمنوفیس دوم میخورد و فرعون زمان موسی شاید یکی از این دو باشد غافل ازاینکه اصولا پایتخت این دو در تب و بخش جنوبی مصر بوده و حال اینکه نه با بحث گزارشات قران و تورات درباره پایتخت فرعون موسی جور در میاید و نه تاریخ ایشان با تاریخ تولد عیسی مسلم است به مقاله آتی که درباره نبوت و مبارزات دینی عیسی (ع) است در ادامه این مقالات مراجعه شود که تاریخ تولد عیسی را حدود یکصد سال بعد از وی روی سوء نظریاتی از آئین مهرپرستی ایرانیان باستان گرفته اندو خصوصا که در مدت سلطنت فراعنه دوره هجدهم نظری قطعی بدست نیامده است و بااین تفاصیل و دیگر شواهد موجود باید فرعون موسی را آخرین فراعنه هیکسوس دانست که درتاریخ جدید مصربنامA—Ken—Re

APoPv  آکنن رع یا آپوفیس / آپوپی نامیده شده است به دلایل زیر :

1-- پایتختهای این فرعون و فراعنه قبل ازاو که به فراعنه خارجی مصر " هیکسوس " معروفند ( به عربی ایشان را رعاه گویند یعنی چوپانان) همگی در ممفیس یانزدیک آن که در کناره غربی زمین جوشن ودر مصرشمالی است کناره شرقی رود نیل بوده اند یعنی در حدود چند کیلومتر بالای شهرقاهره فعلی و این پایتخت ازهرجهت بامکان سکونت بنی اسرائیل و مبارزات دینی موسی بافرعون زمانش و نیز خروج بنی اسرائیل ازمصر و غرق فرعون دردریا طبق توضیحات قران وتورات مناسب است .

2 _اگر تاریخ تقریبی انقراض هیکسوس ها را که 1580 قبل از میلاد ذکر شده باتاریخی که از کتاب عهد عتیق بدست میاید و درآن بطور مسلسل زمانهای از خروج بنی اسرائیل ازمصر تا سلطنت سلیمان ذکرشده بسنجیم میبینیم که سال 1564 قبل از میلاد برای خروج بنی اسرائیل از سرزمین جوشن مصر بدست میاید که بیش از 16 سال به عدد گفته شده توسط مورخین (1580) درانقراض هیکسوس ها فاصله ندارد و این 16 سال با اختلاف شدیدی که در تواریخ سلسله های فراعنه قبل از بیست و دو مصر نزد مورخان قابل چشم پوشی است و بنظر ما مورخان میتوانند بجای تاریخ 1580 که تاریخ انقراض ایشان درنظرگرفته شده  - باتوجه به نبودن سند متقن سال 1564را منظور نمایند و این 16 سال را به دوره نامعلوم هیکسوس ها اضافه کنند و از تاریخ سلاطین سلسله های  18 تا 22 کم کنند.  

یک توضیح لازم : باید دانست سال 1564 را به این شکل بدست آوردیم برطبق عقیده اکثرمورخین بزرگ سال شروع سلطنت سلیمان 971 قبل از میلاد است و سلطنت داوود 40 سال و سلطنت شائول 40 سال و حکومت سموئیل 12 سال و حکومت عیلی کاهن 40 سال و حکومت تمام دوره داوران بنی اسرائیل که شرح مبسوط شان در کتاب داوران است 390 سال و فاصله میان اولین داور و مرگ یوشع حداقل پنج سال که بنام دوره مشایخ معروف است و از خروج بنی اسرائیل تامرگ یوشع نیزطبق کتاب یوشع 66 سال است .

اگر ثابت شود که سالهای محاسبه شده اززمان خروج بنی اسرائیل از مصر تاسلطنت سلیمان که ما یادکرده ایم سالشمار قمری باشد که به نظر چنین است زیرا تقویم یهود براساس قمری است --  میتوان شانزده سال از عدد 1564 کم کرد و درنتیجه سال خروج براساس سالشمار خورشیدی که مورد استفاده مورخین مسیحی است 1548 قبل از میلاد میشود که بازهم اختلاف ماتاسال 1580 گفته شده توسط تارخ نویسان غربی بیش از سی سال نمی باشد که درمقابل اختلافات تواریخی در سلسله های باستانی مصر قابل اغماض است .

اختلاف فاحش درتاریخ یهود دراول باب ششم از کتاب اول پادشاهان یهود در کتاب مقدس تورات کنونی ذکر شده که درسال 480 از خروج بنی اسرائیل ازمصر سال دوم سلطنت سلیمان بود که وی بنای ساختمان هیکل یعنی خانه خدا را در اورشلیم آغاز نمود در صورتی که با حساب سلسله تواریخ ذکرشده در کتب عهد عتیق (تورات)  می بینیم که از خروج تا سلطنت سلیمان 593 سال است که اختلاف به اندازه ای است که جز اشتباه نویسنده کتاب پادشاهان چیز دیگری نمی تواند باشد مثلا شاید نویسنده اصلی 580 سال نوشته بوده و نویسندگان بعد پانصد را چهارصد نوشته باشند؟! در سلسله مقالات "تاریخ و سرگذشت یهود از آغاز تا اسارت"به بررسی این گونه لغزش ها و علل آن خواهیم پرداخت این مقالات بزودی در همین وبلاگ ارایه خواهد شد

اختلاف زیاد در تاریخ مصر ما به تبعیت از اکثر مورخین سال 1580 قبل از میلاد را ازاین لحاظ سال انقراض هیکسوس ها قلمدادکرده ایم که فرض چنین باشد سال شروع سلطنت اولین شاه سلسله های مصر 3200 قبل از میلاد باشد در صورتی که برخی آن را بیشتر یعنی تا 5700 سال و برخی کمتر --  تا 2450 سال هم گفته اند. نگاه شود جلد اول تاریخ جدید مصر ترجمه آقای دکتر احمد بهمنش نیز قاموس کتاب مقدس در لغت مصر

یک دلیل تائیدی دیگر! --   دلیل دیگر براینکه فرعون غرق شده آخرین فرعون هیکسوس بوده این است که اکثر کتب تاریخ قدیم نیز این مطلب را تذکر داده اند و کتاب ناسخ التواریخ که بازگوی نظرایشان بوده گفته پس از غرق فرعون موسی دردریا در مصر شورشهایی پدید آمد که نتیجتا زنی شاه مصر شد واز پس او سلطنت فراعنه خارجی درمصر منقرض و پادشاهان ملی مصر زمام اموررا بدست گرفتند.لازم به تذکراست دراثبات انقراض غیر عادی هیکسوس ها یعنی معجزه غرق آخرین شاه ایشان از آنچه درتاریخ جدید مصر درباره ی آخرین فرعون خارجی هیکسوس ها نوشته شده هم میتوان دریافت که وی چنان قدرتمند بوده و مسلط بر تمام مصر شمالی و جنوبی بود که غیراز یک معجزه خدایی نمی توانسته بساط او را ازبین ببرد و فراعنه ملی بتوانند اوضاع را بدست گیرند ( در ادامه مقالات مبارزات دینی پیامبران الهی داستان نبوت موسی ع به همه این جزئیات خواهیم پرداخت ) در تائید این موضوع درتاریخ جدید مصرنوشته شده که سه اثر کشف شده در باستانشناسی اخیر وضع این فرعون را روشن نموده و معلوم میکند چگونه این سلسله خارجی از بین رفته و سلسله هجدهم که پادشاهان ملی محسوب میشدند برتمام مملکت بزرگ شمال و جنوب تسلط یافتند این سه مدرک اول لوحی است که بوسیله لرد کارناردن کشف شد و محتوای گزارشی از جنگ "آپوفیس فرعون هیکسوس "شمال مصر با  " سکنن رع tao Seqenenre " پادشاه جنوب و دوم لوحی است که بنام " کاموس " کامس که شوریه آنرا کشف کرده و سوم پاپیروس شماره ک کالیه. آنچه از مجموع سه اثر فوق بدست میاید این است که آپوفیس --  آپوپی که اورا آ آکنن رع نیز نامیده اند وپادشاه مصر شمالی یعنی ناحیه دلتای نیل و اطرافش بود به شاه جنوب که به وی خراج میداد سکنن رع نوشت که سرو صدایی علیه ما در ناحیه تحت حکومت تو شنیده شده و مقصر شخص سکنن رع ( تو) می باشی و در پاسخ سکنن رع ضمن عذرخواهی هدایایی برای وی می فرستد و تسلیم بودن خویش را ابراز می دارد  پس از اینکه فرستادگان شاه شمال بازمی گردند سکنن رع درباریان خود رااحضارنموده و باایشان مشورت میکند تاایشان را موافق با عملیات علیه حکومت اشغالگر شمال نماید درباریان با وی موافقت کامل نمی کنند واز آثار ضربات شدیدی که در سر او و در جسد مومیایی شده اش مشاهده میشود محققان حدس می زنند که پس از این مشورت توسط برخی از درباریانش که از طرف پادشاه شمال مراقب اعمال او بودند موردسوء قصدقرارگرفته و کشته شده است پس از مرگ او پسراو کامس جانشین پدرشده و دنباله مخالفت را باشاه شمال باجدیتی بیشتر می گیرد وبااینکه برخی ازبزرگان دربارش اورا برحذرداشته سرنوشت پدرش را گوشزد میکنندشخصا بالشکری عازم جنگ با شمال میشودوباقوای خود به سمت شمال مصر حرکت می کند و گویا تامیانه راه نیز پیشروی میکند وتاممفیس نیز میرود که میمیرد و پس ازاو برادرش آهموزیس جانشین وی دنباله کاررامیگیرد وموفق به تصرف کامل شمال مصر می شودوتمام نفوذ و آثار هیکسوس ها راازبین می برد .آیا فرعونی که اینقدر قوی و ذی نفوذ بوده وبقول قران ذی الاوتاد باشد که بتواند بوسیله عمال خود دردربار مصرجنوبی پادشاه آنرا در بدون لشکرکشی درقصرش ازبین ببرد  ممکن است بدون اینکه عاملی به شاه ضعیف مصر جنوبی کمک کرده باشد به سادگی توسط قوای مصرجنوبی  نابود شده طومار حکومتش پیچیده شده به فنارود؟! مگراینکه یقین کنیم فرعون مصر شمالی دراین زمان گرفتار حوادث آسمانی مربوط به معجزات موسی برمردم و حکومتش مانند قحطی و وبا و طوفان و مرگ و میرهایی شده و نمی توانسته آن گونه که باید بادشمنان جنوبی و ملیون مصر برخورد نماید واین ضعف و پریشانی باعث جرئت و مخالفت و سپس عملیات محتاطانه شاه جنوب شود و وی پس از غرق معجزه آسای فرعون شمال و لشکریان جرارش پایتخت مصرشمال آواریس رابه تصرف درآوردو باکمترین مخالفتی تمام مصر علیا رافتح نماید --  در داستان نبوت و مبارزات دینی موسی (ع) مفصلا خواهیم پرداخت دلیل دیگر که ثابت می کند فرعون موسی از هیکسوس هاست این است که ازپس خروج موسی و بنی اسرائیل از مصر همه جا فراعنه هجدهم مصر از بنی اسرائیل حمایت می کردند چنانکه در اشغال زمینها و قریه ها و شهرهای فلسطینی توسط ایشان با سکوت و حمایت این سلسله فراعنه اینان مشکلات بزرگی برای حاکمان و پادشاهان محلی ایجاد نموده و درمقابل درخواست کمک از فرعون مصر توسط این حاکمان فراعنه نظاره گری بیش نبوده و هیچگونه کمک یا مساعدتی انجام ندادند درصورت که اگرفرعون غرق شده از فراعنه ملی و غیرخارجی بود هرگزبازماندگان او که شاهان بعدی بودند به عبرانیان که دشمن محسوب میشدند چنین ملاطفت نمی کردند .

فرعون زمان یوسف چه کسی بود ؟ ......ادامه دارد.>

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۵ ، ۲۰:۲۹
دکتر صادق تقوی

چگونگی نابودی دو شهر سدوم و عموره به گفته تورات --  بنا به گزارش تورات و تصریح قران زمانی بود که سه فرشته الهی بعد از حضور در خیمه ی حضرت ابراهیم درناحیه بلوطستان ممری نزدیک حبرون و بشارت تولد اسحق با هدف تخریب و نابودی آن شهرها به نزد لوط رفتند و دوشهر رادچار زمین لرزه و آتشفشان نمودند که درنتیجه آن بخشی از شهر دچار رانش زمین شده بسوی اعماق دریای مرده بحرالمیت --  فرو می افتد و به گفته تورات فردای روز ملاقات آن سه فرشته باابراهیم (ع) دود ناشی از آتشفشان را که به تعبیر تورات مانند دود کوره بالا می رفت از مکان های شان دیده می شد . موضوع مهم دیگر که می توان بصورت تقریبی تاریخ آن رابدست آورد موضوع جنگی است که در ناحیه  دره سدیم که دو شهر سدوم و عموره از پنج شهر واقع در آن دره بودند و طی این جنگ که به گزارش تورات میان دو گروه از متحدین شاهان شرق بین النهرین و غرب آن روی داد لوط به اسارت فاتحین درآمده و ابراهیم بااطلاع از آن به اتفاق برخی متحدین محلی اش طی حمله ایی به فاتحان فوق لوط و اموالش و افراد همراهش رانحات میدهد و از آنجایی که میان متخاصمین شاهان سدوم و عموره نیز وجودداشتند میتوان فهمید این جنگ که میان عیلام و هم پیمانان او ازسویی و شاهان منطقه شرقی اردن و جنوب فلسطین بوده بایستی مدتی قبل تر از نابودی دو شهر سدوم و عموره و روی غضبی ازالله بوده باشد و باتوجه به اسامی دو طرف جنگ درسفر پیدایش و وجود قرائن و شواهد تاریخی دربین النهرین و نظریات اعلام شده دراین مورد توسط مورخین نظر ما این است که اصولا اشخاص نام برده درتورات می بایست افراد و شخصیت های زیر بوده باشند :

مطابق گزارش سفر پیدایش باب 14 : " در آن زمان امرافل پادشاه بابل و اریوک پادشاه الاسار و کدرولاعمر شاه عیلام و تدعال پادشاه " "امت ها { درروایات یهود و برخی تفاسیر عهدعتیق تدعال شاه قوئیم ذکر شده است } با شاهان زیر وارد جنگ شدند.: ( بارع پادشاه "سدوم / برشاع پادشاه عموره/ شنعاب شاه ادمه / شم ئیبر پادشاه صبوئیم/ و پادشاه بالع که همان صوغر باشد. پس پادشاهان فوق باهم "متحد شده لشکرهایشان را در دره ی سدیم بسیج نمودند دره ی سدیم  بعدها به دریای مرده تبدیل شد به علت ریزش بخش هایی از "دامنه کوه بر اثر زلزله ایشان دوازده سال زیرسلطه کدرلاعمر بودند امادرسال سیزدهم شورش نمودند و از فرمان وی سرپیچی "کردند درسال چهاردهم کدرلاعمر با پادشاهان هم پیمان خود به قبایل زیر حمله برده و ایشان راشکست داد: رفائی ها در زمین عشتروت قرنین / زوزی ها در هام / ایمی ها در دشت قریتین / حوری ها در کوه سعیر تاایل قاران واقع در حاشیه صحرا/ سپس به "عین مشفاط --  که بعدها قادش نامیدند رفتند و عمالیقی ها و نیز آموری هاراکه در حصون تامار ساکن بودند شکست دادند آنگاه "لشکریان پادشاهان سدوم / عموره / ادمه / صبوئیم و بالع که صوغر باشد بجنگ با کدرلاعمر و شاهان همپیمان او تدعال و "امرافل و اریوک که دردره سدیم مستقر شده بودند برخاستند چهار پادشاه علیه پنج پادشاه و دره سدیم پرازچاه های قیر طبیعی بود" "وقتی شاهان سدوم و عموره می گریختند به داخل چاه های قیر افتادند و اما سه شاه دیگر به کوهستان فرار کردند  پس شاهان فاتح "شهرهای سدوم و عموره را غارت کردند و همه اموال مردم و مواد غذایی ایشان را بردند ایشان لوط برادرزاده ابراهیم رانیز که "درسدوم ساکن بود باتمام اموالش باخود بردند و یکی از مردانی که از چنگ دشمن گریخته بود این خبررا به ابراهیم رساند دراین "موقع ابراهیم در بلوطستان ممری اموری زندگی می کرد { ممری اموری برادر و یا هم ولایتی و قوم و خویش اشکول و عانر بود که "با ابراهیم همپیمان بودند }باری چون ابراهیم ازاسیری برادرزاده مطلع می شود 318 نفر از افراد کارآزموده جنگی خود را آماده کرد "و سپاه دشمن را تا دان تعقیب نموده و شبانگاه ابراهیم همراهان خود را بچند گروه تقسیم کرده و بردشمن حمله می برد و ایشان را تار "و مار کرد وتا حوبه که در شمال دمشق واقع شده است تعقیب نمود و ابراهیم برادرزاده اش لوط و زنان و مردانی که اسیر شده بودند "راباهمه اموال غارت شده پس گرفت هنگامی که ابراهیم کدرلاعمر و همپیمانانش را شکست داد و مراجعت می نمود پادشاه سدوم تا "دره ی شاو که بعدها دره پادشاهان نامیده شد به استقبال او آمد هم چنین ملک صادق پادشاه سالیم ( اورشلیم) که کاهن خدای متعال بود "برای ابراهیم نان و شراب آورد آنگاه ملک صادق ابراهیم رابرکت داده چنین گفت : سپاس خدای متعال خالق عالم که تورا بردشمن "پیروز گردانید اوترا برکت دهد سپس ابراهیم یک دهم از غنایم جنگی را به ملک صادوق داد .پادشاه سدوم به او گفت مردم مرا به من ""واگذار ولی اموال رابرای خود نگاهدار. ابراهیم در پاسخ گفت قسم به خداوند خدای متعال خالق آسمان و زمین که حتی یک سر "سوزن از اموال تورا برنمی دارم مبادا بگویی من ابرام را ثروتمند ساختم تنها چیزی که می پذیرم خوراکی است که افراد من "خوردنداما سهم عانر و اشکول و ممری راکه همراه من با دشمن جنگیدند به ایشان بده .این گزارشی بود از واقعه ی گفته شده که در باب 14 از سفر پیدایش آمده بود و پیش از اینکه گزارشات و قراین و نظریات تاریخی رادراین خصوص بررسی کنیم و نظرخویش را بیاوریم چند نکته را که در گزارش فوق است باید مورد توجه قرار گیرد :

از گزارش بالا می فهمیم درزمانی که ابراهیم (ع) دارای فرزندی نبود اتحادی از شاهان و فبایل کوچک و بزرگ در مقابل یکدیگر صف آرایی نموده باشند --   اینکه در باب 14 ازحضرت ابراهیم با نام ابرام سخن رفته موضوع زمان نداشتن فرزند ایشان دراین برهه تائید نظر ماست زیرا درباب17 پس از اینکه به ابراهیم از سوی الله تعالی وعده داده میشود که او نام ابرام رابه ابراهیم تغییر دهد و ابراهیم یعنی کسی که پدر قوم های بسیار است زمانی است که ابراهیم (ع) صاحب اسمعیل است و نیز بشارت پسر دیگر یعنی اسحق به او داده شده است و توجه به چنین نکاتی است که می توان زمان و سال دقیق و یا نزدیک به آن تاریخ ها را برای محقق روشن کند --  این زمان از لحاظ تاریخی زمانی است که ابراهیم دارای قدرت و اقتدار بمانند شاهان است ( در ابعاد محلی) زیرا نفرات جنگجویی که به همراه او برای نجات لوط حرکت کردند نیز متحدین منطقه ایی او میان شیوخ قبایل و حکام محلی که درگزارش سفر پیدایش آمده حاکی ازاین حقیقت است برای اینکه بفهمیم نام شاهان و حاکمان ذکرشده در گزارش عهد عتیق از لحاظ شخصیت تاریخی برابربا کدام شاهان آن دوره است به منابع مرتبط با کتاب مقدس مراجعه می کنیم و مشاهده میکنیم که در دوکتاب دایره المعارف کتاب مقدس و قاموس کتاب مقدس چنین آمده است : ...... ادامه دارد>

توضیح وپاسخ به خوانندگان محترم ماه جاری خواننده محترمی که خواهان کتاب های شادروان دکتر صادق تقوی بودند به نظرشان میرسانیم که چون در چند سال گذشته  تجدید چاپ آثارایشان امکان پذیر نبوده است قادر به ارسال آثار ایشان نیستیم لکن به تصمیم شورای نویسندگان منشورنور بزودی تمامی کتب و نوشته های ایشان و دیگر نویسندگان منشور نور بصورت pdf برای استفاده علاقمندان دراختیار شما قرار خواهد گرفت . هم چنین در پاسخ به مطالب مفصل ارسالی خواننده محترم آقای عبدالله که نظرات خویش رادرخصوص مقالات منشورنور ارایه نمودند لازم به تذکر است درسبک شناسی و پژوهش های تمامی متون ادبی محقق ناگزیر به رعایت ضوابط و قواعدی است لذا علی الخصوص در تفاسیر و پژوهشهای متون فلسفی و دینی و در اینجا متون ادیان الهی (به شرطی که تحریف نشده باشد و در صورت تحریف متن قران مجید مصحح و فصل الخطاب است ) رعایت قواعدی لازم الاجراست و ازجمله چهارده قاعده پیشنهادی درمنشورنوردر تفسیر قران  تادچار لغزش ها نشویم ازاین روی  به همه علاقمندان چنین پژوهش هایی توصیه میکنیم در مباحث مذکور چهارده قاعده گفته شده را مد نظر داشته باشند . با سپاس 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آذر ۹۵ ، ۲۳:۳۳
دکتر صادق تقوی

دربررسی های گذشته گفتیم برخلاف آن چه معاندین نبوت محمد (ص) درطول چهارده قرن گذشته گفته و یانوشته اند قران سخنان و ساخته محمد نمی تواند باشد و بزرگترین گواه برصدق این موضوع توجه به متن نبوتش که قران است می باشد و تاکنون دراین خصوص به مواردی که درتایید مدعای مااست اشاراتی شد اینک به نشانه های هفتم و هشتم پیشگوییهای قران می پردازیم .

در پیشگویی هفتم موضوع هفت آسمان و هفت زمین است و خوانندگان علاقمند که چنین مباحثی را در قران دنبال می کنند خوب می دانند که مفسرین و محققان قران پژوه مسلمان و غیرمسلمان نیز سایرین درباره این موضوع واکنشها و نظریات مختلفی رابیان نموده اند لکن آنچه از ادبیات قران و نیز دیگرادیان الهی میتوان فهمید این است که استعمال وازه آسمان برای اتمسفر زمینی است که در آن نفوس متعقل زنده بشری یا شبه بشری می باشند و هر سیاره ای که نفوس زنده نداشته باشد نه به محل شان ارض گفته می شود و نه به فضای بالای سرشان سماء . لذا در زبان و ادبیات ادیان الهی سکونت بشرمختص به سیاره زمین نبوده و نیست بلکه طبق شواهد مکتوب خصوصا درقران سیارات منظومه شمسی ما را شامل می گردد.دراینجا لازم است مقدمتا به مطالبی که شادروان دکتر صادق تقوی دراین باره در کتابش که با عنوان (معجزات علمی قران برای مسلمانان) درسال 1354 منتشر نموده بود پرداخنه و بعد به بررسی مفصل این موضوع بپردازیم :

در آیات 6تا15 درسوره صافات آمده ما آسمان دنیارا ( دنیا یعنی پست تر) به آرایش ستارگان بیاراستیم بطوری که ازهرشیطان متجاوزی محفوظند و این تجاوزکنندنگان نمی توانند مردم بالاتررا گوش دهند زیراازهرجانب تیرباران می شوند و رانده می گردند و عذابی پیوسته برای ایشان خواهدبود مگرکسانی که دزدکی چیزی شنید اورا شعله ای نافذ و سوزنده دنبال خواهدنمود پس از مردم ( معاندمکه) بپرس آیا ایشان آفرینش قوی تری دارند یا آن مردم بالاترکه آنان راازگلی فشرده شده چسبنده آفریدیم؟ آری تو تعجب کرده ای و ایشان مسخره می کنند و چون برایشان تذکری داده شود متذکر نمیشوند ونشانه ای ببینند بی ارزش می شمارند وگویند دروغی آشکاراست .> در آیات بالا علاوه بر اینکه گفته شده زمین و اتمسفر ما پست تر و مردمش ضعیف تراز شش آسمان و زمین دیگراست یاداوری شده خلقت مجموعه ای است اززمین ها و آسمانهای مذکور درمنظومه شمسی --  ......... و خالق عالم پروردگار تمام آنان است و نکته جالب تعجب پیغمبراسلام از موضوع فوق است که در آسمان و زمین های منظومه شمسی نفوسی قویتر از بشر هستند ........ شش عدد بودن آسمانها ( و زمینهای) بالاتر که با زمین و اتمسفر ما هفت می شوند در آیه 12 از سوره طلاق تذکرداده شده به این طریق :

الله کسی است که هفت آسمان را آفرید وهمان اندازه اززمین و درمیان آنان فرمانهای الله پی در پی فرو میاید برطبق آیه 4 سوره سجده فرمان های هرزمین از آسمان همان زمین فرو میاید که منظور جاذبه آن سیاره است و برای اطلاع بیشتر به مقالات آتی ما تحت عنوان "ادیان الهی و موضوعات فضایی" (اطلاعات نجومی منظومه شمسی) که ارایه خواهدشد مراجعه گردد- تاشما بدانید که الله برهرچیزی تواناست و علم او برهمه چیز احاطه دارد . و در آیات 14 15 از سوره نوح گفته شده آیاندیده ای چگونه الله هفت آسمان رامطابق هم آفریده و در آنان ماه رابصورت نوری مخصوص و خورشید رابصورت چراغی قرارداده و در آیه 61از سوره فرقان مطالب بالا روشن تر به این شکل گفته شده : بزرگ و مبارک کسی است که در آسمان برج هایی قراردادو در آن ها چراغی و ماه روشن نهاده ... وازمجموع این آیات امروزه که کشفیاتی در زمین ها و اتمسفرهای منظومه شمسی شده می توانیم بفهمیم که آن هفت آسمان و برج کرات  - سیارات ماه دار منظومه شمسی ما می باشند که هر یک دارای قمری هستند و آن شش سیاره زمین یاارض عبارتند از مریخ / مشتری/ زحل/ اورانوس/ نپتون/ پلوتون که با سیاره ما هفت آسمان و زمین گفته شده را تشکیل می دهند .اول دانشمندی که موفق شد راه کشف این معجزه بزرگ قرانی را هموار نماید گالیله ایتالیایی بود او در تاریخ 1610 میلادی یعنی هزارسال پس از نزول آیات فوق بااولین تلسکوپ اختراعی خویش وجود اقمار را درسیاره مشتری کشف نمود این دانشمند عالیمقام که یکی از بزرگترین افتخارات بشر برای مردم امروزه بشمار میاید بواسطه کشف حرکت وضعی زمین مورد تکفیر پاپ و سایر پیشوایان مسیحی زمان خود قرار گرفت.......ودر سال 1785 هرشل کاشف اورانوس اعلام کرد که این سیاره نیز ماه داردو منجم دیگربنام لاسل ثابت کرد که نپتون نیز ماه دارد و منجم امریکایی هال اعلام نمود که مریخ دارای قمر است ...... خوب دقت نمایید زمانی که خالق عالم توسط پیغمبرش محمد اعلام نمود که هفت آسمان و زمین هستند که هر یک از ماه مخصوص به خود و خورشید منظومه شمسی استفاده می کنند کسی جز برای سیاره ما داشتن قمر را تصور نمی کرد و حتی تصور نمی کردند مقصود قران از هفت آسمان و زمین که در کتب آسمانی دیگر نیز یادشده چیست و فقط کشفیات علمی دانشمندان است که پس از هزارسال از نزول این مطالب و اعلام آن در قران مارابه صحت مطالب این پیشگوییها متوجه کرده است و امروزه نیز بااینکه خالق عالم در قران فرموده دراین هفت زمین و اتمسفرشان زندگی و نفوس شبیه بشر هست هنوز کسی به آن راه نیافته و هم چنین بااینکه درقران ازطرز پیدایش این هفت آسمان و زمین در سوره فصلت مطالبی گفته شده و درسوره شورا ذکرگردیده که متلاشی شدن اینها در قیامت ازدورترین سیاره منظومه شمسی شروع میشود تابه متلاشی شدن زمین برسد هنوزعلم و دانش مردم زمین به این مطالب نرسیده است واز قران نیز خبرندارند آیا بااین توضیحات درقران و اکتشافات دانشمندان نباید هرانسان فهیم و دانشمندی نبوت پیغمبراسلام رابپذیرد و ازقران مجید که پیغام الله برای تربیت بشر می باشد پیروی نماید؟

یک اشتباه درتفسیر لفظ طباق در آیه فوق -  در نجوم قدیم اعتقاد براین بود که زمین مرکز خلقت است و دورادور زمین را هفت فلک که نامرئی هستند بمانند پوست و لایه های پیاز طبقه روی طبقه احاطه کرده اند بطوریکه ماه درطبقه اول و عطارد دوم و زهره سوم و خورشید درطبقه چهارم و مریخ پنجم و مشتری ششم و زحل هفتم تصور می شدند و براساس اعتقاد غلط فوق مفسران قران گمان میکردند لفظ طباق که در آیه 14 سوره نوح دراین باره ذکرشده است اشاره به این طبقات هفتگانه پوست پیازی خیالی است ( درمقاله سیر حکمت و فلسفه درجهان خواهیم دید این تفکر یطلمیوسی < هفتاد میلادی> درقرون دوم و سوم هجری قمری دردورانی که بنام نهضت ترجمه معروف است اززبان لاتین به عربی برگردان شد و سپس متفکرین مسلمان ایرانی و غیرایرانی باتوجه به آیه فوق الذکر بصورت امری مسلم پذیرفته شد و قطعی تلقی گردید و این موضوع توسط مفسرین بصورتی که شادروان دکتر صادق تقوی متذکر شده در کتب تفسیری گنجانده و تاویل گردیده است ) درصورتی که درزبان عرب و ادبیات قران لفظ طباق یابه معنای مطابق هم است و نه طبقه طبقه و یابالای هم که این دو معنا درباره موضوع فوق درست است لازم به ذکر است عقیده بطلمیوس درباره مرکریت زمین و هفت فلک روی اشتباهی بوده که درتفسیر آیاتی از تورات حقیقی موسی بوسیله پیشوایان یهود سرچشمه گرفته است که در باره فضای اولیه منظومه شمسی گفته شده بوده و قران مصحح آن است و این تصور غلط نیز باراول روی اشتباه برداشت کتاب هرمس دراین باره میان مصریان باستان بود که بعدها مفسران و نویسندگان مذهبی یهود با توجه به آن چنین لغزشی را مرتکب شدند بمانند مفسرین مسلمان از هیئت یطلمیوسی و دراین خصوص درسلسله مقالات سیر حکمت و فلسفه درجهان توضیحات لازم خواهد آمد

شادروان دکتر صادق تقوی درکتاب فرهنگ لغات مشکله قران مجید ذیل واژه [ سماء ] مینویسد : این لغت که در 310 آیه از سوره های قران بصورت مفرد و جمع آورده شده اولا مفرد است و جمع آن سموات می باشد ثانیا مفرد آن اکثرا بمعنای اتمسفر زمین است که همان فضای آبی رنگ دورتادورزمین باشد و ازاین جهت { سماء} میگویند که بالای سر تمام مردم زمین است چون اصولا {سماء}یعنی فضای بالای سر انسانها و مقابلش ارض است یعنی زیر پا و محل راه رفتن انسان ها و در قران درآیه 11 سوره نوح و دیگر آیات مانند آیه 11 از سوره طارق  روی قرینه ای که موجود است لفظ سماء برای ابر آمده از لحاظ اینکه ابر هم بالای سر انسان است و در آیاتی شبیه به 144 سوره بقره لفظ سماء بمعنای تمام محیط نزدیک و دور بالای سر انسان است از فضای اطراف و بالای سر تاهرچه بالاتر عمق آسمان لکن لفظ سموات که جمع آن است درقران جز برای اتمسفرهای هرسیاره منظومه شمسی که قمر دارد و نفوس زنده بشری یا شبه بشری متعقل باشد گفته نمیشود و هر سیاره ایی که نفوس ندارد نه به آن ارض میگویند ونه به فضای اطراف آن " سماء" گفته می شود واز 190 آیه قران که لفظ سموات در آنهاست تمام آن ها درباره هفت اتمسفر شش سیاره دیگر منظومه شمسی است که در قران برای تفاوت این اتمسفرهای ششگانه با اتمسفر سیاره زمین از واژه { سماء الدنیا} یعنی آن آسمان نزدیکتر یاد شده است در آیه 107 و 108 از سوره هود منحصرا مقصود از سموات آسمانهای سیارات منظومه آخرتی است که دوزخ و بهشت درآن قراردارد .ایشان در ذیل واژه ارض نیز مینویسد: این لغت که درقران بسیار استعمال شده است بمعنای زمین است یعنی جایی که انسان برروی آن راه میرود و زندگی می کند چه آن ازخاک و سنگ باشد و یاازعلف و برگ و یافرش های مختلف مفروش باشد و آن راباخاک و سنگ نباید اشتباه کرد لذا هم تمام کره زمین را ارض میگویند و هم قطعه ای از زمین و هم هرشهری را زمین مردم آنجا میگویند و در قران به کراتی از منظومه شمسی ارض گفته میشود که در آن انسان یا شبه انسان زندگی کند و در آیه آخر سوره طلاق گفته شده همانطور که هفت آسمان موجود است درون هر آسمان زمینی خواهد بود--  فرهنگ لغات مشکله قران مجید صفحات 23 و 212 لازم به ذکر است در بررسی دیگر کتب ادیان الهی نیز این معنا استعمال شده است که از مجموع اینها میتوان فهمید در ادبیات ادیان الهی پیش از اسلام چه کتب یهود ویا مسیحیت و ملل دیگر مانند مصریان باستان و یا سرخ پوستان باستان مانند آزتک و مایا و اینکا همچنین شرق آسیا از آسمانهایی یاد شده که شادروان دکتر صادق تقوی درباره اش توضیح داده و این نکته میرساند درادبیات ادیان الهی  منظور از آسمان  همان اتمسفر بالای موجود زنده در سیاراتی است که متعقل بوده و مانند انسان می باشند چه از جنس و نوع  مادی قابل رویت مثل بشر زمینی یانوع مادی غیرقابل رویت مانند جن اگر جن راضد ماده ندانیم به مقالات گذشته در وبلاگ منشور نور دربلاگفا مراجعه شود همچنین مقالات آینده تحت عنوان { ادیان الهی و موضوعات فضایی // اطلاعات نجومی منظومه شمسی}شادروان دکتر صادق تقوی در ذیل واژه " سبع سموات  "مینویسد: این مطلب که در آیات بسیاری در قران است و مهمترین آنها درسوره فصلت آیه 12 است که با کلمه سبع طرائق آیه17 از سوره مومنون  هم مفهوم است و اشاره به هفت اتمسفر است که درون هریک زمینی است که ابتدا این هفت آسمان و زمین شان یک آسمان و زمین بوده اند که به هفت آسمان و زمین تقسیم شدند و عبارتند از زمین و اتمسفرش که به آسمان دنیا و یا آسمان نزدیکتر معرفی شده و دوم اتمسفر و زمین مریخ و سوم مشتری و چهارم زحل و پنجم اورانوس و ششم نپتون و هفتم پلوتون که این آسمانها هریک دارای طریقه ای مخصوص اززندگی هستند و هریک حتی موجود متعقل شبه بشری دارند که باتوجه به آیات دیگر از لحاظ پیشرفتهای علمی ازبشرهای روی زمین -- طبق  آیات اول سوره صافات پیشرفته ترند و بدن شان لازب و فشرده تر می باشند و به نسبت دورتر بودن از خورشید و زمین ما دیرتر بوجود آمده اند و زودتر از زمین ما متلاشی خواهند شد . آیات 67 و 68 زمر و 5 سوره شوری فرهنگ لغات مشکله ... صفحه 205 . هم چنین ذیل واژه سته ایام مینویسد : این مطلب که معنایش شش روز است درقران برای خلقت آسمان و زمین تکرار شده و توضیح آن در آیات 9تا12 سوره فصلت میباشد که در اصطلاح خلقت منظومه شمسی ونه جهان و کائنات است که در تورات تحریف شده کنونی است و عبارت است از دو روز یوم درزبان قران به معنای زمان و دوران می باشد نه لزوما روز بیست و چهارساعته --  برای پیدایش هریک  از هفت آسمان که پیدایش حرکت انتقالی و حرکت وضعی هر یک ازسیارات ماه دار منظومه شمسی است و چهارروز پیدایش اقوات چهار گانه  هریک که عبارتند از آب و هوا و کوه ونباتات و حیوانات تا در آخر دوره چهارم --  ویا به عبارت دیگر روز ششم کاملترین حیوانی ( انسان) بیاید و این اقوات را بخورد و بایددانست این شش روز طبق راهنمایی های قران متعلق به تحولات و تکامل این هفت سیاره منظومه شمسی است که دارای اتمسفر و ماه هستند که عبارت باشد از زمین/ مریخ/ مشتری/ رحل/ اورانوس/ نپتون/ پلوتون که معنایشان طبق مفهوم لغت ارض  محل راه رفتن موجود متعقل زنده شبه بشری است ( در زمین خود بشر)و آسمانشان طبق مفهوم سماء فضای بالای سر این بشر و شبه بشرهاست و مطابق گزارش قران این هفت سیاره قبلا از یک توده زمین بوده که بصورت انبوهی از مواد خورشیدی درزمان یا روز اول از خورشید جداشده وباداشتن حرکت انتقالی وبرای اینکه این انبوه به هفت سیاره تقسیم گردد ( در قران درخصوص چگونگی ایجادسیارات تیر و عطارد سخنی گفته نشده است ) خالق عالم بقدرتی از خود درآن حرکت وضعی ایجاد نمود و لفظ طوعا اشاره به حرکت طبیعی انتقالی است و لفظ کرها اشاره به حرکت غیرطبیعی وضعی شان روی اراده ای از الله برای ایحاد شب و روز و پیدایش زندگی در آنان حرکت وضعی که باعث شد موادغیر گازی جذب مرکز خود شده و زمین های متراکم بوحود آید و گازهای سبکتر اتمسفر هریک راایحاد کند و از حالت دودی شکل اولیه شان بصورت روشن و قابل رویت ستارگان وخورشید درآید واین زمان همان یوم دوم بود که شامل جرم بزرگ اولیه این توده عظیم میشد و باجداشدن هر یک از این هفت رمین از توده مادری خود در محور و مدار خاصشان در یک چهار دوره ای اقواتشان ایجادشد که منطقا زمان هریک ازاین ادوار چهارگانه درسیارات فوق مساوی نبودند همان حا صفحه 206 ( بزودی در مقالات تحت عنوان ادیان الهی و موضوعات فضایی "اطلاعات نجومی منظومه شمسی" به بررسی مفصل سوابق و لواحق این موضوعات عجیب در بین ملل مختلف با محوریت دین در چند هزارسال قبل خواهیم پرداخت."

پیش از ورود به موضوع باید خاطرنشان نمود که علت باورمندی شادروان دکتر صادق تقوی به وجود موجودات شیه بشری هوشمند در سیارات فوق علاوه برهمه آنچه گفته شد موارد مورد اشاره زیر است : سوره زمر آیات 67 و 68 و 69 به این شرح : زمین به تمامی درمشت الله درروز قیامت قرارخواهد گرفت هم چنین آن آسمانها دردست راست او پیچیده خواهندشد و در آن شیپور پرصدا دمیده میشود --  اشاره به صدای مهیبی که دردنبال آن زمین ما متلاشی میشود --   پس هر کس در آسمانهای هفتگانه و هرکس درزمین باشد بیهوش میشود مگر کسانی که الله بخواهد پس از مدتی دوباره در شیپور پرصدای دوم دمیده میشود و دراین موقع که آن مردم بیهوش شده  -- از منظرقران  مرگ بیهوشی بیش نیست قیام و رستاخیزی دارندکه آن چه رابایستی ببینند خواهند دید ( حساب و کتاب و دوزخ و بهشت را) و زمین آخرت به نور پروردگارش روشن میگردد و کتاب اعمال و پیغمبران و گواهان بمیان آورده شده روی حق میان مردمان داوری خواهد شد . براساس صریح آیه بالا در پایان عمر منظومه شمسی ما دراین سیارات هفتگانه مردمانی که زندگی میکردند برای دیدن نتایج اعمالشان در منظومه آخرتی بصورت زنده هایی حاضر خواهند شد بنابراین قطعا در سیارات فوق موحود متعقل بشرمانندی ساکن خواهند بود. سوالی که پیش میاید این است که این موجودات متعقل هم اکنون کجا هستند؟ در ادامه پاسخ خواهیم داد. آیه دیگر در سوره مومنون 17 بشرح ذیل : و ما خالقی هستیم که هفت روش زندگی دیگری شبیه به روش زندگی شما دربالای شما آفریده ایم چگونه ممکن است ازخلقت های وسیع خود غافل باشیم ؟ شادروان دکتر صادق تقوی دراین باره مینویسد:این هفت طریقه زندگی که با زندگی ما هشت طریفه میشود طبق توضیحات متعددی که در سوره های قران است یکی زندگی جن هاست که در اتمسفر زمین ما زندگی می کنند و زنده های تکامل یافته شبیه به انسان ها بوده و از جنس ضد ماده هستند و دوم تا هفتم زندگی شبه انسانها در کرات هفتگانه و بشر زمینی منظومه شمسی است که اولا بالای کره زمین قرارگرفته اند بشرطی که خورشیدرا پایین کره زمین بدانیم ثانیا مانند زمین مااز خورشید و قمر خود استفاده می کنند و این مشخصات در مریخ و مشتری و زحل و اورانوس و نپتون و پلوتون کشف شده و چون زندگی در آن کرات بازندگی ماقطعا فرق دارد معلوم نیست چگونه است ولی برطبق آیات قران زندگی شان اززندگی مردم زمین پیشرفته تر می باشد بااینکه طبق آیات قرانی زمین آنان پس از زمین ما بوجود آمده اند و قبل از زمین ما متلاشی می گردد. همانطور که خوانندگان محترم ملاحظه نمودند در آیات سوره زمر تاکیدشده که درپایان هزاره اول قیامت سیارات منظومه شمسی متلاشی خواهند شد و ساکنان این سیارات دچار بیهوشی خواهند شد که درقران به مرگ ایشان تشبیه شده تادرزمین آخرت که سیاره ای بس بزرگ است بصورت زندگانی محشور شوند وجود زندگانی درپایان هزاره آخرالزمان در این سیارات به صراحت تذکرداده شده است و در سوره مومنون نیزتاکیدی بر همه آن چه گفته شده است .

در تفسیر قران پرواز روحی ممنوع است ؟! همانطور که در مقالات گذشته در خصوص تفسیر قران گفتیم اگر قواعد موردنظر در ارایه توضیحات بر آیات قران مورد رعایت قرار نگیرد بطور قطع دچار لغزش خواهیم شد لذا به هیچ روی درمقام توضیح و تفسیر قران و موضوعات و مطالب مربوطه نبایستی دچار خیال پردازی و گمان پروری شوند جالب اینجاست شادروان دکتر صادق تقوی که دراین خصوص از جمله پرواز روحی استفاده نمود به علاقمندان چنین مباحثی این خطر را گوشزد نموده بود .اینک به توضیحات ما توجه نمایید. از آن جایی که تمامی آیات مربوط به هفت آسمان و زمین مجمل بوده وهر مفسری طبق آیات سوره حج موظف است درتفسیر مجملات قران از دانش های مرتبط استفاده نمایند (باید براساس تاییدات علوم جدید مورد استناد قرار گیرد ) لکن تاکنون اکتشافات علمی ثابت کننده وجود حیات پیشرفته در آنان نیست بنابراین میتوان با توجه به تکاپو وتلاشهای کشورهایی مانند امریکا و روسیه و چین برای دستیابی به منابع و معادن سیارات فوق و خصوصا مریخ در سالهای اخیر که نزدیک ترین این زمینها به سیاره ماست و دسترسی به آن درسالهای نه چندان دور دورازذهن نمی باشد واینکه دانشمندان رشد فزاینده جمعیت و محدودیت منابع آب و غذا درسیاره زمین راخطربزرگی برای آینده بشریت می دانند و برلزوم مهاجرت بشر به سیارات فوق الذکر تاکیددارند به نظر میرسد باتوجه به تمام شواهد و گزارشات قران زمین سازی سیارات مذکور و اقمار صخره ای شان طی سالهای آینده یقینی و قطعی الاجراست بنابراین حتما درپایان هزاره آخرالزمان که پایان عمر زمین و سیارات فوق است همه مطالب تذکرداده شده قطعا به همان صورتی است که درقران گفته شده و شاید تصور شادروان دکتر صادق تقوی درمسکونی بودن این سیارات بوسیله شبه بشرها در حال حاضر روی همین قطعیت باشد در هرصورت سرنوشت پیشبینی شده درقران برای جوامع سیارات هفتگانه فوق الذکر محتوم است و مسکونی بودن این سیارات  در هزاره کنونی یکی دیگر از پیشگوییهای عظیم و حیرت آور قران مجید نبوت محمد (ص) است که حتی برای دانشمندان کنونی بسیار بهت آور است .-- همچنین به مقالات گذشته ما در منشورنور بلاگفا مراجعه شود

نشانه هشتم پیشگویی قران درباره وجود " رطوبت "    در سیارات  قمردار منظومه شمسی "!!

درخصوص وجود منابع آب درسیارات ذیگر از منظومه شمسی آیه 6 ازسوره طه تذکری داده شده است که یک پیشگویی علمی محسوب می گردد لازم به ذکر است واژه ی < ثری > ثرا درزبان عرب {به تشدید حرف ر} به معنای نمناکی / خیسی/ تر بودن است (نگاه کنید فرهنگ معاصر عربی فارسی عبدالنبی قیم ذیل واژه  ثری نیز منجدالطلاب که مشتقات این کلمه در هر دو به تفصیل بحث شده است .)و درآیه فوق منظور خاک نمناک یا وجود آب درزیر خاک سیارات گفته شده است به متن آیه توجه نمایید:

تنزیلا ممن خلق الارض والسموات العلی 4 الرحمن علی العرش استوی5 له ما فی السموات و ماالارض و مابینهما و تحت الثری 6 سوره طه ترجمه = ( این قران را) آن کسی فرو فرستاده که زمین و آسمانهای بالارا آفریده و او آن بخشنده خلقت به انسانهاست الرحمن --  طبق سوره الرحمن یعنی الله بخشنده خلقت به موجودات متعقل جن و انسان است که شامل همه پدیده های منظومه شمسی است که قدرت او (الرحمن) برآن عرش ( خورشید منظومه ما) قراردارد و آنچه در آسمانهاست --  سیارات منظومه شمسی وهر چه در زمین است کره ارض- و میان آنهاست فضای وسیع بین آنان که فضای بین سیاره ای یا منظومه ای گفته میشود -- ونیززیرخاک های نمناک { سیارات فوق}  برای اوست ( در اختیاراوست).

الثری  ال + ثری " به تشدید ث " ( واژه ثری / ثرا) بمعنای رطوبت و نم و آب است و این واژه منحصرا در این آیه از قران آمده است و اشاره صریح بروجود آب بصورت زیرخاک درسیارات مذکوراست  و این یکی دیگر از عجایب قران مجید است بصورت یک پیشگویی صریح و روشن بروجود منابع آب زیرخاکی در سیارات یا اقماری که در آینده توسط بشر زمین سازی خواهد شد و خوانندگان محترم ملاحظه می کنند که چگونه دربیش از چهارده قرن قبل الله تعالی در یک جمله بس فشرده و موجز به مطلبی اشاره فرموده که دانش بشری کمتر از ده سال است به آن پی برده اند آیا وجود چنین اطلاعاتی میتواند گفتاربشری باشد ؟ یا خواب نما شدن محمد ؟! آن طوری که سروش گفته است.!! امثال سروش باید در خصوص چنین مطالب عجیبی که شامل ده ها می باشد که با گسترش علوم و گشوده شدن رازهای سر به مهر خلقت و آفرینش حقیقت شان آشکار میشود توضیح دهند چگونه ممکن است محمد بیسوادی درجامعه عقب مانده درچهارده قرن پیش چنین سخنانی را به جهال مکه و مخاطبین داشته که باعث تعجب دانشمندان کنونی است ؟ مگر اینکه غرضها و مرضها راکناری بگذارند و اعتراف کنند این مطالب که خارج از دسترس دانشمندان است سخنان آفریننده خلقت و بشرها است . کمی منصف باشیم ....... ادامه دارد.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۵ ، ۱۲:۱۷
دکتر صادق تقوی